قاسم سلیمانی، هدایت گر پروژه ایران برای ایجاد دالان زمینی به سوی مدیترانه
روزنامه واشنگتن تایمز در یک مطلب تحلیلی اشاره کرده است که به زودی ایران راهرو و مسیر زمینی به دریای مدیترانه را تحت کنترل خود در می آورد. این مطلب با اشاره به محورهای جدید قدرت در خاورمیانه یعنی ایران، روسیه و سوریه اشاره کرده است که کنترل راهروی زمینی به دریای مدیترانه دسترسی ایران به سرزمین های عربی، شمال آفریقا و اروپا/ناتو را فراهم کرده و هدف نهایی ایران برای تبدیل شدن به قدرت هژمون منطقه را تضمین میکند.
به گزارش «تابناک» واشنگتن تایمز در مطلب خود اشاره کرده است که این کریدور زمین به دریای مدیترانه توسط نایبان ایران در منطقه یعنی نیروهای طرفدار ایران در عراق، سوریه و همچنین حزب الله لبنان تشکیل شده و به پیش میرود. عملیاتی که به نظر واشنگتن تایمز توسط سردار قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس که چندین بار به مسکو سفر کرده و اکنون هماهنگی نیروهای ایران در عراق و سوریه را بر عهده دارد، هدایت میشود.
به گفته این مطلب، بعد از 12 سال تعارض و جنگ در عراق و جنگ خشونت بار در حال انجام در سوریه، اکنون ایران بیش از هر زمان دیگری به تثبیت مسیر و دالانی زمینی به سمت دریای مدیترانه که قدرت این کشور در منطقه را تضمین کند نزدیک شده است. موضعی که میتواند حضور بالقوه ایران در سرزمین های عربی را نیز به دنبال داشته باشد. به این طریق ایران توان جا به جایی و سیال کردن نیروها، و تجهیزات بین دریای مدیترانه و تهران را هر زمان که بخواهد به دست می آورد. این مسیر توسط نایبان ایران در منطقه به شدت صیانت و محافظت میشود.
این مطلب سپس به ترسیم جغرافیای این دالان میپردازد و مینویسد: این دالان از استان دیالی در عراق شروع شده و از طریق شهر شرقات که به تازگی توسط نیروهای طرفدار ایران تصرف شده و کنترل میشود ادامه پیدا میکند. از آنجا این دالان به سمت مناطق تحت کنترل کردها در سوریه ادامه یافته و به لاتکیه در سوریه که اکنون در کنترل دولت بشار اسد است میرسد.
مطلب اشاره ای به موضوع کردها و عبور دالان متصور شده برای ایران تا مدیترانه میکند و مینویسد که این موضوع حساسیت های ترکیه در مورد ارتباط ایران با کردها و به ویژه PKK یا حزب کارگران کردستان را بالا برده است. یعنی موضوعی که بخش مهمی از طرح ایران برای دسترسی زمینی به مدیترانه به آن بستگی دارد.
این مطلب در نهایت مینویسد که طرح این دالان به ویژه تاثیرات منفی بسیاری بر روی وضعیت رژیم اسرائیل در منطقه و امنیت آن دارد. زیرا به واسطه این دالان اکنون حزب الله دشمن درجه یک اسرائیل میتواند بدون وقفه و با کمترین هزینه مهمات و تجهیزات را از تهران دریافت کند.
حزب الله اخیرا اعلام کرده است که به محض پایان یافتن جنگ داخلی در سوریه مجددا تمرکز خود را بر روی اسرائیل معطوف میکند. اکنون به نظر میرسد که این تهدید لفظی معنای عملی بیشتری نیز پیدا میکند.
در نهایت واشنگتن تایمز مطلب خود را با انتقادی به سیاست خارجی اوباما در منطقه خاورمیانه که منجر به ضعف این کشور شده است به پایان میبرد و اینگونه القا میکند که ایران در منطقه در حال تدوین یک طرح کلی و استراتژیک برای تبدیل شدن به هژمونی منطقه ای است و آمریکا در قبال این مساله واکنش موثری نشان نمیدهد.
این در حالی است که اخیرا ادبیات رسانه های منتقد سیاست های اوباما در آمریکا و طرفداران رژیم اسرائیل در این کشور به شدت به این سمت و سو در حرکت بوده است. چندی پیش نیز یکی از تحلیلگران منطقه خاورمیانه در یک موسسه اسرائیلی با طرح این مساله که ایران به دنبال استراتژی آناکوندا در شکل مدرن آن است، همین مساله دسترسی ایران به مدیترانه را به شکل دیگر مطرح کرده و تهدیدات آن را برای اسرائیل و کشورهای عربی یاد آور شده بود.
این گونه تحلیل ها در زمانی که ایران در حال بهبود روابط خود با غرب به ویژه اروپا است و در این بستر قابل تفسیر است و نیاز به یادآوری نیست که اکنون کدام یک از کشورهای منطقه از این گونه ادبیات پشتیبانی کرده و منفعت بسیار میبرند.
عربستان، آمریکا و اسرائیل در سال 2006 طرح سرنگونی دولت سوریه را کشیدند / طرح آمریکا برای تضعیف ایران و حزب الله در منطقه
ژولیان آسانژ بنیانگذار ویکی لیکس روز گذشته و در حالی که از درون سفارت اکوادور در لندن – جایی که اکنون برای چند سال است که تبدیل به تبعیدگاه و زندان وی شده است – سخن میگفت، افشا کرد که ایالات متحده آمریکا از مدتها پیش در سال 2006 و قبل از آغاز جنگ داخلی در سوریه نقشه سرنگونی دولت سوریه را کشیده بوده است.
به گزارش «تابناک» ژولیان آسانژ این سخنان را در حالی بر زبان آورده است که اکنون برای بیش از 4 سال و از سال 2013 به اجبار در سفارت اکوادور در لندن پناهنده شده است و تیم بزرگی از پلیس لندن منتظر هستند تا او حتی یک قدم از سفارت اکوادور بیرون بیاید تا وی را دستگیر کنند. اتهامی که دولت سوئد به وی زده است، اتهام آزار جنسی است که به واسطه آن خواهان استرداد وی به این کشور و محاکمه وی است. اتهامی که آسانژ بارها تکذیب کرده است و هدف از مطرح کردن آن را تحویل دادن خود به دولت ایالات متحده برای افشاگری علیه مقامات این کشور میداند.
اما با این حال این پناهندگی اجباری در سفارت اکوادور مانع از آن نشده است که آسانژ به فعالیت های افشاگرانه خود علیه اقدامات پشت پرده دولت ها ادامه ندهد. آخرین افشاگری وی در مصاحبه ای با خبرگزاری «راشاتودی» صورت گرفته است که در اصل درباره کتاب جدید وی The WikiLeaks Files است که ماه گذشته منتشر شد.
در حالی که بسیاری آمریکا و متحدان وی در منطقه از جمله عربستان سعودی و ترکیه را مسئول مستقیم بحران به وجود آمده از سال 2011 در سوریه میدانند، اما بخشی از این کتاب که به مسئله سوریه اختصاص دارد بیان میکند که مستندات آرشیو شده در ویکی لیکس، حاکی از آن است که طرح و نقشه بی ثبات سازی عمدی منطقه و سوریه حداقل به 6 سال قبل از شروع جنگ در 2011 باز میگردد.
راشاتودی گزارش داده است که در این بخش از کتاب یک سند سری مربوط به سفیر آمریکا «ویلیام روباک» در دمشق وجود دارد که ظاهرا در باره طرحی برای سرنگون سازی دولت بشار اسد در سوریه است. ژولین آسانژ در این مصاحبه توضیحات بیشتری در مورد این ایمیل و جزئیات آن داده است.
به گفته وی: این طرح شامل استفاده از فاکتورهای متفاوتی بوده است تا در دولت سوریه – دولت بشار اسد – ایجاد توهم کرده و تا با هراس از این باب که شاید کودتایی در کار باشد اقدام به واکنش های خارج از حد و اندازه کند.
آسانژ ادامه میدهد: دولت آمریکا در این فکر بوده است تا با وادار کردن دولت اسد به واکنش نا مناسب در برابر اسلام گرایان افراطی که وارد مرزهای کشور وی میشوند، دولت سوریه را ضعیف و ناکارآمد جلوه دهد.
این سند حتی موضوعات و جزئیات بیشتری را از طرح آمریکا برای ایجاد یک نزاع فرقه ای در خاورمیانه نشان میدهد که در پی آن بوده است تا ایران را به عناون یک تهدید حتی جدی تر از اسد نشان دهد. آسانژ در این باره میگوید: هدف اصلی این طرح در واقع آن بوده است که اقدام به شایعه پراکنی های عمده ای کند که در اصل همگی دروغ بوده اند. شایعاتی از این دست که ایران در پی تغییر مذهب سنی های فقیر در منطقه است، و بخشی از این عمل همکاری نزدیک با مصر و عربستان برای پرورش دادن و اشاعه این تصویر از ایران بوده است تا اثر گذاری ایران در منطقه و توان این کشور برای اثر گذاری دولت ایران بر مردم خود را نیز کاهش دهد.
سند ویکی لیکس نشان میدهد که این طرح در اصل از سوی رژیم اسرائیل طراحی شده است و همچنین حاکی از آن است که دولت آمریکا قصد داشته است تا با عربستان، ترکیه، قطر و مصر برای سرنگون سازی دولت بشار اسد و تضعیف ایران و حزب الله در منطقه استفاده کند.
به گفته آسانژ این سند به خوبی نشان میدهد که چگونه بحران فعلی در سوریه بازتاب دهنده اثر گذاری ایالات متحده آمریکا در منطقه خاورمیانه و به ویژه نحوه استفاده از متحدان این کشور برای فشار آوردن بر کشور سوریه است. به گفته وی: بخش مهمی از مسئله فعلی سوریه این است که این کشور توسط چند مورد از متحدان آمریکا احاطه شده است و عربستان و قطر نیز اقدام به ارسال سلاج به این کشور میکنند. آسانژ بیان میکند که این موضوع به خوبی نشان میدهد که چگونه آمریکا از شبکه 100 پایگاه نظامی و سفارت خانه های خود در منطقه برای منافع استعماری اش استفاده میبرد.
طرح آمریکا برای داعش و موصل؛ «جابجایی» نه « آزادسازی»
واشنگتن برای فرار سرگردگان داعش به همراه خانواده هایشان به شرق سوریه گذرگاههای امن ایجاد کرده است. عناصر داعش ریشهای خود را تراشیدهاند و لباسهای مخصوص این گروه را از تن بیرون آوردهاند و به نیروهای اثیل النجیفی استاندار سابق نینوا پیوستهاند.
النجیفی از لحاظ سیاسی مورد حمایت برادران و همفکران اسامه بن لادن رهبر سابق شبکه تروریستی القاعده است. ناگفته نماند که عناصر داعش مورد حمایت عربستان و ترکیه قرار دارند.
عملیات موصل همان سناریوی است که آمریکا درباره استان الانبار و فلوجه عراق به اجرا گذاشت اما یک تفاوت ساده و آن اینکه واشنگتن به نیروی هوای عراق اجازه نداد تا در عملیات علیه داعش شرکت کند و با انجام پروازهای شناسایی، اطلاعات نیروهای داعش را جمع آوری کرده و آنان را هنگام فرار به سمت سوریه بمباران کند.
زمان انجام عملیات موصل از پیش تعیین شده بود. مقامات آمریکایی میخواهند از این جنگ به عنوان یک برگ برنده در انتخابات ریاست جمهوری ایلات متحده استفاده کنند. در این انتخابات، رقابت نامزدهای ریاست جمهوری بسیار داغ و تنگا تنگ است به گونهای که این رقابتها از دایره اخلاق و سیاست خارج شده است. دموکراتها متهم هستند که در سیاست خارجی شکست خوردهاند؛ زیرا این سیاستها سبب پیدایش "داعش" شده است. همچنین ضعف دولت اوباما در مدیریت بحرانهای جهانی این فرصت را در اختیار روسیه قرار داد تا به عرصه تحولات بین المللی بازگردد و با آمریکا در سلطه بر خاورمیانه به رقابت برخیزد و خود را به عنوان یک قدرت نوین بین المللی در کنار چین قرار دهد.
واشنگتن واقعیتهایی را که در بحران سوریه یا سایر بحرانهایی جهانی توسط روسیه و متحدانش رخداد، میداند و در برابر این واقعیتها سر تسلیم فرود آورده است البته آمریکا این رخدادها را شکستی برای کاخ سفید میداند که به جایگاه واشنگتن در منطقه و جهان لطمه زده است. به همین دلیل، میکوشد این بحرانها همچنان ادامه پیدا کند تا دولت جدید قدرت را در کاخ سفید بدست بگیرد. آنگاه سیاستها و راهبرد آمریکا در قبال بحرانهای خاورمیانه و جهان روشن تر خواهد شد. به نظر میرسد که آمریکا اهداف راهبردی خود را در غرب آسیا به یک هدف واحد یعنی امنیت و تحقق خواستههای ژئوسیاسی اسرائیل منحصر کرده است.
اکنون آمریکا به دنبال هدف بزرگ خود یعنی ایجاد منطقهای در شرق سوریه و غرب عراق است تا کشورهای عضو محور مقاومت را منزوی کند و حلقه محاصره اسرائیل توسط مقاومت را بشکند و اجازه ندهد روسیه جایگاهی در حوزه دریای مدیترانه داشته باشد. این از لحاظ نظامی است اما از لحاظ اقتصادی آمریکا درصدد این است هر پروژه اقتصادی بین کشورهای عضو محور مقاومت که مرتبط با دولتهای شرق آسیا از طریق دریای مدیترانه و اروپاست تحت محاصره خود قرار دهد؛ به همین دلیل از تعداد رزمناوها و شناورهای نظامی نیروی دریایی آمریکا در مسیرهای تجارت دریایی کاسته شده است. همچنین آمریکا میخواهد به سود کُردهای متحد خود و اسرائیل اقداماتی را انجام دهد. واشنگتن میخواهد بندر حیفاء تبدیل به یک مرکز صادرات نفت به سمت اروپا شود. به هرحال؛ به خاطر مسائل ژئو اقتصادی است که آمریکا در افغانستان و لیبی دخالت کرد.
آمریکا برای اجرای این طرح، داعش را در منطقه گسترش داد و اکنون میخواهد این گروه تروریستی را در مناطق "رقه"، جنوب " حسکه" و شمال " دیرالزور " در شرق سوریه منتقل کند. تعداد نیروهای داعش که در این مناطق مستقر خواهند شد 9 هزار تروریست برآورده شده است. آنان مسلح شدهاند و برای انجام حمله بزرگ و گسترده به دیرالزور و تصرف آن آمادگی کامل دارند. سمت و سوی عملیاتی این نیروها به سمت "تدمر" است و منطقه البادیه و الشرقیه در تصرف خود درآوردهاند تا پیشرفت ارتش سوریه را در این منطقه متوقف و بر دمشق فشار وارد کنند.
اما منطقه شمال شرقی سوریه از آن ترکیه و متحدان آن کشور از جمله جبهه النصره خواهد بود. ترکیه در عملیات "سپرفرات" که در منطقه" منبج "انجام داد، راه ارتباطی کُردها در مناطق مرزیش را قطع کرد. آنکارا میکوشد همین عملیات را در مورد موصل نیز انجام دهد؛ لذا میکوشد نیروهای خود را به شمال موصل گسیل دارد؛ اما عملیات مرکز و جنوب موصل را به متحد ترکیه یعنی " نجیفی" و جنگجویانش میسپارد. این گروه مانند ارتش آزاد سوریه هستند. این جنگجویان مانع از متصل شدن مناطق مرزی کردهای عراق با کردهای سوریه میشوند.
به نظر میرسد کُردهای عراق به جبران مناطقی که تحت تصرف ترکیه و النجیفی هستند به سمت جنوب حرکت خواهند کرد و وارد شهر کرکوک خواهند شد تا مناطق تحت سیطره خود را گسترش دهند. مناطق شرق موصل که پیشمرگها آن را آزاد خواهند کرد جزء حوزه تحت نفوذ کردها قرار خواهند گرفت.
در شرایط کنونی آنکارا میخواهد در عملیات آزاد سازی شرکت داشته باشد و به همین دلیل خواستار حضور نیروی زمینی ترکیه در این عملیات است. هدف آنکارا از این درخواست متوقف ساختن بلندپروازی مسعود بارزانی و جلوگیری از توسعه مناطق تحت حاکمیت اوست. همچنین آنکارا میخواهد با شرکت در عملیات آزاد سازی موصل به بلندپروازیهای امپراطوری عثمانی جامه عمل بپوشاند و بخشهای بیشتری از مناطق شمالی عراق را تحت حاکمیت و نفوذ خود قرار دهد. اما سایر گروههای تروریستی که به عربستان سعودی و قطر وابسته هستند مثل جبنه النصره این گروهها در مثلثی بین حسکه، رقه و دیرالزور مستقر خواهند شد و بخشی از جبهه النصره در جنوب سوریه استقرار خواهند یافت.
براساس آنچه که ذکر شد مناطق شرق سوریه و غرب عراق به تهدیدی دامنه دار علیه امنیت منطقه تبدیل خواهد شد. همچنین" رقه" تبدیل به امتیازی برای گفتوگو با روسیه میشود که در سایه این گفتوگو منافع آمریکا در منطقه حفظ شود. اکنون این سئوال مطرح میشود که سیاست عراق در قبال این طرح آمریکا چه خواهد بود؟ آیا بغداد اجازه خواهد داد که این گروه تروریستی همچنان امنیت ملی عراق را مورد تهدید قرار دهد؟
تنش میان موسکو و واشنگتن در بالاترین حد از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است. تقریبا روزی نیست که رسانه های مکتوب و دیداری و شنیداری به این تنش فزاینده نپردازند و نظر مطلعان نظامی را در خصوص تقابل محتمل این دو کشور جویا نشوند. رسانه ها خصوصا درباره امکان به کار گیری سلاح هسته ای از جانب هر یک از طرفین نگرانند.
به گزارش «تابناک» به نقل از «المستقبل» آنچه بحران را تشدید کرده است تحریم های غربی علیه روسیه است. روسیه نیز این اقدامات را بی جواب نگذاشته است و دستگاه سیاست خارجی خود را در اطراف و اکناف جهان بسیج کرده است تا مدام از امکان حمله ی نظامی علیه غرب با محوریت سلاح هسته ای سخن بگویند. این فضای متشنج، دو پرسش بسیار جدی را پیش روی کارشناسان اقتصادی و نظامی در سراسر جهان قرار داده است: نخست اینکه در صورت بروز جنگ هسته ای خطرناک ترین سلاح موجود در زرادخانه های روسیه چیست؟ و دیگر اینکه قدرت اقتصادی موسکو در تجهیز و به روز رسانی مهمات نظامی اش در سایه ی ادامه ی تحریم ها چیست.
روزنامه ی المستقبل برای یافتن پاسخ سوال اول به سراغ پل کریچ روبرتس، مشاور سیاسی اقتصادی ریگان در دهه ی هشتاد رفته است. او اطلاعات وسیعی در خصوص تجهیزات هسته ای روس ها دارد و مسائل روسیه را از زمانی که اتحاد جماهیر شوروی در اوج قدرت نظامی اش بود دنبال کرده است.
روبرتس به کشورهای پیمان آتلانتیک شمالی و امریکا هشدار داده است که روسیه در صدم ثانیه قادر به برافروختن آتش یک جنگ هسته ای است و قدرت نظامی کافی برای نابود کردن ناتو را دارد.
روبرتس در تحلیل خود مشخصا به سلاحی اشاره کرده که روس ها آن را موشک «اس اس 18» می نامند که در نزد آنها به «شیطان» هم معروف است. روبرتس مدعی است که روسیه 55 موشک در این رده در اختیار دارد و می تواند آن ها را به کلاهک هسته ای به حجم 20 کیلوتن مجهز کند. موشک شیطان هزار برابر از بمبی که بر سر ناکازاکی انداخته شد قوی تر است.
او می گوید موشک شیطان می توان سه چهارم نیویورک را با خاک یکسان کند و آن را به شهری غیرقابل سکونت تبدیل کند. وی همچنین اظهار داشت که تنها 5 موشک شیطان می توانند ساحل شرقی ایالات متحده را در صورت اصابت به شهرهای نیویورک، میامی، فیلادلفیا، بوستون و واشنگتن به کلی نابود کند و 4 میلیون انسان را کشته و بیش از 3 میلیون را زخمی کند.
می توان 10 بمب هسته ای را به این موشک ها اضافه کرد که هر یک 550 کیلوتن وزن داشته باشد. این حجمی از تخریب است که هر سیستم دفاعی را فلج می کند و امکان مقابله با آن را غیرممکن می کند.
سرگی مارکوف یکی از مستشاران وابسته به حکومت روسیه گفته است که روسیه عزم خود را برای پیروزی در میدان سوریه جزم کرده است و اگر این هدف به واسطه ی ممانعت جدی غرب تحقق
پیدا نکند امکان بروز چنین جنگی برای روسیه دور از ذهن نییست. درست به همین دلیل است که روسیه ارتش دزدان سایبری خود را برای هدف قرار دادن نظام انتخابات امریکا بسیج کرده و به شدت مایل است که ترامپ را به کاخ سفید برساند.
در این فضاست که ریئس حزب لیبرال دموکرات روسیه، ولادیمیر ژرینوفسکی، حتی در گفتن این حرف تردید نمی کند که انتخاب شدن هیلاری کلینتون یعنی جنگ هسته ای.
اما در خصوص سوال دوم روزنامه ی المستقبل به سراغ مطلبی رفته است که ادوارد هانتر کریستی متخصص اقتصادی نظامی در پیمان آتلانتیک شمالی در مجله ی «ناتو ریویو» نوشته است.
کریستی معتقد است که روسیه با آغاز سال 2017 و با بازگشت قیمت نفت و گاز به یک سطح مطلوب خواهد توانست اقتصاد خود را از مخمصه نجات دهد و بنابراین خواهد توانست به برنامه ای که کرملین برای به روز رسانی زرادخانه ی هسته ای خود تا 2020 دارد جامه ی عمل بپوشاند.
این تحلیل گر معتقد است که با وجود شرایط سختی که روسیه از 2014 و پس از مسائل شرق اوکراین با آن روبرو بوده است، این کشور قادر خواهد بود طرح نوسازی تجهیزات هسته ای خود را که از 2011 آغاز شده است عملی کند. کریستی مدعی است که تحریم های غربی آن قدر نیست که پوتین را از رسیدن به اهداف نظامی اش بازدارد.