پارچه نویسی استاد خوشنویسی اهواز برای مرده ها ! |
شوشان / رویا محمودی: به قول سهراب سپهری " انسان ها بی تفاوت از کنار گل رد می شوند می روند تا شعر گل را در کتابی پیدا کنند و بخوانند ". بارها کسانی را می بینیم که گویا رنج زیستن همه عالم را به دوش می کشند.
کسانی که ساکت اند و گویا در سکوت شان هزاران بار آدمیان را فریاد می زنند. آنچه در ذیل می آید نمونه کسانی هستند که روزانه از کنارشان بی تفاوت می گذریم ؛ کسانی که از ما هیچ انتظاری ندارند و شاید تنها خواسته شان فقط و فقط این است که هنر و فرهنگ به جا مانده را حفظ کنیم و به آن اهمیت دهیم ؛ تنها خواسته شان شاید ارزش قلم و فریاد ناشی از کلمات باشد . کلمات قصه زندگی مان شدند و ما تمامی قصه را فراموش کرده ایم . ما به نظاره نشسته ایم ولی چون دل به فراموشی سپرده ایم دیگر چیزی نمی بینیم.
بنا زاده یکی از اساتید خوشنویسی اهواز را در مغازه کوچکش در خیابان سی متری یافتیم و چند دقیقه ای را به گفت و گو با ایشان پرداختیم . آنچه می گفت ، برای خود نمی خواست. آنچه می خواست و بیان می کرد توجه به تمامی هنرمندان بود ، هر چند خود را هنرمند تلقی نمی کرد. او گفت : من فقط هنر دوستم همین .
استاد بنازاده متولد سال 1341 است. از کودکی خوشنویسی کار می کرد و در سال 1370 مدرک ممتاز خود که معادل لیسانس است را در این زمینه دریافت کرد. وی به صورت مکاتبه ای نزد استاد حسین پور در تهران و هر از گاهی نیز نزد استاد کاشفی در اهواز به کسب هنر خوشنویسی پرداخت.
استاد در این گفت و گوی کوتاه گفت : حالا بعد از بیست سال کار و تلاش در زمینه خوشنویسی کار من این شده است که هر روز بیایم و پارچه مرده بنویسم. متاسفانه بستر جامعه برای هنر کافی نیست و مردم و برخی مسئولین ، ارزشی برای هنر قائل نیستند . همه بنرهای آماده می خرند و به زیبایی خط ایرانی توجه نمی کنند. مسئولین هم که اصلا هنر خوشنویسی را نمی بینند. تمام ادارات هم رو آورده اند به بنرهای آماده.
وی افزود : از شغل فعلی ام راضی نیستم چرا که درآمدش بسیار پایین است ؛ شاید ماهیانه 400 یا 500 هزار تومان گاهی هم خیلی کمتر . مثلا عید امسال 200 هزار تومان بیشتر درنیاوردم. 25 سال است که دارم کار می کنم و حتی بیمه هم ندارم .
این استاد رشته خوشنویسی اهواز گفت : شخص هنرمند هنرش را با دود چراغ خوردن و رنج بسیار بردن به دست می آورد. من بین خود و پسرم تفاوت بسیار می بینم. به او می گویم بیا هنر خوشنویسی یاد بگیر می گوید مگر آینده خودت چه شده که من هم راه تو را ادامه دهم !
وی افزود : هنرمند در جامعه ما وقتی سراغ هنر می رود نه تنها خود که خانواده اش را نیز نابود می کند. هنرمند در جامعه ما به همراه خانواده اش له می شود برای همین است اگر توجه کنید متوجه می شوید معمولا فرزندان هنرمندان ، دیگر راهی که والدین شان رفته اند را نمی روند.
استاد بنازاده در رابطه با بی توجهی مسئولین به هنر فقط به این مصرع اشاره کرد : گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم...
بنازاده گفت: استاد علاء الدین 5 سال آخر عمر خود در کنج عزلت بود تا از دنیا رفت و کسی هم به او توجه هم نکرد. هر ساله شرکت نفت برای ایشان مراسم یادبودی ترتیب می داد که آن هم امسال برداشته شد. من نیز فقط دوست دارم در یک گوشه خلوت بنشینم و شعر بخوانم همین. جامعه بستر مناسبی برای فعالیت اهل هنر و هنرمند ندارد و اغلب کسانی که در این زمینه موفق شدند قدرت مالی فراوان داشتند.