سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

در آستانه‌ی سالروز کودتای 28 مرداد

یرواند آبراهامیان چگونه به تحلیل کودتا می‌پردازد؟

خبرگزاری فارس: یرواند آبراهامیان چگونه به تحلیل کودتا می‌پردازد؟

جایگاه شاه در کتاب «کودتا» مبهم است و بیشتر همچون ناظری بی‌اثر و مردد و شبحی ناآرام نشان داده می‌شود. مشخص نیست که آیا آبراهامیان عمداً نخواسته است تا وی را وارد تحلیل خود سازد یا خیر.

امسال مصادف است با شصت‌وسومین سالگرد کودتای 28 مرداد. رویدادی که در زمره‌ی اتفاقات دوران‌ساز و تعیین‌کننده در تاریخ معاصر ایران محسوب می‌شود. ادبیات علمی گسترده، گونه‌گون و روزافزونی که با محوریت زمینه‌ها، چگونگی و پیامدهای کودتای 28 مرداد در طول این شش دهه تولید شده است؛ علاوه بر اینکه اهمیت آن را متذکر می‌شود، نشان‌دهنده‌ی انتشار و ظهور اسناد و حقایق جدیدی است که پیش از این در دسترس محققان و افکار عمومی قرار نگرفته بود.
 
 یکی از جدیدترین تحقیقات در این زمینه، کتاب «کودتا» با نام فرعی «28 مرداد، سازمان سیا و ریشه‌های روابط ایران و آمریکا در عصر مدرن» آخرین اثر یرواند آبراهامیان است که با ترجمه‌ی محمد ابراهیم فتاحی، در 328 صفحه، اواخر سال گذشته توسط «نشر نی» به زیور طبع آراسته شد.
 
یرواند آبراهامیان؛ نگاه به تاریخ از دیدگاه جامعه
 
یرواند آبراهامیان، تاریخ‌نگار ارمنی ساکن آمریکا، متولد سال 1319 در تهران است. او دوره‌ی کارشناسی و کارشناسی ارشد را در رشته‌ی تاریخ در دانشگاه «آکسفورد» سپری کرد و پس از مهاجرت به آمریکا، موفق به گرفتن دکترای خود از دانشگاه کلمبیا شد. وی سابقه‌ی تدریس تاریخ ایران در دانشگاه‌های پرینستون و آکسفورد را داشته و هم‌اکنون در کالج باروک دانشگاه نیویورک (CUNY) به تدریس تاریخ جهان و خاورمیانه مشغول است. اگرچه از لحاظ جایگاه اندیشگی [و نه سیاسی]، آبراهامیان به‌عنوان یک تاریخ‌دان چپ شناخته می‌شود؛ امّا در تاریخ‌نگاری او جزم‌گرایی افراطی برخی تاریخ‌نگاران چپ قابل مشاهده نیست. از ویژگی آثار او، توجه به مبانی اجتماعی تحولات سیاسی و نقش توده‌ها در گذار تاریخی است و این تمایل مسیر او را از مورخان سیاسی، که عمده‌ی توجهشان معطوف به ساختار سیاسی قدرت است، جدا می‌کند.
 
آبراهامیان، آن‌چنان که خود نیز گفته است، بیش از همه به روش تاریخ‌نگاری «ای. پی. تامپسون» مورخ انگلیسی نظر دارد که در عین وفاداری به برخی ایده‌ها و آرمان‌های سوسیالیستی، به تحلیل تاریخ فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی طبقات فرودست بریتانیا در سه قرن اخیر پرداخته است و گامی فراتر از انگاره‌های مارکسیستی در تاریخ‌نگاری برداشت.
 
اثبات فرضیه‌ها؛ هم کامیاب و هم ناکام
 
آن‌گونه که از عنوان کتاب و جملات آغازین آن برمی‌آید‌، نویسنده در پی ریشه‌یابی دلایل قرار گرفتن ایران و ایالات متحده‌ی آمریکا در وضعیتی است که از آن با عناوین اغراق‌شده‌ی «حلقه‌ی مرگبار» و «قفس آهنین» یاد می‌کند. حلقه‌ای بی‌پایان که باعث شده است این دو کشور طی سه دهه‌ی گذشته دشمنان خونی و حتی «ابدی» یکدیگر لقب بگیرند. آبراهامیان معتقد است که بخش عمده‌ای از این خصومت ریشه در کودتای 28 مرداد دارد.[1] بنابراین کتاب می‌بایست برای اثبات این ادعا، نقش مؤثر و تعیین‌کننده‌ی ایالات متحده در سرنگونی دولت مصدق را به شکلی مستند و پذیرفتنی نشان دهد.
 
کتاب می‌کوشد دو پنداشت عمومی ایجادشده‌ی آثار قبلی در این موضوع را به چالش بکشد. پنداشت اول بر سه محور کلی قرار دارد: 1. بریتانیا با حسن نیت وارد مذاکره با دولت مصدق شد. 2. آمریکا تلاشی جدی برای ایفای نقش «واسطه‌ی درستکار» صورت داد. 3. سرسختی مصدق، که ریشه در سرشت روان‌شناسانه و شیعی او داشت، باعث شکست مذاکرات نفتی شد.
 
دوم اینکه کتاب باور متعارفی است که حاکی از قرار دادن یک‌پارچه و کلی کودتا در چارچوب جنگ سرد و ستیز بین شوروی و آمریکاست، در معرض پرسش‌های اساسی قرار می‌دهد و معتقد است اگرچه آمریکا و انگلیس برای توجیه کودتا از گفتمان مسلط زمانه، یعنی جنگ سرد، بهره بردند؛ امّا علت مشارکت آمریکا و پیگیری انگلیس در ماجرای کودتا صرفاً خطر توسعه‌ی کمونیسم نبود بلکه تبعاتی بود که ملی شدن نفت می‌توانست در سایر مناطق استراتژیک تحت نفوذ آنان به‌جا بگذارد؛ لذا ایالات متحده‌ی آمریکا به اندازه‌ِی بریتانیا در این بحران سرمایه‌گذاری کرده بود.[2]
 
درباره‌ی میزان موفقیت نویسنده در اثبات این گزاره‌ها باید گفت آبراهامیان در نشان دادن عدم حسن نیت بریتانیا و زیاده‌خواهی «شرکت نفت ایران و انگلیس» بر پایه‌ی اسناد و مدارک متقن، موفق بوده و توانسته است فقدان عزم جدی و حسن نیت انگلیس در دستیابی به یک توافق عادلانه را به‌خوبی تبیین کند. بدین منظور، ابتدا پیشینه‌ی قراردادهای نفتی بین ایران و بریتانیا بررسی شده است. منفعت‌طلبی، زیاده‌خواهی و سود یک‌جانبه شرکت نفت ایران و انگلیس در این بررسی کاملاً مشهود است.

از سوی دیگر، کتاب تبعیض ناعادلانه و غیر‌انسانی میان پرسنل ایرانی و انگلیسی شرکت، در مناطق نفت‌خیز و به‌خصوص پالایشگاه‌ها و اعتراضاتی را که از جانب کارگران و کارمندان ایرانی در طول سه دهه رخ داد به‌خوبی شرح می‌دهد؛ از جمله اعتصابی که در سال 1308 شمسی با حضور حدود یازده هزار نفر از کارگران پالایشگاه آبادان برای احقاق حقوق خویش انجام شد. اگرچه اصلاحاتی در حوزه‌ی رفاهی و شغلی کارگران از جانب شرکت صورت می‌گرفت، امّا اصل استثمار همه‌جانبه و کسب درآمد بیشتر پابرجا بود. طبق اسناد مورد استفاده‌ی کتاب، با روی کار آمدن دولت دکتر محمد مصدق و تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت نیز هیچ‌گونه اقدام مثبت و امیدوارکننده‌ای از جانب انگلیس دیده نشد.
 
امّا آنچه در خصوص اقدامات آمریکا در حل بحران نفتی ایران در سال 1330 آمده است، برخلاف ادعای آبراهامیان است که تلاش‌های آمریکا را از همان ابتدا در راستای اهداف بریتانیا معرفی می‌کند. تصویری که از سیاست ایالات متحده به ذهن متبادر می‌شود کشوری است که اگرچه با ملی شدن صنعت نفت همدلی ندارد، امّا در پی حل‌وفصل مشکل از طرق دیپلماتیک (به‌نوعی همان واسطه‌ی درستکار) است؛ این نکته برخلاف فرضیه‌ی ابتدایی کتاب است. به‌عنوان نمونه، در جریان سفر دکتر مصدق به آمریکا برای حضور در جلسه‌ی شورای امنیت و مذاکره با ترومن، دولت آمریکا نقش واسطه میان دولت ایران و دولت تازه انتخاب‌شده‌ی «چرچیل» را ایفا می‌کند. چنان‌که آچسون، وزیر امور خارجه‌ی آمریکا و جورج مک‌گی، معاون او، از عدم پذیرش پیشنهاد دکتر مصدق از جانب بریتانیا متأسف بود و حتی از اینکه نتوانستند پل واسطی میان این دو کشور باشند تا حدودی شرمسارند.[3]
 
آنچه از این بخش از کتاب برمی‌آید، این است که تغییر موضع آمریکا بر اثر تغییر کابینه در بریتانیاست. روی کار آمدن وینستون چرچیل به‌جای کلمنت اتلی و مواضع تند و آتشین آنتونی ایدن، وزیر امور خارجه‌ی وی، مبنی بر اینکه «بهتر است هیچ توافقی صورت نگیرد تا اینکه توافق بدی داشته باشیم» یا «با جانشین مصدق مذاکره خواهیم کرد نه با مصدق!» تأییدی بر این گزاره است.[4]
 
 نکته‌ی دیگر اینکه عدم توجه به رقابت آمریکا و شوروی در قالب جنگ سرد در دهه‌ی 1950 و موقعیت خاص ژئوپلیتیک ایران، آن هم با این شدت قابل تأمل است. آبراهامیان این متغیر را آن‌قدر خنثی در نظر گرفته است که تقریباً می‌توان آن را به‌صورت کامل از کتاب حذف کرد. به‌نظر می‌رسد نقش اتحاد جماهیر شوروی در بحران نفتی ایران و کودتای 28 مرداد در این کتاب چیزی در حد کشوری مثل بلغارستان یا فنلاند باشد!
 
 کتاب درباره‌ی چالش کشیدن ادعای سرسختی یا لجاجت دکتر مصدق نیز نتوانسته است دلایل روشن و معتبری برای ادعای خود اقامه کند. خواننده، با مطالعه‌ی مواضع و تصمیمات مصدق، نمی‌تواند دلیلی منطقی برای رد پیشنهادات ارائه‌شده به وی را درک کند و از قضا ممکن است نظر مورد اعتراض آبراهامیان، یعنی عدم انعطاف نخست‌وزیر ایران، در مقابل این بسته‌های پیشنهادی را بیشتر بپسندد.
 
 سند ویلبر؛ عصای دست و روشنگر راه
 
یکی از نقاط قوت این کتاب، کیفیت و اعتبار اسناد مورد استفاده است. آبراهامیان دسترسی یک تاریخ‌نگار به بایگانی سازمان سیا و MI6درباره‌ی کودتای 28 مرداد 1332 را سخت‌تر از عبور شتر از سوراخ سوزن می‌داند[5] و معتقد است تا روزی که این دو نهاد امنیتی آرشیو کامل اسناد خود را در این زمینه منتشر نکنند، او و سایر تاریخ‌نگاران گزینه‌ی دیگری جز رضایت دادن به منابع پراکنده و مختلف ندارند.[6]
 
اساس تحلیل و تکیه‌گاه اصلی آبراهامیان در این کتاب، سند بسیار مهمی تحت عنوان «سرنگونی نخست‌وزیر مصدق در ایران» است. این سند تحت نظارت سازمان سیا توسط دکتر دونالد ویلبر (باستان شناسی که به کارهای جاسوسی روی آورده بود) تهیه شده بود. هدف از تهیه‌ی این مجموعه، نقد و ارزیابی دقیق کودتای 1332 و فراهم‌سازی سندی راهنما برای کودتاهای آینده در دیگر نقاط جهان بود. نکته‌ی جالب اینکه در مقدمه‌ی سند، صراحتاً از «توصیه‌های کاربردی برای عملیات مشابه» سخن به میان آمده است.[7]
 
به اعتقاد آبراهامیان، ویلبر سند مهمی را به‌جا گذاشته است که شامل تحلیل عمیق او عمدتاً برای خود سازمان سیا، طرح‌ریزی عملیات، خلاصه‌ی کودتا و جمع‌بندی همراه با کالبدشکافی است.[8] از این رو، بسیاری از نکات مهم کتاب به‌ویژه در فصل مربوط به چگونگی انجام کودتا (فصل سوم) از این منبع استفاده شده است.
 
حقایق بدیعی که بدیهی نیستند!
 
قلم شیوا و نثر پاکیزه‌ی کتاب در کنار ترجمه‌ی روان و قابل فهم، از نکات مثبت دیگری است که نباید از آن غافل شد. همچنین بیان موجز و پرهیز از اطناب و زیاده‌گویی، باعث تمرکز بیشتر خواننده و فهم روند تحولات (به‌ویژه برای خوانندگان غیرمتخصص) می‌شود. همچنین درج «گاه‌شمار شمسی‌میلادی» مربوط به وقایع کودتا در ابتدای کتاب، امکان تطبیق تحولات با سیر رویدادها را تسهیل کرده است. اگر در ترجمه، علاوه بر «فهرست چهره‌های سرشناس ایرانی» و معرفی مختصر آن‌ها (که برای مخاطب غیرایرانی ضروری است) فهرستی از چهره‌های خارجی، که نامشان در کتاب آمده است، نیز تهیه می‌شد؛ قدر کتاب نزد خوانندگان افزایش می‌یافت.
 
 اشاره‌ی کتاب به برخی حقایق کودتای 28 مرداد، که پیش از این مغفول مانده یا کمتر به آن پرداخته شده، قابل تحسین است. بیان تفاوت روحیات و مواضع دکتر مصدّق و احمد قوام در متنی مختصر امّا گیرا،[9] معرفی حلقه‌ی همراهان مصدق در جریان ملی شدن صنعت نفت،[10]روند اعتصاب کارکنان شرکت نفت در سال 1330 که کمک عمده‌ای به ملی شدن صنعت نفت داشت و آبراهامیان معتقد است که تاریخدانان ایرانی (حتی هواداران مصدق) از آن چشم پوشیده‌اند،[11]شفاف ساختن نقش چهره‌های کمتر شناخته‌شده در کودتا (نظیر برادران رشیدیان و برادران بوسکو؛ فرخ کیوانی و علی جلالی)،[12] تلاش برخی چهره‌های علمی نظیر پروفسور آن. لمبتون برای تحریک بریتانیا به انجام کودتا[13]و تشکیل جبهه‌ی رسانه‌ای توسط مطبوعات انگلیس و حملات شدید تبلیغاتی و فرهنگی آن‌ها در طول بحران نفتی و مذاکرات مربوط به آن (1330 تا 1332)[14] از این جمله‌اند.
 
یکی از رویدادهای سرنوشت‌سازی که یک روز پیش از کودتای 28 مرداد و پس از ناکامی کودتای اول رخ داد و آبراهامیان بر آن تأکید ویژه‌ای دارد، ملاقات لویی هندرسون، سفیر ایالات متحده‌ِ آمریکا، با مصدق است. در این ملاقات، که هواداران مصدق ترجیح می‌دهند از آن چشم‌پوشی کنند،[15] هندرسون به‌بهانه‌ی لزوم حفظ امنیت و آرامش، مصدق را به ممانعت از برگزاری راهپیمایی و تجمعات مردمی تحریک می‌کند. نخست‌وزیر نیز بلافاصله دستور خالی شدن خیابان‌ها و عدم تجمع را صادر می‌نماید. آبراهامیان این ترفند را تله‌ای می‌داند که مصدق نادانسته اسیر آن شده و سرانجام شومی را رقم می‌زند.[16] او در تحلیلی رندانه و عبرت‌آموز، این وضعیت را با اعلام حکومت نظامی در شب 22 بهمن 1357 و واکنش امام خمینی (ره) مقایسه می‌کند: «... آیت‌الله خمینی، که از اشتباه مهلک مصدق آگاه بود، از هواداران خود خواست تا در خانه نمانند و برای مقابله با نیروهای نظامی به خیابان‌ها سرازیر شوند. به این ترتیب، ده‌ها هزار نفر به خیابان‌ها ریختند و حتی تا شب‌هنگام آنجا ماندند. شکست نهایی هنگامی روی داد که تظاهرکنندگان وارد انبارهای مهمات شدند...»[17]


جایگاه شاه در کتاب «کودتا» مبهم است و بیشتر همچون ناظری بی‌اثر و مردد و شبحی ناآرام نشان داده می‌شود (تنها در صفحات 297 تا 299 به‌صورت مستقل به واکنش و اقدامات شاه پرداخته شده است). مشخص نیست که آیا آبراهامیان عمداً نخواسته است تا وی را وارد تحلیل خود سازد یا خیر. او تشدید نگاه پرانوئید (توطئه‌ی اندیشانه) در حافظه‌ی جمعی مردم ایران و اضافه شدن ایالات متحده‌ی آمریکا به بریتانیا در این تصویر را دیرپاترین تصویر کودتا می‌داند.[18] تأثیری که دامنه‌اش حتی تاکنون و در موضوعی همچون مذاکرات ایران و غرب بر سر مسائل هسته‌ای تداوم دارد.
 
فرجام سخن
 
به‌اعتقاد مترجم کتاب، آبراهامیان پس از انتشار «ایران بین دو انقلاب»، در پی آن است که با روشی موجز و عمدتاً با یک روایت هدف‌محور، نقاط عطف تاریخ معاصر ایران را تحلیل نماید. مرور دو اثر اخیر وی، یعنی «تاریخ ایران مدرن» و « کودتا» مؤید این ادعاست. او قصد دارد رویدادهای تأثیرگذار تاریخی در ایران معاصر را به شکل خلاصه امّا با هدف طرح یک روایت معین و فراتر از ایدئولوژی‌های رایج در تاریخ و گفت‌وشنودهای تاریخی مطرح نماید.[19] امّا به نظر می‌رسد فقدان یک تکیه‌گاه نظری مستحکم باعث شده است تا کتاب در برخی قسمت‌ها به تاریخ‌نگاری صرف و چینش انبوهی از اطلاعات (ولو معتبر و دست اول) تبدیل شود.
 
 بسنده کردن به اسناد خارجی و عدم استفاده از روش‌هایی نظیر مصاحبه با برخی مطلعین نیز، از نکاتی است که می‌توان در نقد این اثر بیان کرد. با این حال، کتاب کودتا مجموعه‌ای مختصر امّا جامع و عمیق است که توانسته یکی از «رویدادهای تاریخ‌ساز» معاصر ایران و روایت‌های گوناگون از آن را بار دیگر در معرض نقد و بررسی قرار دهد.
 
منابع:
 
[1] یرواند آبراهامیان، کودتا، ترجمه‌ی محمد ابراهیم فتاحی، تهران: نی، 1392، ص 26.
[2] همان، ص 28 و 29.
[3] همان، ص 187.
[4] همان، ص 184.
[5] همان، ص 211.
[6] همان، ص 34.
[7] همان، ص 32.
[8] همان، ص 211.
[9] همان، ص 76.
[10] همان، ص 89 تا 92.
[11] همان، ص 109 تا 114.
[12] همان، ص 220 تا 228.
[13] همان، ص 213.
 [14] همان، ص 153 تا 157.
[15] حتی دونالد ویلبر هم به این جلسه اشاره‌ای ندارد و آبراهامیان از خاطرات هندرسون استفاده کرده است.
[16] همان، ص 263.
[17] همان، ص 301.
[18] همان، ص 301.
[19] محمد ابراهیم فتاحی، روایت هدف‌محور، مهرنامه، سال پنجم، اسفند 1393، شماره‌ی 34، ص 414.

سید مرتضی حسینی

پایگاه برهان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد