سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

در رثای شیر صحرای سوریه؛ شهیدی که نه شیعه بود و نه سنی

سرلشکر عصام زهرالدین، معروف به شیر صحرای سوریه، مدافع چهار ساله شهر دیرالزور در زمان محاصره، ساعتی قبل بر اثر انفجار مین های کار گذاشته شده در غرب شهر دیرالزور به شهادت رسید.

به گزارش «تابناک»، این مین در منطقه «حویجه صکر» دیرالزور منفجر شد و منجر به شهادت این فرمانده دلیر دروزی شد.

گفتنی است، فرمانده دروزی‌های سوریه در این سال ها، بارها کفایت و توانمندی خود را در عرصه نظامی و دفاع از سوریه با شکست داعش در نبردهایی که هم برای سوریه و هم برای داعش حکم مرگ و زندگی در شرق این کشور را داشت، به اثبات رساند.

شهید عصام زهرالدین، فرمانده گارد ریاست جمهوری سوریه بود که از زمان آغاز بحران در عملیات مهمی از جمله پاکسازی غوطه شرقی شرکت داشت؛ شهید عصام در جریان محاصره شدن شهر دیرالزور با تعدادی از یارانش به این شهر رفت و با مقاومت چهار ساله از نفود تروریست های داعش به شهر محاصره شده دیرالزور جلوگیری کرد.


در رسای شیر صحرای سوریه؛ شهیدی که نه شیعه بود و نه سنی

در همین رابطه، اخبار سوریه نوشته است: عصام زهرالدین که از او به ‌عنوان فرزند سویداء هم یاد می‌شود، هیچ وقت ننگ وطن‌فروشی را تحمل نکرد و پس از فرار مناف طلاس به خارج، تقریبا جای او را در گارد ریاست جمهوری گرفت. چندی بعد به دلیل اعتماد بالایی که به او می‌رفت، از طرف فرماندهی ارتش سوریه ماموریت حفظ دیرالزور شد.

او در سال‌هایی که شهر در محاصره کشنده و بی‌سابقه‌ای بود، در برابر بیش از هشتاد عملیات سنگین داعش ـ که گاه تا بیست روز هم طول می‌کشید ـ مقاومت کرد و مانع از سقوط شهر شد. پشت او اما به بچه‌های حزب‌الله مستحکم بود که سه سال پیش برای کمک به وی راهی دیر شدند و تا روز شکست محاصره، کسی نمی‌دانست در این شهر همه مقاومت می‌کنند.

عصام زهرالدین نمونه عالی شیوه حکومت‌داری سوریه بود، او یک دروزی بود، نه سنی بود، نه علوی و نه شیعه. مانند داود الراجحه خدابیامرز که مسیحی بود و در انفجار شورای امنیت سوریه جان باخت. او فرماندهی ده هزار، شیعه، سنی، مسیحی، دروزی، آرامی، آشوری و علوی را دیرالزور بر عهده داشت و در این مدت با حضور در خط مقدم نبردها، نام نیکی در تاریخ مبارزات ضدتروریسم و وطن‌پرستی از خود بر جای گذاشت.

تقریبا همه کسانی که با تحولات سوریه سر و کار دارند، نام او را شنیده و به دلیل شوخی‌ها و رفتارهای پدرانه‌اش، همه رزمندگان و درجه‌داران و افسرانی که در شهر با او همکاری می‌کردند، دوستش داشتند.

نبود عصام، ضربه مهلکی بر پیکر ارتش سوریه است. همه خانواده او در سوریه لباس رزم بر تن کرده و در حال نبرد با تکفیری‌ها هستند. برادرش فرماندهی جبهه القنیطره را دارد و فرزندش ماه‌ها دوش به دوش پدر در دیرالزور جنگید.

همین سه هفته پیش بود که پس از مدت‌ها راهی زادگاهش شد و استقبال باشکوهی از او کردند، او فخر دروزی‌های سوریه و جهان بود و همه اهالی سویداء به او افتخار می‌کردند و نامش را به نیکی می‌برند. به جرأت می‌توان گفت که اگر وجود او و برادرش نبود، خیلی‌ها در این استان حاضر به پوشیدن لباس رزم نبودند. او زنده ماند تا شکست محاصره شهر را ببیند، اما زنده نماند تا بیرون راندن آخرین داعشی را از دیرالزور و خاک سوریه شاهد باشد.

با وجود حسادت‌هایی که در ارتش سوریه به او می‌شد و برخی‌ها او را شومن می‌نامیدند، اما واقعیت آن است که در کنار سهیل حسن، نامش در تاریخ نبردهای سوریه به یادگار خواهد ماند و مجسمه‌اش در ورودی‌ها و میدان‌های شهرهای سوریه یادگار سرداری است که از خاک وطنش پاسداری کرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد