به گزارش مشرق به نقل از ایسنا، برخی از شبکههای تلویزیونی مختلف ورزشی عربی در منطقه از تساوی تیم قطر در مقابل ایران به هیچ عنوان تعجب نکردند.نیل اسپورت گزارش داد: تیم ملی ایران نزدیک به 30 کرنر، ضربه ایستگاهی و سانتر بر روی دروازه تیم ملی قطر انجام داد، اما اغلب این حملات در مرحله اول توسط بازیکنان قطری دفع شد و باید گفت که دقت در ارسال توپ برای مهاجمان در تیم ملی ایران حتی به 20 درصد هم نمیرسد.نیل اسپورت بر این اعتقاد است که کاپیتان تیم ملی ایران در استراتژی مربی پرتغالی تیم ملی ایران گمشده بود. همچنین سایر شبکههای تلویزیونی منطقه با کم اثر بودن آندرانیک تیموریان از عصبانیتهای علی کریمی که در نیمه اول کم فروغ بود، تعجب کرده بودند.این گزارش میافزاید: برخی از شبکههای تلویزیونی عربی نیز از اشتباهات بازیکنان ایران در حفظ توپ و پاسکاریهای خود نیز یاد کرده و از این که مربی در سطح کارلوس کیروش قبل از بازی با قطر از دشواریهای روبرو شدن با این حریف عربی سخن گفته است، نیز با تحلیلهای مختلف و البته تعجب برانگیز سخن گفتند.در این بین تلویزیون قطر نیز بیکار ننشسته و با انتقاد شدید از کنفدراسیون فوتبال آسیا از این که دو تیم عربی قطر و لبنان در گروه اول فشردگی سه بازی را تحمل کرده و به عنوان نمونه تیم قطر به فاصله سه روز از دیدار سنگین خود با کره جنوبی به دیدار تیم پرقدرت تیم ایران رفته است، به شدت انتقاد کردند.شبکههای عربی نیز بار دیگر از سطح پایین تصویربرداری تلویزیون ایران برای پوشش مسابقات فوتبال نیز انتقاد کردند.
نمایش ضعیف و تا حدی ناامید کننده تیم ملی فوتبال
رسیدن به هدف در هر کاری، نیاز به سازوکار و روندی دارد و در این رهگذر هر کدام از بخشها و اجزا که خوب حرکت نکند، رسیدن به هدف را امکانپذیر نمیکند و اگر هم امکان پذیر باشد، بسیار دیر رخ خواهد داد.
به گزارش «تابناک»، فوتبال کشورمان و در سطح بالای آن، تیم ملی فوتبال کشور ما، چند سالی است به یک بن بست حرکتی رسیده و خروج از این بن بست با رنگ و لعاب و آوردن بزرگترین مربیان دنیا هم امکان پذیر نیست؛ چه اینکه ایراد کار همچنان باقی است ولی ما میخواهیم با زور و پول و هر جور شده، نقاط ضعفی را برطرف کنیم که بدون گذراندن آن راهها، امکانش نیست.
بنا بر این گزارش، دیروز در ورزشگاه آزادی، ما مقابل تیمی قرار گرفته بودیم که به لحاظ سابقه و اعتبار و هر چه بخواهیم حساب کنیم، در حدو اندازههای ما نبوده و نیست؛ اما همین تیم از یک کشور کوچک با دو، سه بازیکن کلیدی آمد، در حضور یکصدهزار بیننده ورزشگاه آزادی با فوتبالی منطقی و حسابشده، تک امتیاز مورد نظرش را گرفت و رفت.
توجیه هم نکنیم و مثل گزارشگران صدا و سیما، گناه را به گردن بازی به اصطلاح کثیف عربها و تیمهای عربی نیندازیم. چرا تیم ملی مهاجم سرزن نداشت؟ قاضی مهاجم سرزن و یا مهاجمی مانند او چرا غایب بود؟ تا مجبور شویم از مازیار زارع در این پست استفاده کنیم آیا دیروز کمبود مهاجم سرزن احساس نشد؟
بپذیریم که تیم قطر به مراتب با هدفتر و با برنامهتر و منظمتر از ایران بازی کرد و میدانست چگونه باید در برابر ایران در ورزشگاه آزادی بازی کند تا به هدفش برسد. بپذیریم که آنها برای لحظه به لحظه بازی بهتر از ما برنامه داشتند و در آغاز به دنبال یک امتیاز و سپس به فکر پیروزی هم بودند. اگر سه امتیاز را نگرفتند، به حساب خوش شانسی ما بود، وگرنه موقعیتهای خطرناک دو تیم به یک اندازه بود؛ با این تفاوت که آنها با برنامه بودند و ما بیبرنامه.
اگر سه امتیاز را نگرفتند به حساب خوش شانسی ما بود، وگرنه موقعیتهای خطرناک دو تیم به یک اندازه بود؛ با این تفاوت که آنها با برنامه بودند و ما بیبرنامه.
متأسفانه در این گونه مواقع که بازی گره میخورد و یک تیم ولو کوچک مقابل ما با هدف مشخص دفاع میکند، بازیکنی نداریم که خونش به جوش آید و آن حس لازم برای جنب و جوش بیشتر را به بازیکنان و حتی تماشاگرانی که مات و مبهوت نشستهاند، القا کند.
بازیکنی با ویژگیهای خداداد عزیزی، علی دایی و یا حتی محرم نویدکیا و از این دست بازیکنانی که بازی را از حالت یکنواختی بیرون کنند و افکار منظم حریف را بر هم بزنند، میخواهیم.
نمیدانیم چگونه و روشنتر منظور خودمان را بیان کنیم. ما در این موارد، بازیکنی میخواهیم که عرق از سر و صورتش سرازیر باشد و با دوتا شوت و دوتا حرکت متعصبانه و از روی تعصب، گردش خونی جدید در رگهای بازیکنان درون زمین و تماشاگران را باعث شود و به بازیکنان نهیبی بزند و به آنها بگوید که حرکتی دوچندان لازم است؛ مثل هنگامی که یک تیم یک بازیکنش اخراج میشود و سایرین تلاش خود را دو برابر میکنند.
یکی مثل علی کریمی البته چنین خصوصیاتی را دیروز از خود نشان داد و مشخص بود که به مراتب بیشتر از توان خود تلاش میکند تا فضا را عوض کند؛ اما وقتی حرکات زیبای او به هدر رفت و او نیز توسط دیگر بازیکنانی که دیروز درون زمین یخ زده بودند، دلسرد شد و آن التهابی که به بازی به صورت مثبت وارد میکرد، فروکش کرد.
در بحث فنی هم قبول کنیم که بازیکنان ما جدای از کریمی سایرین در همان حد معمول خودشان هم نبودند.
جواد نکونام، کریم انصاریفرد، هادی عقیلی و... آیا همانی بودند که باید باشند؟!
اشکان دژاگه اما وقتی در همان دقایق اندک به زمین آمد و با وجود مصدومیتی که داشت تحرکی نسبی را در زمین باعث شد و نشان داد که یک بازیکن برای تیم ملی کشورش در برابر یک تیم بسته و چغر چگونه باید جنگید و مبارزه کرد تا موازنه فکری حریف را که ما با بازی بیخطر خودمان پدید آورده بودیم، بر هم زد.
اما افسوس که این حس را در سایر بازیکنان ندیدیم و برعکس بازیکنان ما آنگونه بازی میکردند که حریف لحظه به لحظه به آرامش بیشتری میرسید و با فرستادن آن توپهای بیحاصل و اوتهای تکراری و کرنرها و سانترهای بیهدف، تنها خیال دروازهبان و تیم حریف را آسوده میکردیم.
ایراد مهمتر آنکه روی نیمکت هم متاسفانه نداریم فردی که به آقای کی روش مشاوره بدهد و به او بگوید که در حضور یکصد هزار بیننده که واقعا نمونه عالی و بزرگ یک تماشاگر فهیم و دارای عرق و تعصب ملی بوده و هستند، چگونه باید با بازیکنان حرف زد تا خون آنها به جوش آید.
بارها ثابت کردهایم که مربیانی که به قول خودمان رگ خواب برخی بازیکنان را میدانند با چند کلمه حرف احساساتی، چنان آنها را به هیجان وجد درآورده که به یکباره از غیر ممکن ممکن ساختهاند، ولی کی روش که این حرفها را نه باور دارد و نه میتواند آن حس را به وجود بیاورد و از او هم چنین انتظاری نیست.
یکی مثل آقای نمازی هم که در کنار اوست با همان فرهنگ خارجی بیشتر عادت دارد تا فرهنگ ایرانی؛ افزون بر اینکه او بعید است بتواند چنین مسائلی را برای کی روش مطرح کند.
دو نمونه از این دست را برای یادآوری میآوریم: یکی فینال باشگاههای آسیا در سال ۷۱ ۱۳در بحرین بین پاس تهران آن روزها و حرفهای فیروز کریمی که توانست با تهییج بازیکنانش، پاس را قهرمانآسیا کند (پس از آن ما هیچ گاه قهرمانی در باشگاههای آسیا نداشتهایم).
یکی هم حرفهای محمد مایلی کهن در بین دو نیمه بازی ایران و کره جنوبی در سال ۱۹۹۶ امارات که بازی دو یک باخته را شش بر دو بردیم.
صد البته آن بازیکنان هم در آن دوره چنین آمادگی و ذهنیتی داشتند و نمیدانم آیا با این پولهایی که بازیکنان میگیرند و همین ملی پوشان ما زیر یک میلیارد برای یک فصل پیشنهاد ندارند هم آیا آمادگی پذیرش چنان حرفهایی را دارند یا با حرفهای شدن فوتبال اصلا اعتقادی به این مسائل نیست!
سخن پایانی اینکه فدراسیونی که چهار، پنج سال در همه عرصهها فوتبال را به پسرفت برد و باز هم همان مسیر را با همان آدمها دارد پشت سر میگذارد، آیا با آوردن یک کی روش که مربی بزرگی است، میتواند همه آن ضعفها را برطرف کند؟
آقای کی روش هم آمادگی داشته باشد که او قربانی اول و آخر فوتبال و این فدراسیون خواهد بود.
راستی آقای کی روش چرا تیم ملی مهاجم سرزن نداشت؟ چرا قاضی مهاجم سرزن و یا مهاجمی مانند او چرا غایب بود؟ تا مجبور شویم از مازیار زارع در این پست استفاده کنیم ؟ آیا دیروز کمبود مهاجم سرزن احساس نشد؟
اما خدمت وزیر محترم ورزش و جوانان هم عرض میکنیم که حتما نماینده و نمایندگانی را داشته باشد و یا اینکه یک گروه فنی تشکیل دهد تا اگر در یکی دو بازی آینده کار بر همین منوال بود، سریع آدم جایگزین داشته باشد و دست روی دست نگذاریم تا کار که از کار گذشت کمیته شکست تشکیل دهیم.
این تیم با این شرایط و با این حرکت بعید است، بتواند آسان از این مرحله بگذرد و ما را به جام جهانی ببرد، تجربه هم ثابت کرده است، هر چقدر که در چنین تورنمنتهایی جلوتر میرویم، اوضاع تیمی ما خرابتر و به هم ریختهتر میشود و جدایی از افت بدنی انواع حاشیهها هم سراغ تیم و بازیکنان میآید، پس این هشدار را از همین اکنون خدمت وزارت ورزش و همه دلسوزان فوتبال میدهیم تا فردا پشیمانی به بار نیاید!