با هم تاریخ بخوانیم مسئولیتپذیری فاصله بدبختی و خوشبختی ایران است! خواندن این مطلب را به این خاطر توصیه میکنیم که شاید اثبات کند، حقیقتا تاریخ درسآموز است؛ درسهایی درباره دلیل بدبخت شدن کشورها، دلیل در جا زدنها و جلو نرفتنها و مشکلاتی که هنوز حل نشدهاند.
آنچه خواهید خواند، برداشتهای شخصی از مرور رخدادهای تاریخی در چنین روزی است. این برداشت شخصی میتواند ناقص و اشتباه بوده و یا با آنچه شما به آن اعتقاد دارید، متفاوت باشد. به گزارش «تابناک»، وبسایت «تاریخ ایرانیان در این روز» مجموعهای است از مطالبی که روزنامهنگاری خوش ذوق درباره تاریخ ایران و جهان در هر روز منتشر میکند. جا دارد به دلیل مفید بودن آن و چیزهای فراوانی که از آن آموختهایم، به مؤلف آن، ادای احترام کنیم. برداشت نخست: مسئولیتپذیری فاصله بدبختی و خوشبختی است.امروز سالروز دو رخداد در فاصله زمانی فراوان و در دو جغرافیای گوناگون است که در کنار هم گذاردن آنها میتواند آموزنده باشد.
۱) یک میهندوست آتنی به نام فیلیپیدس Philippidess پس از آگاهی از تصرف جزیره «اوبوآ» به دست نیروی دریابرد ایران و پیاده شدن طلیعه این نیرو در «آتیکا» و دشت ماراتن، ۲۴۰ کیلومتر فاصله آتن تا اسپارت را در دو شبانه روز دوید تا از سران اسپارت بخواهد که نیروی کمکی به آتن بفرستند. وی دوم سپتامبر سال ۴۹۰ پیش از میلاد به اسپارت رسید و درخواست خود را مطرح ساخت. فیلیپیدس از جانب کسی مأموریت نداشت و حس میهندوستی، او را به دویدن ۲۴۰ کیلومتری وادار کرده بود و همین کار ـ در تاریخ ـ بر اهمیت عمل او افزوده است. ۲) دوم سپتامبر سال ۱۹۸۷ محاکمه یک جوان نوزده ساله آلمانی به نام ماتیاس روست Mathias Rust که سه ماه و نیم پیش از آن (نوزدهم ماه می) با یک هواپیمای یک موتوره سسنا از مرز شوروی گذشته و پس از ۶۴۰ کیلومتر پرواز در میدان سرخ مسکو فرود آمده بود، در دادگاه این شهر آغاز شد؛ ماتیاس این هواپیمای کوچک را کرایه کرده و از هلسینکی پایتخت فنلاند به پرواز درآمده بود. پرواز این هواپیما از مرز تا کنار دیوارهای کرملین ـ که نشان دهنده ضعف شوروی بود ـ باعث شگفتی جهانیان شد که با به یاد آوردن موضوع ساقط کردن هواپیمای جاسوسی «یو _ ۲» آمریکا و جت مسافربری کره جنوبی، دفاع شوروی را خلل ناپذیر میپنداشتند. ضعف شوروی در آن روز، ناشی از نداشتن وسائل رهگیری و دفاع هوایی نبود، بلکه در بیاعتنایی و سهلانگاری کارکنان مربوط بود که نشان میداد، نظام وقت آن کشور به دلیل کاهش انگیزه و عدم دلسوزی ملی در یک رخوت و سستی قرار گرفته بود. در تاریخ سالهای اخیر ایران، نمونههای جالبی از این احساس مسئولیت هست که کمتر مورد توجه قرار گرفته است؛ برای نمونه، «دریاقلی سورانی» اوراقفروشی آبادانی در آبان ماه ۱۳۵۹ در آغاز جنگ تحمیلی، ۹کیلومتر را در شب و با دوچرخهای کهنه رکاب زد تا مانع غافلگیری نیروهای ایرانی و سقوط آبادان شود. عجیب نیست اگر ادعا شود احساس مسئولیت یک نفر بر سرنوشت جنگ بین دو کشور، تأثیر قطعی داشته است. رفتار آن شهید غریب را مقایسه کنید با برخی مسئولینی که اشتباهاتشان را با دلیل و روشن به آنها نشان میدهی و ... . برداشت دوم: اقتصاد ایران از شهید بهشتی تاکنونآیتالله دکتر بهشتی در مصاحبه اختصاصی با روزنامه اطلاعات که در شماره دهم شهریور ۱۳۵۹ آن روزنامه بازتاب داده شده، گفته بود که دادگاههای انقلاب باید هر چه زودتر به دارایی افراد که از راه حرام به دست آمده است، رسیدگی کنند. وی در این مصاحبه دیدگاههای خود را که عمدتا زمینه اقتصادی دارند، اعلام داشته بود که خلاصه برخی نکات آن از این قرار است: ــ صنایع مادر و بازرگانی خارجی باید دولتی باشند (تا هیچ مقامی متهم به واگذاری خارج از ضوابط نشود). ــ کارخانهها و مؤسسات بزرگ را ـ که بیرون از مقوله صنایع مادر هستند ـ میتوان به صورت تعاونی اداره کرد. اگر تعاونیها تقویت شوند بخش خصوصی (سرمایهداران انفرادی) فرصت و زمینه باد کردن (بزرگتر شدن) به دست نمیآورند. ــ نیمی از اموال کسانی که مالیات ندادهاند متعلق به دولت است. ــ اموال رباخواران باید مصادره شود (به جامعه و نماینده آن دولت داده شود). ــ اموال کسانی که از راه بند و بست با مقامات دولتی صاحب کارخانه و... شدهاند، مال خودشان نیست و متعلق به بیت المال است. ــ کسانی که از راه فروش اراضی موات (بلا استفاده) صاحب ثروت شدهاند این ثروتشان حرام است. ــ عموم مردم باید امکان کار و فعالیت داشته باشند. از زمان سخنان شهید بهشتی تاکنون، اقتصاد ایران بسیار بزرگتر شده است و به دنبال آن، اقتصاد جهانی تغییرات زیادی هم کرده است؛ اما جالب آنکه مشکلات اقتصاد ایران، همان مشکلات سی سال پیش است: فساد ناشی از دسترسی به رانت و امتیازات، بهره بانکی، ندادن مالیات، بیکاری، زمینخواری و... . این شاید دلیلی بر این باشد که مشکلات حل ناشدنی فوق ناشی از یک نظام اقتصادی هستند که با وجود تغییر شدید نظام سیاسی کشور همچنان قدیمی و بدون تغییر باقی مانده است. برداشت سوم: اختلافات مذهبی تا چه هنگام، گریبانگیر خاورمیانه است؟۱) امام خمینی در اجتماع نمایندگان مردم عجبشیر و جوانرود که به دیدار ایشان شتافته بودند، با بیانات مبسوطی که در شماره ۱۵۹۴۲ روزنامه اطلاعات (شهریور ۱۳۵۸) بازتاب آن آمده است، گفته بود که اختلافی میان شیعه و سنی نیست و آنها که با اسلام مخالفند، اختلاف بین شیعه و سنی را عنوان میکنند. ۲) تفسیرهای یکم و دوم سپتامبر ۲۰۰۳ روزنامههای جهان درباره ترور آیت الله حکیم و اوضاع عراق بود. برخی مفسران نوشته بودند که این روزها روش تهیه و انتشار اخبار مربوط به رویدادهای عراق، به گونهای است که نشان میدهد هدف، گسترش اختلافات مذهبی در عراق است. این مفسران در این موضوع متفق القول بودند که اگر اختلافات مذهبی مردم عراق شدت یابد، نه تنها برقراری امنیت در آن کشور به این زودی و آسانی امکان پذیر نمیشود، بلکه دامنه این اختلافات به کشورهای همسایه و سراسر منطقه گسترش خواهد یافت. ۳) احمدینژاد در مکه در اجلاس سران کشورهای مسلمان: دشمنان میخواهند جنگ شیعه و سنی راه بیندازند. برداشت چهارم: ما رسانهها و رسانهایهای بیسواد مؤلف در وبسایت «تاریخ ایرانیان در این روز» مینویسد: «دوم سپتامبر ۲۰۰۴ چاپ دوم و ترجمه اسپانیایی تألیف چهار جلدی تاریخ رسانهها توزیع شد. از مندرجات این کتاب چنین برمیآید که (تا آن زمان) ایران تنها کشور جهان بوده است که نظامنامه روزنامهنگاری نداشته است [تا سال ۲۰۱۰ هم نشده است]». و در توضیح این نظامنامه میگوید: «نظامنامه روزنامهنگاری هر رسانه را تعریف میکند و خصوصیات سه نوع روزنامه (حزبی، تخصّصی و جامع = حرفهای) را بیان میدارد. «نظام روزنامهنگاری» سازمان و برنامه روزنامه را به دست میدهد؛ از جمله چه کسی را میتوان روزنامهنگار خواند و شرایط احراز این عنوان چه باید باشد. چه فردی را با چه پیش شرایطی میتوان به عنوان خبرگیر استخدام کرد. طول ماندن در هر سمت تحریریه (اتاق خبر) و چگونگی ارتقای از خبرگیری به خبرنگاری به دبیری میز و معاونت سردبیر اجرایی و بالاخره سردبیر...». این را بگذارید در کنار کیفیت امروز روزنامهها و خبرگزاریها و البته صدا و سیمای ایرانی؛ مثال هم معدود گزارشهایی که دهها خبرنگار خبرگزاریهای ایرانی از جلسه دبیرکل سازمان ملل در دانشکده وزارت خارجه بیرون دادند، گزارش که نه، حاشیهنگاریهای مبتذل و پر از اشتباه. جالب روایت همین خبرگزاریهاست از مشکل خبرنگاران ایرانی که به علت ندانستن زبان خارجه، نمیتوانستند با مقامات خارجی حاضر در اجلاس عدم تعهد مصاحبه کنند. صدا و سیما که بدتر و بیسوادتر برداشت پنجم: رابطه پلیس و وزارت کشور با دانشکده حقوقیازدهم شهریور ۱۳۳۲ شهربانی دولت زاهدی تصمیم گرفت که آن دسته از افسران این سازمان را که از دکتر مصدق هواداری کرده بودند و شهرت ناسیونالیستی داشتند، ولی دلیل محکمی برای زندانی کردنشان وجود نداشت، اخراج کند و یا در اختیار وزارت کار گذارد که چنین شد. هفت سال بعد، همین شهربانی (پلیس کشور) مجبور شد که برای اصلاح کلانتریها و امنیت شهرها، همان افسران را که غیرنظامی شده بودند، با همان درجههایی که در اواخر حکومت دکتر مصدق داشتند، به خدمت پلیس بازگرداند و بسیاری از آنان که در دوران بیکاری، از دانشکده حقوق دانشگاه فارغ التحصیل شده بودند، در رأس کلانتریهای تهران ظاهر شدند و دفعتا رأسای کلانتریهای پایتخت که پیشتر سرهنگها بودند، سروانها و ستوانها (عقب افتاده از ترفیع) شدند و شهر را اصلاح کردند و به عربدهکشیها، جاهلبازیها و باجخوریها که پس از براندازی ۲۸ امرداد (به دلیل شرکت این قبیل افراد در کار براندازی) شدت یافته و به صورت امری عادی درآمده بود پایان دادند. همین افسران پس از انقلاب، در زمان دولت موقت، مقامات تراز اول شهربانی کشور را بر عهده گرفتند و پلیس ازهم پاشیده را احیا کردند. شایستهسالاری و امنیتی که موضوعی مهم است در دوره زاهدی فراموش شده، ولی آیا ما درباره جدا بودن پلیس و وزارت کشور از دانشکدههای حقوق اشتباه نمیکنیم؟
جفری فلتمنِ یهودی که ارتباط نزدیکی با محافل صهیونیستی و لابی آیپک دارد، بیش از 26 سال تجربه سیاسی و دیپلماتیک دارد و بیشتر در زمینه امور خاورمیانه و اروپای شرقی فعالیت داشته است.
فلتمن در دوران کاری خود سفیر آمریکا در لبنان، نماینده آمریکا در استان اربیل عراق، کنسول آمریکا در سرزمین های اشغالی و همچنین دیپلمات آمریکا در تونس، مجارستان و هائیتی بوده است. فلتمن به زبانهای عربی، فرانسه و مجاری تسلط کامل دارد.
گفته می شود وی به زبان فارسی نیز تسلط دارد.
فلتمن مهره کارآمد سیاست خارجی آمریکا در منطقه
بنیادگرایی فلتمن در راستای سیاست های آمریکا و رژیم صهیونیستی به حدی است که وی در سال 2003 و اوج درگیریهای ارتش اشغالگر آمریکایی با نیروهای مردمی عراق به صورت داوطلبانه به عراق رفت و در دفتر حاکم موقت آمریکایی در شهر اربیل واقع در شمال عراق مشغول به کار شد، شهر اربیل و منطقه کردستان عراق با تلاش های وی به یکی از مهم ترین مناطق حضور جاسوسان صهیونیستی و جولانگاه سازمان جاسوسی سیا و موساد تبدیل شده و تلاشهای وی زمینه های تجزیه احتمالی این منطقه تحت عنوان اقلیم خودمختار کردستان عراق را فراهم کرده است.
فلتمن در مدت مأموریت خود در لبنان نیز نقش مهمی برای سیاست خارجی استعماری آمریکا در این کشور ایفا کرد، فلتمن کسی بود که در جنگ 33 روزه به عنوان سفیر آمریکا در این کشور نقش اساسی در پیشبرد سیاست های آمریکا و رژیم صهیونیستی در مذاکرات پشت پرده بویژه با جریان مخالف محور مقاومت داشت، سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان در یکی از سخنرانی های خود از تحرکات این دیپلمات آمریکایی در لبنان و موضوع سوریه یاد کرده و از او به عنوان دشمن خطرناک نام می برد. او می گوید که فلتمن تامین مالی دروغپردازان رسانهها و کانالهای ماهوارهای را بر عهده دارد.
دخالت های فلتمن در اوضاع داخلی لبنان به حدی است که لبنانی ها او را «کلاغ» میخوانند، چرا که معتقدند که هر جا که فلتمن پا بگذارد، خرابی و ویرانی بعد از حضور وی در آنجا آشکار خواهد شد، فلتمن حتی بعد از انتصاب به سمت معاونت وزارت خارجه آمریکا نیز لبنان را یکی از محوری ترین عرصه های فعالیت خود قرار داده است.
فلتمن کانال انتقال دیکته های سیاسی کاخ سفید به بان کی مون
فلتمن که ارشد ترین مقام سیاسی آمریکایی است که از زمان انقلاب اسلامی در ایران به تهران سفر کرده، با وجود موافقت در اعمال طرحهای استعماری آمریکا در مدت سفارت خود در لبنان و همچنین معاونت بر امور خاورمیانه وزارت خارجه، در سناریویی از پیش طراحی شده از این سمت کنار گذاشته شد تا مدتی بعد بان کی مون دبیرکل سازمان ملل متحد وی را به عنوان معاون خود در امور سیاسی تعیین کند.
تعیین فلتمن به عنوان مشاور سیاسی مون در حالیکه پیش از وی نیز یک آمریکایی این سمت را بر عهده داشت، نشان می دهد که آمریکا قصد دارد در افق سیاست های خود، وزنه توطئه در جهان را معطوف به خاورمیانه کرده و از طریق فلتمن که کارنامه روشنی برای کاخ سفید دارد، علاوه بر مراقبت از بان کی مون میخواهد سیاست های کاخ سفید را به وی دیکته کند. به این ترتیب می توان گفت که بان کی مون دکوری برای اعمال سیاستهای آمریکا در زیر پوسته فرسوده سازمان ملل متحد است و کانال انتقال سیاست های کاخ سفید به وی نیز همان جفری فلتمن است.
به عبارت دیگر تعیین فلتمن به عنوان مشاور سیاسی بان کی مون سوپاپ اطمینانی برای دولت آمریکا خواهد بود که بتواند مون را هر چه بیشتر در راستای سیاست های خود قرار دهد و او را تحت نظارت دائمی خود بگیرد، به همین علت است که فلتمن در تمامی دیدارهای مهم بان کی مون حضور دارد که از جمله این دیدارها می توان به حضور در تهران برای شرکت در اجلاس غیرمتعهدها اشاره کرد.
انگیزه های حضور فلتمن در ایران
حضور فلتمن در اجلاس سران کشورهای عدم تعهد با وجود امکان لغو روادید وی از سوی تهران و مخالفت با این سفر به علت تهدید امنیت ملی ایران، توجه کارشناسان مسایل سیاسی را به خود جلب کرده است، این کارشناسان بویژه حضور این آمریکایی در دیدار با مقام معظم رهبری را مورد توجه قرار داده و انگیزه های حضور فلتمن در ایران را در چند محور ارزیابی کردهاند.
الف: آمریکا درک کرده که باید با ایران هستهای کنار بیاید
یکی از علتهای اصلی سفر جفری فلتمن به منطقه می توان در رسیدن آمریکا به این نکته دانست که واشنگتن باید با ایران هسته ای کنار بیایند و خود را برای مرحله بعد از هستهای شدن ایران آماده کند، آنها به این نتیجه رسیده اند که راهبرد هویج و چماق دیگر گزینه مناسبی برای تعامل با ایران نیست و فشارهای مختلف و تحریم های اقتصادی نیز بیش از اینکه بتواند به اقتصاد ایران ضربه وارد کند، اوضاع نابسامان بازارهای غربی وآمریکایی را تهدید کرده و بیشتر به نفع دشمن استراتژیک ایالات متحده یعنی چین است و راه را برای یکه تازی این کشور در بازارهای جهانی باز می کند.
شاید بتوان فشار مخالفت آمریکا با فشارهای رژیم صهیونیستی برای عدم حضور بان کی مون در این نشست را نیز در این راستا ارزیابی کرد، چرا که واشنگتن به دنبال برقراری کانال روابط دیپلماتیک خود با تهران است و اجلاس سران عدم تعهد یک فرصت بینظیر برای استفاده آمریکا در این راستا تلقی می شود، فرصتی که از دست دادن آن خسارت های زیادی را برای کاخ سفید به بار خواهد آورد.
دنیس راس از مقامات سابق وزارت خارجه و شورای امنیت ملی آمریکا در مقاله ای در روزنامه نیویورک تایمز با اذعان به عدم قدرت آمریکا برای ایجاد تغییر در مسیر برنامه هستهای ایران سعی کرد چهار روش به مقامات کاخ سفید بیاموزد تا فشارهای تلآویو برای حمله به تاسیسات هسته ای ایران را مهار کنند، این مقاله به صورت تلویحی بر ضرورت تغییر راهبرد آمریکا در تعامل با ایران هسته ای اشاره و تاکید می کند که سیاست های گذشته در تعامل با برنامه هسته ای ایران شکست خورده است.
ب: آماده شدن آمریکا برای دوره فروپاشی اسرائیل
دومین انگیزه ای که میتوان برای سفر جفری فلتمن به ایران برشمرد، رسیدن آمریکا به این نتیجه است که حمایت از رژیم صهیونیستی در سایه تحولات اخیر در منطقه و حهان دیگر برای این کشور بسیار پرهزینه شده است و آمریکا باید در مناسبات خود با این رژیم تجدید نظر کند، این موضوع ممکن است در دیدارهای احتمالی جفری فلتمن با مقامات ایرانی به اطلاع تهران برسد.
شاید تصادفی نباشد که در همین روزها فرانکلین لامپ نویسنده و تحلیلگر بین المللی با انتشار مقالهای با عنوان «آیا آمریکا برای دوره بعد از اسرائیل برنامه ریزی میکند» به تغییرات موجود در رویکردهای آمریکا در حمایت مطلق از رژیم صهیونیستی اشاره و تاکید کند که آمریکا به دنبال طراحی سیاست های خود در خاورمیانه بعد از فروپاشی رژیم صهیونیستی است.
این مقاله از گزاش هایی از سوی دولت آمریکا حکایت می کند که به دولت پیشنهاد داده تا در مناسبات خود با رژیم صهیونیستی تجدید نظر کند. نویسنده های این گزارش ها، رژیم صهیونیستی را بزرگترین تهدید برای منافع آمریکا دانسته و تاکید کردند که رفتار این رژیم مانع بزرگی در راستای مناسبات طبیعی آمریکا با کشورهای عربی و اسلامی است و حتی بر مناسبات آمریکا با دیگر کشورهای جهان نیز تاثیر می گذارد.
همین موضوع را در بیانات حکیمانه رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران در مراسم افتتاحیه اجلاس سران کشورهای عدم تعهد نیز می توان دید، ایشان در بیانات خود در این مراسم یک توصیه خیرخواهانه برای دولت آمریکا در مورد توقف حمایت های بی دریغ از رژیم صهیونیستی مطرح کرده و فرموندند: رژیم صهیونیستی تاکنون براى شما دردسرهاى بیشمار داشته است؛ چهرهى شما را در میان ملتهاى منطقه، منفور و شما را در چشم آنان شریک جنایات صهیونیستهاى غاصب معرفى کرده است؛ هزینههاى مادى و معنوى که در طول سالهاى متمادى از این رهگذر به دولت و ملت آمریکا تحمیل شده است، سرسامآور است؛ و احتمالاً در آینده اگر همین روش ادامه یابد، هزینههاى شما سنگینتر هم خواهد شد.
ج: بن بست آمریکا در بحران سوریه
با شکست توطئه های مرحله بندی شده غرب و مزدوران منطقه ای آن علیه دولت بشار اسد و ارتش مقاوم این کشور، این روزها غربیها به این نتیجه رسیده اند که باید به دنبال راهی برای برون رفت آبرومندانه از سوریه باشند، آنها می خواهند به گونه ای مداخله های خود در امور داخلی سوریه را متوقف کنند که دیگر کسی انگشت اتهام شکست در جنگ جهانی علیه سوریه را به سوی آنها دراز نکند و آنها را شکست خورده عرصه سوریه نخواند،
در چنین فضایی غرب به دنبال راهکاری سیاسی برای برون رفت از باتلاق سوریه است، به همین علت آنها نیاز به تحرکاتی دیپلماتیک دارند تا بتوانند بعد از شکست طرح همه جانبه خود در حلب و عقب رانده شدن گروه های تروریستی از مناطق مختلف آن، راهکار سیاسی را در تعامل با دولت بشار اسد در پیش گیرند. اجلاس سران عدم تعهد در تهران بهترین فرصت برای غرب در این زمینه است، برگزاری این اجلاس از چند جنبه دارای اهمیت است، اول اینکه برای اولین بار در طول ماههای اخیر است که طرفهای مداخله جو در سوریه در یک فضای بین المللی با دولت سوریه و نمایندگان آن در اجلاس وارد مذاکره شوند، چرا که اتحادیه عرب و اجلاس سران عرب پیشتر عضویت سوریه را به حالت تعلیق درآورده اند.
از سوی دیگر میزبانی تهران در این اجلاس می تواند به عنوان برگ برنده ای برای تضمین موفقیت رایزنی های انجام شده باشد، تهران که تمایل زیادی به میانجگری در حل بحران سوریه دارد، از حق میزبانی خود استفاده خواهد کرد تا موضوع سوریه را در این نشست مطرح کند و از تمامی ابزارها برای موفقیت رایزنی ها استفاده خواهد کرد. اعتماد دمشق به تهران نیز می تواند عامل تعیین کننده ای در تضمین موفقیت این مذاکرات باشد.
به این ترتیب بود که بان کی مون که پیشتر تحت فشار صهیونیست ها رسما به تهران ابلاغ کرده بود که در اجلاس نم حاضر نخواهد شد، با طراحی جدید آمریکا از حضور قطعی خود در اجلاس خبر داد.
در همین راستا روزنامه لبنانی النهار نیز نوشت که مون به اصرار جفری فلتمن در شانزدهمین اجلاس جنبش عدم تعهد حضور یافته است، بررسی جدی برنامه هسته ای ایران و درخواست از تهران برای نقش آفرینی در حل سیاسی بحران سوریه علت های اصلی این تصمیم عنوان شده است.
شاخص دیگر در تبیین این موضوع ارائه طرح محمد مرسی رئیس جمهور جدید مصر برای حل بحران در سوریه بود، وی که بر اساس دیدگاه های اعتقادی خود متمایل به گروه های مخالف دولت سوریه است، در اقدامی غافلگیر کننده، فارغ از مشکلات داخلی مصر، طرحی را برای خروج از بحران سوریه ارائه داد که مورد تایید جامعه جهانی نیز قرار گرفت، طرح مرسی شامل همکاری ترکیه، ایران، عربستان و مصربرای حل بحران سوریه است ومرسی در عین مخالفت با حمله نظامی به سوریه معتقد است کشورهای مذکور باید برای حل بحران سوریه همکاری کنند.
به هر روی با اشاره به انگیزه های مطرح شده، حضور جفری فلتمن به عنوان نماینده سیاست خارجی آمریکا در سازمان ملل در ایران را می توان پیروزی سیاسی بزرگی برای تهران دانست که با وجود عبور از مراحل مختلف تحریم ها و تهدیدهای نظامی، مقامات آمریکایی را مجبور کرده که بعد از 34 سال به دنبال برقراری مناسبات سیاسی با تهران برآیند و به این ترتیب به شکست سیاستهای خصمانه خود علیه جمهوری اسلامی ایران اذعان کنند.
بنابراین آثار حضور جفری فلتمن و شکست آمریکا در تقابل با ایران را باید در افزایش نفود و نقش منطقه ای و جهانی تهران در تحولات آینده منطقه بویژه در عرصه سوریه و موضع گیری های قدرت های غربی در قبال برنامه هستهای ایران مشاهده کرد.
روسیه بازارهای سنتی خود در جهان را از دست میدهد و در اغلب موارد این اوضاع نتیجه اشتباهات سیاسی میباشد. اخیراً ویکتور کوماردین، معاون مدیر کل «روس آبارون اکسپورت» منحنی سقوط تقاضای تسلیحات روسی در خارج را به این ترتیب ترسیم کرده است: «اروپای شرقی از دست رفته است، آفریقای شمالی از دست میرود، اینطور که پیش می رود، ایران نیز رفته است». این اوضاع مانند سراسیمگی قهرمان یکی از کمدیهای مشهور شوروی است که به رئیس دارودسته راهزنان گفت «آقای رئیس همه زحمات به هدر رفت، مشتری میرود».
این فضای ناامیدی علت دارد. برغم اینکه صادرات اسلحه روسیه طی سالهای گذشته پیوسته رشد کرده و سال گذشته از ۱۲ میلیارد دلار فراتر رفت (و امسال از قرار دوباره رکورد شکسته و از ۱۴ میلیارد دلار فراتر خواهد رفت) ولی طی دو سال گذشته حجم سفارشهای جدید برعکس رو به کاهش رفته است. برای مثال در آخر سال ۲۰۱۰ حجم سفارشهای «روس آبارون اکسپورت» (که شرکت دارای حق انحصاری در زمینه صادرات اسلحه میباشد) به ۵/۳۸ میلیارد دلار رسیده بود اما آخر سال گذشته فقط ۳۳ تا ۳۵ میلیارد دلار بود و در آینده این روند کاهش ادامه مییابد.
علت چیست؟ آیا «روس آبارون اکسپورت» مقصر است؟ به هیچ وجه. این شرکت در پیش برد اسلحه روسی در بازارهای جهانی مهارت بیشتری کسب کرده و رقبای آن خودشان با کمال تأسف به این امر اذعان میکنند. ممکن است تولید کننده داخلی که کالای ناتوان از رقابت به بازار جهانی عرضه میکند مقصر است؟ این امر تا حدودی صحت دارد: صنایع تسلیحاتی روسیه واقعاً محصول جدید چندانی ندارند و تا چه وقت میشود نوع حتی مدرنیزه شده اسلحه ساخته شده در دوران شوروی را فروخت؟
ولی این هم علت اصلی سقوط اجتناب ناپذیر صادرات اسلحه روسیه در آینده نزدیک نمیباشد. علت اصلی موضوع دیگری است. کوماردین اعلام نمود «ما بازارها را فقط به دلایل سیاسی از دست دادهایم. معلوم است که بازار اسلحه در وهله اول ماهیت سیاسی دارد». وی که برای شرکت در نمایشگاه نظامی به مالزی رفته به این امر اشاره نمود. اگر اغراقی که تاحدودی در سخنان وی احساس میشود به کنار گذاشته شود در مجموع وی درست گفته است.
برای مثال چطور میشود به آینده داشتن صادرات اسلحه به ایران امید بست، در حالی که روسیه پس از دریافت سفارش تحویل سیستمهای ضدهوایی «اس ۳۰۰» از ایران و حتی دریافت پیش پرداخت در نهایت از اجرای قرارداد به بهانه مطلقاً بیاساس سر باز زد: به این دلیل که شورای امنیت سازمان ملل فروش تسلیحات تهاجمی به ایران را ممنوع کرده است؟ هر کارشناس نظامی از ارتش هر کشوری تأیید میکند که سیستم ضدهوایی «اس ۳۰۰» اسلحه صرفاً دفاعی میباشد که به هیچ وجه وارد فهرست مجازاتهای سازمان ملل نمیشود.
اما مدویدیف، رئیس جمهور روسیه و اطرافیان او تحویل این تجهیزات به ایران را منع میکنند و به این ترتیب نه تنها فروشندگان اسلحه را از کسب درآمد مربوطه محروم میکنند بلکه به وجهه روسیه به عنوان فروشنده مطمئن اسلحه و جنگ افزار لطمه مرگبار وارد میکنند. خریداران در بازار جهانی از کسانی اسلحه میخرند که به آنها اطمینان صد در صد دارند. کافی است یک بار مشتری را دست خالی بگذاریم و این مشتری از دست رفته است.
اما عواقب سیاسی و نظامی – راهبردی خودداری روسیه از فروش سیستم ضدهوایی «اس ۳۰۰» به ایران هم مطرح است. اگر ایران این سیستم را داشت اسرائیل جرأت نمیکرد تهدید کند که به ایران حملهور میشود. مسکو حالا مساعی بسیاری برای جلوگیری از جنگ بکار میگیرد زیرا خیلی خوب درک میکند که تغییر رژیم تهران، مطابق با سناریوی لیبی، بدون اغراق، به معنی فاجعه ژئوپلتیک برای خود روسیه خواهد بود. در این صورت روسیه از هر طرف با دشمنانی احاطه میشود که علاوه بر دیگر امکانات تمام امکانات انرژی تمام خاورمیانه را هم کنترل میکنند. پس چرا مقامات روسیه از تحویل سیستم ضدهوایی «اس ۳۰۰» به ایران خودداری کردند؟
روسلان پوخوف، کارشناس برجسته و مدیر مرکز «تحلیل راهبرد و تکنولوژی»، عضو شورای جنب وزارت دفاع روسیه در روزنامه «نزاویسیمایا گازتا» نوشته است در دیگر بازارهای سنتی اسلحه هم مشکلاتی بروز کرده است. در سال ۲۰۱۱ منحنی سفارش اسلحه روسی دچار شکست شد. در شرایط تحویل اسلحه به مبلغ ۳/۱۳ میلیارد دلار، حجم سفارشهای جدید در حدود ۷/۷ تا ۲/۹ میلیارد دلار بود. با اطمینان میشود پیشبینی کرد که این اوضاع سال آینده تکرار میشود. از قرار مبلغ فروش اسلحه در سال ۲۰۱۲ به ۱۴ میلیارد دلار بالغ و دوباره رکورد میشکند. بخش اصلی این مبلغ از تحویل محموله کلان تسلیحات دریایی به هند دریافت میشود.
پیش بینی شده است در ماه دسامبر ناو هواپیمابر چندمنظوره «ویکرامادیتیا» به هند تحویل داده شود. این همان ناو هواپیما بر «آدمیرال گورشکوف» میباشد که بعد از تحولات و مدرنیزه کردن عمیق به هند فروخته میشود. هندیها طی سال جاری همچنین دو فروند فرگات «Talwar-class» دریافت میکنند. علاوه بر این در آغاز سال زیردریایی اتمی چند منظوره «نرپا» از ولادیواستوک روانه هند شد. هند این زیردریایی را لیزینگ میکند. سال گذشته شکستهایی هم رخ داد که بازتاب گستردهای داشت. روسیه در سه مناقصه بزرگ و مهم بینالمللی شکست خورد.
بزرگترین آنها شکست در مناقصه فروش ۱۲۶ جنگنده چندمنظوره به مبلغ ۲۰ میلیارد دلار به هند بود. «میگ ۳۵» روسیه نتوانست حتی وارد فهرست مرحله نهایی مناقصه شود و در مرحله اول شکست خورد. در نهایت جنگنده «رافائل» فرانسه در این مناقصه پیروز شد. سپس نیروی هوایی هند بجای بالگرد ضربتی «می ۲۸ ان» روسیه ترجیح داد بالگرد آمریکایی «آپاچی» را خریداری کنند. در نهایت روسها در اندونزی بطور تحقیر آمیزی از کره جنوبی شکست خورد که تواست سه زیردریایی کهنه را به این کشور تحویل دهد که آن هم بر اساس پروژه آلمانی تولید شده است. پیشنهاد روسیه برای تحویل زیردریایی کلاس «کیلو» از طرف اندونزی زیاده از حد گران تلقی شد.
در واقع شکست روسیه در هر کدام از این موارد دلایل خاص خود را داشت. در هند تلاش کشور برای متنوع ساختن منابع دریافت اسلحه و کاهش حضور زیاده از حد شدید روسیه در بازار جنگندهها مطرح بود. علاوه بر این خود جنگنده «میگ ۳۵» هنوز در دست طراحی میباشد. در مورد «می ۲۸ ان» نیز اوضاع به همین منوال است: این بالگرد جدید و نیم بندی است که نمیتواند با «آپاچی» آبدیده در جنگ رقابت کند. در اندونزی روابط ویژه سیاسی، صنعتی و تکنولوژیک اندونزیها با کره جنوبی نقش ایفا کرد. ولی هر سه مورد همراه هم حاکی از شدت یافتن مسائل بنیادی در پیشبرد صادرات اسلحه روسی میباشد.
عوامل منفی اصلی اشباع برخی بازارهای سنتی روسیه یا کاهش قابلیت خرید مشتریان میباشد. چین و در میزان کمتر هند در گروه اول قرار دارند. این کشورها که طی ۲۰ سال ۳۵۰ جنگنده کلاس «سوخوی ۲۷/۳۰» خریداری کردند دیگر هرگز جنگ افزار این نسل را در این مقدار نمیخرند. ونزوئلا که مایل بود خریدهای بزرگی بکند در رابطه با مشکلات اقتصادی دیگر نمیتواند این کار را بکند. علاوه بر این، ریسکهای سیاسی این بازار فوق العاده بزرگ است.
علت دوم کودتای لیبی میباشد که باعث شد روسیه قراردادهای امضا شده به مبلغ ۳/۱ میلیارد دلار را از دست بدهد اما با توجه به قراردادهای آماده امضا خسارات روسیه به ۵/۴ میلیارد دلار میرسد. در نهایت در نتیجه پیوستن رئیس جمهور مدویدیف به تحریم ایران مسکو این مشتری را هم از دست داد که بنظر پوخوف میتوانست سالانه یک میلیارد دلار اسلحه از روسیه بخرد.
علاوه بر این، حالا موقعیتی بروز کرده وقتی کالاهای اصلی صادرات اسلحه روسیه دارد بتدریج کهنه میشود و سیستمهای نسل جدید یا در دست طراحی میباشد یا نظامیان روس که میخواهند در مورد کاربرد آنها اولویت داشته باشند از فروش آنها جلوگیری میکنند. برای مثال تقاضای جنگنده «سوخوی ۳۰ ام کا» که «موتور» اصلی فروش اسلحه روسیه طی ۱۰-۱۵ سال گذشته بود عملاً به صفر رسیده است. فروش یک محموله دیگر این جنگنده محتمل میباشد: هند باید ۴۲ دستگاه دیگر از این هواپیما را خریداری نماید. اما تولید جنگنده مدرن «سوخوی ۳۵» فقط بعد از ۳ تا ۴ سال آغاز میشود.
همین امر در مورد زیردریاییهای متعارف صحت دارد. هرچند تقاضای زیردریاییهای عالی و مجهز به تسلیحات قدرتمند موشکی کلاس «کیلو» هنوز موجود است ولی خود آنها در مقایسه با پیشنهادهای جدید آلمانی کهنه و عقب افتاده بنظر میرسند. اما سیستم ضدهوایی «اس ۴۰۰» که تقاضای آن در بازار جهانی هنگفت میباشد زودتر از سال ۲۰۱۵ صادر نمیشود : تا آن وقت تمام دستگاههای این سیستم به وزارت دفاع روسیه تحویل داده میشود.
در بخش هواپیماهای باری روسیه در حال حاضر کالایی برای عرضه کردن ندارد و این اوضاع تا راه اندازی کامل خط تولید «ایلیوشین ۴۷۶» در اولیانوفسک یعنی ۵ سال دیگر ادامه خواهد داشت. لذا طی سالهای آینده ما با مکثی مواجه میشویم که نتیجه عرضه نکردن محصول دارای قابلیت رقابت میباشد.
هرچند صنایع از این مکث لطمه نخواهند دید. رشد سالانه سفارش دفاعی دولت روسیه در برخی موارد به ۳۰۰ درصد بالغ میشود. در چارچوب اجرای برنامه دولتی مدرن سازی ارتش برخی شرکتها باید تولیدات خود را به مراتب افزایش دهند.
در زمینه هواپیمایی که بازار خارجی محصولات روسی دارد دچار قحطی میشود نظامیان فقط طی ماههای گذشته تولید ۹۲ بمب افکن خط مقدم «سوخوی ۳۴»، ۳۰ جنگنده «سوخوی ۳۰ اس ام» و ۲۰ جنگنده عرشهای «میگ ۲۹ کا» را سفارش دادهاند. این کارشناس خاطر نشان میکند وقتی نیروهای مسلح خود کشور به عنوان خریدار اصلی مطرح میشود مدل متکی بر صادرات اسلحه به سرعت با مدل دیگری (مدل سنتی شوروی) تعویض میشود.
نویسنده: ایوان گلادیلین