به گزارش خبرگزاری فارس از آبادان، در هر خانهای که بروی اینجا ورزشکاری به رویت میخندد، ورزشکاران بالقوهای که برای به فعل تبدیل شدن استعدادهایشان نیازمند تمرکز گوشههای چشم هستند.
استعدادهای ورزشی در دیاری که در آن با تردید پاسخ میدهیم به این پرسش که آبادان را متعلق به ورزش بدانیم و یا ورزش را متعلق به آن، هنوز هم آن چه را که درون دارند با کنیه «نهفته» شناخته و بسیار بودهاند اینجا مردان و زنانی که به زاویه رفتن محکوم شدهاند تنها و فقط بخاطر سرخوردگی.
آبادان هنوز هم شهر ورزش است چه بخواهی و چه نبینی! در شهر من، آبادانی برای تندرستی و به خاطر قهرمانی زمان گذاشته و هزینه میکند.
اینجا آن کودکی که هنوز هم ورزش کردن را به شکل کلاسیکش پسندیده و کوچه و برزن را به عنوان نقطه شروع برمیگزیند هدف را مسعود شجاعی شدن ترسیم کرده و با هر بار جلوی آینه رفتن دوست دارد رضا باقرزاده باشد و علی رستمی.
آن دخترک همشهریام زمانی که میداند طاهره اسلامی همبومش نخستین زن مسلمان راهیافته به رقابتهای اسنوکر بینالمللی است آمال را برای طاهره شدن نقاشی کرده و میداند که میتواند.
حسین وفایی و تصویرهای قاب گرفته از او بر دیوار اتاق آن پسرک 10 سالهای که میداند حسین تا سالیوان شدن تنها چند گام نه چندان بلند فاصله دارد و رویایی که آن نوجوان میبیند در حالیکه وفایی شده!
اینجا همه میخواهند و همه استعداد دارند همانند حسین، رضا، طاهره و علی، در آبادان ورزش و خون همزمان در رگها سیال بوده و از آبادانی، دویدن و تحرک را که بگیری انزوا را به او هدیه دادهای.
اینجا ورزش شاد میکند مردمی را که برای این تلفیق خوشفام تفریح و فعالیت بدنی ساعتها به خیابانها ریخته و بوق ممتد مینوازند.
کدامین خبر را سراغ داری که به شهر شادی عمومی بخشیده به اندازه آن روزی که سربلندی صنعت نفت و تیم فوتبال آن «تیتر نخست» این دیار میشود.
کدام مرد و زن حتی فارغ از فوتبال را سراغ داشتی که در آن شب شادی را بایسته خود ندانسته و با در آغوش گرفتن شرجی آن ساعات مانا به خیابان نریخته و فریاد نزند: خوش آمدی آبادان.
پس اینجا هنوز هم شهر ورزش است با همه جفاهای روا شده و تمام ندیدنها، اینجا هنوز هم تاریخش را سربلند دیده و به روزهایی مفتخر است که مستند و استوار در آن حرف نخست ورزش ایران را زده و هرجا قرار بود مثالی ورزشی زده شود بیشک نام آبادان و ورزشکاران آن به شکلی چکادوار رفیع نشان داده شده و جایی برای حرف و حدیث باقی نمیگذارد.
سطور زیر بیتردید برگی است از هزار برگ ورزش آبادان که روایت تاریخ و سبقه آن زمانی میبرد به اندازه آسمان و اوراقی میطلبد به قد بیکران.
گوشه بودن را بپذیرید و بدانید که روایتهای نقل شده در قصه امروز تنها ذرهای بوده در مقابل حجم بزرگیهایی که ورزش آبادان در طور سالیان دراز قدمت خود به همراه دارد.
راستی به آن نوجوانی که جلوی آینه رفته و خود را مجسم میکند شبیه شجاعی و همانند وفایی دست امداد داده و بگویید: بلند شو، دیدمت!
* فوتبال؛ از نخستین تیم تا نخستین لژیونر در کشور
نخستین مسابقه نیمه رسمی فوتبال در آبادان را زمانی خود آبادانیها انجام ندادند که پس از آنکه در سال 1308 نخستین بهرهوری 250 بشکهای نفت از پالایشگاه این منطقه صورت گرفت مسئولان وقت این ارگان معظم که انگلیسیها بودند به منظور ارتقا روحیه نیروهای خود به فکر برگزاری مسابقات چهارجانبه با حضور تیمهای ولزیها، اسکاتلندیها، ایرلندیها و انگلیسیهای شاغل در پالایشگاه آبادان افتادند، مسابقاتی که در خود پالایشگاه برگزار شده و با قهرمانی انگلیسیها خاتمه یافت تا نشان دهد که روح استعمار و ندیدن مردمان کشور مرجع از همان ابتدا در کالبد غارتگران آنروزهای نفت ایران دمیده شده بود.
آبادانیهای علاقمند به فوتبال اما بیکار ننشسته و با پهلو گرفتن کشتیهای خارجی در کنار آبهای این شهر برای به رخ کشیدن استعدادهای ذاتیشان حریفی میشدند بس قدر برای مردمان کبر و نشان میدادند که هیچ کم ندارند برای استقلال و برای روی پای خود ایستادن.
کسی چه میداند شاید همین رویارویی ورزشی مقدمهای بود برای مطالبه خودکفایی مردم ایران.
بعد از آنکه انگلیسیها علاقمندی مردم آبادان را به فوتبال احساس کرده ناگریز به پذیرفتن آنها شدند تا نخستین هیئت فوتبال ایران در سال 1310 و در محل پالایشگاه آبادان شکل گرفته و همین هیئت بعدها با آوردن فردی به نام هاکر به عنوان مربی به تعلیم علاقمندان به فوتبال در منطقه پرداخت.
با بالا گرفتن شور مسابقات محلی در آبادان و شکلگیری تیمی به نام متین به همت سیستان و بلوچستانیهای مقیم این شهر، مسئولان پالایشگاه اقدام به برگزاری لیگ ادارات این ارگان کردند، مسابقاتی که در سه رده مختلف درجهبندی تیمها و با نام دپارتمانی برگزار میشد.
شاید به روایتی مسابقات فوتبال دپارتمانی پالایشگاه آبادان را نخستین لیگ سازمان یافته در کشور معرفی کرد زیرا پایتختنشینان درست دو سال بعد از شکلگیری این رقابتها در آبادان بود که با تلاش برادران سردار و با الگوبرداری از نحوه برگزاری بازیهای دپارتمانی در آبادان، تصمیم به سروسامان دادن مسابقات باشگاهی فوتبال در تهران گرفتند.
فوتبال بعد از به سرانجام رسیدن برگزاری مسابقات دپارتمانی در پالایشگاه در سطح شهر نیز نهادینه شده تا تیمهایی همانند رویینتن و شاهپوری با پشتکار افرادی نظیر درویش بمزاده و بشیرپلوزاده، فارغ از رقابتهای درون سازمانی پالایشگاه در سطح شهر و در سه زمین خاکی واقع در دبیرستان رازی، زمینی که در انتهای بلوار شهید منتظری فعلی قرار داشت و البته زمین فوتبال خاکی که درست در محل فعلی اداره دارایی شهرستان واقع بود، جان بگیرد.
ریشه دواند به سرعت در سطح شهر این ورزش همهگیر تا آبادانیها با ارائه مستندات قابل اعتنا مدعی باشند که فراگیری این دویدن بیست و دو نفر را در ایران سردمدار بودهاند.
فوتبال را البته باید در آبادان در روزهایی به اوج حضور مفتخر دانست که دو قطب نخست ایران برای رقیب شدن در میدان و رفیق بودن در بیرون از زمین اعلام حضور کردند و ابتدا به ساکن این مجموعهای به نام کارگر بود که در اوایل دهه 20شمسی با مردانی همچون اصغر و درویش بمزاده، حسین دیناروند، بهرام اشکانی، زاهد سلاماتی، علی سیاوشی، باقر و خلف رودباری،وازگن ماتیانزاده، داود محسنی، رسول ذاکری و اصغر شهریاری شکل گرفت تا کمتر از پنج سال بعد از این اتفاق و به خاطر تکرو نبودن کارگریها در میدان فوتبال آبادان و با تفکر افرادی تحصیلکرده در دبیرستان ابنسینای شهرستان همانند دهداری، صفریان، فتحی، سالیا، علمداری، عابدیان، شاعری، جاسمیان، محرابیان و برمکی، دیگر بزرگ فوتبالی کشور نیز پای به عرصه نهاده تا شاهینی به ورزش ایران معرفی شود که سال 1339 به عنوان نخستین قهرمان باشگاههای کشور مطرح گردد.
بعد از آنکه آبادانی دانست که قرار است پا توپ به دنیا بیاید فوتبالش را به دل محلات برد تا از بطن همین کوچهها و پس کوچههای پر از خردههای شیشه و خونریزی کف و روی پا، نخستین لژیونرهای فوتبال ایران که همانا پرویز دهداری، منوچهرسالیا و قاسم فلاحزاده به واسطه حضورشان در لیگ کشور کویت بودند معرفی شده و مطرح شوند.
آبادان به روزهایی رسید که در هر ساعتش تیمی و مجموعهای مجتمع از استعدادهای شکیل فوتبال پا میگرفت.
تیمهایی مردمی که جم، کارگر،تاج، ایرانگاز، کیان، سپه، پاس، جاوید، کارآموزان، سازمان جوانان و ... نام داشتند و همه این مجموعهها البته در ابتدای دهه 50 و بعد از نخستین دوره برگزاری لیگ تخت جمشید، محکوم به فنای ایثارمابانه به خاطر تشکیل تیم صنعت نفت شدند.
تیمهایی که بعد از برگزاری جامی به نام امیر نویدی باید به دست نسیان سپرده شدند تا بیرحمانه فراموش کنیم آن روزهایی را که چه مردان بزرگی از دل همین مجموعههای بیریا جان گرفته و چه قلبهایی که به خاطر دیگرنبود آنها رنجیده شدند.
یادمان نروند آنکه را که تنها مربی نابینای فوتبال ایران بود و بعد از صنعت نفت شدن صنعت نفت به سوی کمرنگی رفت؛ مرحوم محمد آغاجری را.
و صنعت نفت آمد تا یگانه فوتبال آبادان در معظمترین آورد ورزشی ایران شود، عصاره فوتبال بوم نفت در سطح نخست کشور روی آمد تا در طول پنج دوره حضور خود در لیگ تخت جمشید بهترین نتیجه را در سال 1353 و زمانی کسب کند که تیم 24 امتیازی آبادان در مسابقات، با نائل شدن به عنوان پنجمی، عنوان بهترین تیم شهرستانی لیگ را نیز از آن خود کند.
یک مقام پنجمی، دو ششمی، یک هشتمی و یک عنوان نازل سیزدهم، کلیت حضور صنعت نفت را در ادوار برگزاری مسابقات باشگاهی ایران تا پیش از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی شکل میدهد.
پیروزی انقلاب و هجمه وحشیانه بعثیها به میهن و در کانون جنگ قرار داشتن آبادان باعث پراکندگی فوتبالیستهایی میشود که اجماع آنها میتوانست قدرت نخست فوتبال ایران شود.
در سالهای دفاع مقدس در جای جای ایران شاهد حضور تیمهایی با نام مهاجرین بودیم که سهم عمده بازیکنان آنرا را آبادانیها تشکیل میدادند اما این قصه در شیراز با از خودگذشتگی منوچهر سالیا واگویی دیگری داشت.
خون دل خورد آن مردی که در استان فارس نام صنعت نفت را با جمعیت آبادانی مقیم شیراز زنده نگاه داشت.
در همین روزهای دوری از مام و زادگاه بود که صدای صنعت نفت نه در دیار مادری بلکه در چندصد کیلومتر آنطرفتر با قهرمانی در مسابقات باشگاهی استان فارس دوباره شنیده شد.
صنعت نفت زنده ماند تا با کوتاه شدن دست استکبار از خاک میهن و شروعی دوباره با لیگی به نام قدس، بیایم و ببینیم تیم جدید را.
تک ورزشگاه شهرمان را ترکشهای بسیار بوسه زده بودند تا سالیا تیم را دوباره جمع کرده و این بار در اهواز به میدان بفرستد.
سال 68 بود که تیم تازه از جنگ برگشته صنعت نفت با قرار گرفتن در گروه تیمهایی همانند استقلال و دارایی تهران، گسترش اراک و پاکدیس ارومیه در گروه خود چهارم شده تا حضور بعدی خود را در سال 71 و در خانه جشن بگیرد.
دومین دوره جام تازه تاسیس آزادگان بود که صنعت نفت را به آبادان بازگرداند. تیمی که حالا در مقابل تماشاگران خود و در ورزشگاه اختصاصیاش پای به میدان گذاشت و در گروه خود به عنوان چهارمی بسنده کرده تا در ابتدای راهی دوباره آبروداری کند.
در طول سالهای برگزاری جام آزادگان تیم فوتبال نفت آبادان در سال 75 برای دومین بار با قرار گرفتن در جایگاه پنجم مسابقات باشگاههای کشور به عنوان تیم برتر شهرستانی مسابقات معرفی شد.
بعد از تغییر نام بالاترین سطح فوتبال ایران و تولد لیگ برتر باید حضور صنعت نفت در این مسابقات را حضوری یک در میان تحلیل کرده و هواداران این تیم ریشهدار که عادت به سقوط و صعود مستمر در این مسابقات را دارند. اتفاقی که البته سال گذشته با ماندگاری زردپوشان آبادانی در لیگ برتر، تابوشکنی کرد.
* سایر رشتههای ورزشی در آبادان؛ باز هم سرآمدی
سایر رشتههای ورزشی در آبادان نیز در برخی ساها حرفها برای گفتن داشته و نگاهی به تاریخ آنها گواه میدهد که بسیاری از ورزشها در این منطقه بیشک مهد و پایه بودهاند و آبادان را با اطمینان خاطر میتوان به نخستین بودن در اکثریت اتفاقات شکل گرفته در ورزش ایران معرفی کرد.
بوکس را باید متعلق به آبادان دانست وقتی که میدانیم در سال 1310 فردی به نام واگنر از انگلستان به این شهر وارد شده تا با آموزش خود و فعالیت حرفهای مردانی همچون هاراتون در شهر، پایه گذار مشتزنی در ایران میشوند.
بوکسی که در سالهای بعد از قدرتگیریاش به معرفی قهرمانهایی در سطح کشور همچون نبی فولادی، یحیی جاویدی،آبراهام خاچاطوریان، نبی چکشی، پرویزپلوزاده، ویلیام آدمزاده، لطیف اتمانزاده، کرامت ندیمی، سیاوش نگهبان، امیر نیکپی و کورش مولایی که این آخرین نام تجربه روی رینگ رفتن در المپیک آتلانتا را نیز دارد، میپردازد.
ورزش آبادان در دوچرخه سواری نیز صاحب رکورد است وقتی که در مسابقات آسیایی دهلی در سال 1328 تنها ورزشکار اعزامی کشورمان را در این رشته را فردی به نام جاسم جاسم زاده و از آبادان معرفی میکند.
شنا در آبادان که به روایتی خواستگاه آن در خانوادههای این منطقه بوده در دهههای 40 و 50 و در سالهایی که واترپلو در اهواز بیهمتا بود، به قدرت مطلق بودن در کشور معروف شده و آلبرت کارپاتیان،حسین رحمتی، موسی برومند، رسول دهداری، شاهرخ زاوش، برداران نسیم و جوشن پوش، منصور مبارک، سالم حردانی و حبیب ناصری را به عنوان قهرمان کشوری و ملی پوش رو میکند.
همین اتفاق در دهه پنجاه در رشتههایی مثل والیبال و بسکتبال نیز در آبادان تکرار شده تا دو نیابت قهرمانی در ایران در همین سالها حاصل تلاش ورزشکاران این رشتهها در منطقه باشد.
این در حالیست که زادگاه ورزشهایی همانند گلف، راگبی، بیسبال و کریکت را نیز با توجه به شکلیگیری قصه نفت و پالایشگاه در آبادان و البته حضور انگلیسیها در منطقه باید به این شهر و مردمانش متعلق دانست.
* و امروز ورزش آبادان...
بیشک نباید انتظاری عبث از ورزشکاران و ورزشهای شهری داشت که جنگ آنها را محکوم به پراکندگی کرد.
امروز ورزش آبادان به همت تلاش ورزشکاران مقاوم و هدفدار منطقه باز هم سر را بلند کرده و هنوز بوی حیات میدهد.
در میان بی مهری گاه و بی گاه در آبادان هنوز هم پرچمداری برخی از رشتههای ورزشی در ایران بر عهده آبادانیها بوده و میبینیم که ورزشکاران آبادانی در رشتههایی همانند بیلیارد، بدنسازی، شطرنج نابینایان، کاراته، بوکس، تنیسروی میز در آوردهای ملی و بینالمللی روی سکو رفته و نام ایران و آبادان را طنینافکن میکنند.
باید دید ورزشکارانی را که امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند در اختیار داشتن سختافزار لازم برای صعود هستند.
اماکن و تجهیزات ورزشی که در یکسال گذشته تا اندازه قابل پذیرشی در اختیار اهالی ورزش آبادان گذاشته شده را اگر چند صباحی زودتر فراهم میدیدیم شاید امروز شاهد بلوغ هر چه بیشتر ورزشکاران دیار ورزش بودیم.
-----------------------------------------
گزارش از جلیل صفری و امین جوکار