سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی روز

نیروهای عراقی یک روز پس از اعلام پیروزی در نبرد برای فتح فلوجه آماده ایجاد جبهه تازه ای برای حمله به پایگاه شبه نظامیان تروریست داعش در موصل می شوند.

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس بین الملل «انتخاب»؛ نیوزویک نوشت: نیروهای عراقی یک روز پس از اعلام پیروزی در نبرد برای فتح فلوجه آماده ایجاد جبهه تازه ای برای حمله به پایگاه شبه نظامیان تروریست داعش در موصل می شوند.

به گزارش «انتخاب»، نیروهای ویژه ضد تروریسم و دو شاخه نظامی دیگر با حمایت هوایی نیروهای ائتلاف آمریکایی از شهری پالایشکاهی در شمال عراق به سوی پایگاه هوایی پیش می روند که منطقه ای کلیدی برای بازپس گیری موصل شمرده می شود.

وزیر دفاع، خالد العبیدی گفت این حمله آغاز عملیات بیرون راندن داعش از قیاره در 115 کیلومتری شمال بیجی است، که پایگاه هوایی در آن می تواند به عنوان آوردگاه نبرد آتی برای آزادسازی موصل در فاصله 60 کیلومتری در شمال این شهر باشد.

سربازان ارتش در جبه های مختلف در غرب مخمور در سوی مخالف رود تیگریس در سه ماه گذشته در برابر پیشروی تروریست های داعشی مقاومت کرده اند.

عبیدی در پیامی در توئیتر در کنار عکسی از کامیون های نظامی هاومی که در جاده ای صحرایی عبور می کردند، نوشت: « شروع عملیات آزادسازی قیارا به تروریست ها فرصت نفس تازه کردن هم نمی دهد».

سربازان عراقی در خیابان های بغداد به نبرد شورشیان رفتند، و در مسیراصلی شرقی-غربی از میان فلوجه پایگاه های آن ها را شلیک راکت، تک تیر انداز و خمپاره مواضع آن ها را مورد حمله قرار دادند.

یروهای ضد تروریسم کنترل بیمارستان فلوجه را در اختیار گرفتند که پناهگاهی برای شبه نظامیانی بود که بخش بزرگی از آن را پیش از فرار به آتش کشیده بودند و محله الدوبات را از وجود تروریست ها پاکسازی کردند.

پخش زنده تلویزیون دولتی از بیرون بیمارستان دود و آتش برخاسته از بیمارستان را نشان می داد و همچنین تصاویری از کماندوهای ویژه پخش می کرد که با بر افراشتن پرچم عراق پیروزی خود را جشن می گرفتند.

فلوجه، پایگاه تاریخی شورشیان طرفدار صدام و مخالف دولت شیعه محور عراق بود.

سازمان بین المللی مهاجران روز شنبه اعلام کرد بیش از 81,000 نفر در اثر مبارزات در فلوجه بی خانمان شده اند، که پیش از اشغال این شهر توسط داعش در اوایل 2014 سه برابر این اعداد جمعیت داشت.

این آژانس کمک رسانی بین المللی در پیامی در توئیتر گفت: «نیازها: چادر، آب، منابع»


ترجمه: محمد صفری

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
یک عنصر جدا شده از داعش از گنج بزرگی سخن گفت که این گروه تروریستی در رقه سوریه پنهان کرده است.
 
به گزارش انتخاب،  روزنامه ساندی تایمز در گزارشی از گنجی پرده برداشت که گروه تروریستی داعش آن را از عناصرش نیز پنهان می کند.
 
این روزنامه به نقل از یکی از عناصر جدا شده از داعش نوشت: داخل خانه شهردار سابق رقه، رازی وجود دارد که داعش آن را حتی از عناصرش نیز پنهان می کند. آن راز، یک در آهنی است که منتهی به یک خزانه پر از اطلاعات و اثر انگشت می شود. داخل این خزانه 50 میلیون دلار به شکل اوراق نقدی و قطعه های طلا موجود است. این خزانه شریان اقتصادی خلافت خودخوانده داعش به حساب می آید؛ شریانی که تنها 35 نفر از آن آگاهی دارند و 24 ساعته با نگهبانان و دوربین حفاظت می شود.
 
روزنامه تایمز در ادامه اطلاعات کمیابی در خصوص " بانک مرکزی داعش" از طریق این فرد که بر دخل و خرج داعش نظارت داشت، منتشر کرد.  
 
این فرد که هفته گذشته از دست داعش فرار کرد و هم اکنون در ترکیه ساکن است، به روزنامه تایمز گفت: تمامی دارایی های داعش در این ساختمان توزیع می شود و تمامی آنها عبارت است از دلارها و شمش های طلایی که هرکدام یک کیلوگرم وزن دارد.
 
این فرد جدا شده از داعش در ادامه افزود: سران داعش تبلیغات خود را در خصوص استفاده نکردن از دلار آمریکا که آن را " نظام اقتصادی سرمایه داری آمریکا برای برده داری" توصیف می کنند، افزایش داده اند؛ اما طرحشان برای تبدیل دلار به دینار طلا شکست خورده است.
 
وی در ادامه تصریح کرد: "داعش ماه گذشته 50 میلیون دلار از تولید نفت و مالیات هایی که بر کفار و دارایی هایی که بر آنها مسلط شدند، به دست آورد. بیشتر دارایی های داعش از کفار و اموال این افراد های بدست می آید."

روزنامه شرق،در گزارشی از نشست عملکرد سازمان مجاهدین خلق ، سخنان خسروتهرانی موسس اطلاعات نخست زیری در ابتدای انقلاب و از دوستان بهزاد نبوی را نقل کرده است.

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
روزنامه شرق،در گزارشی از نشست عملکرد سازمان مجاهدین خلق ، سخنان خسروتهرانی موسس اطلاعات نخست زیری در ابتدای انقلاب و از دوستان بهزاد نبوی را نقل کرده است.

به گزارش انتخاب، شرق نوشته است:گاهی صدایش بالا ‌می‌‍‌رفت؛ آنجا که به تغییر ایدئولوژی سازمان به سردمداری تقی شهرام اشاره کرد و گفت: «برخی معتقدند آجرهای سازمان از ابتدا کج بالا رفت و ماجرای مقاله پرچم و تقی شهرام ادامه گریز‌ناپذیر همان روند بود». تهرانی گفت در زندان پیش از انقلاب ارتباط با مسعود رجوی و اعوان و انصارش بسیار سخت بود، چراکه با منتقدان گفت‌وگو نمی‌کردند. مخالفان را آماج تهمت‌های خود می‌کردند. خسرو تهرانی چند برگه کاهی چرک‌نویس مقابلش بود و سخنانش را از روی برگه‌ها می‌خواند.

وقتی می‌خواست نقل قول کند کمی بااحتیاط و آرام‌تر سخن می‌گفت. البته به تذکرات مدیر جلسه هم اهمیت نمی داد و وقتی به او گفتند وقتش به اتمام رسیده گفت هنوز بسیاری از حرف‌هایش را نزده است. پس از تذکر مدیر تندتر از قبل صحبت کرد، به‌طوری‌که برخی حرف‌هایش واضح نبود. تهرانی ادامه داد: «آقای کاظم موسوی‌بجنوردی که اکنون هم زنده و حی و حاضر است به خود من گفت مسعود رجوی در زندان به بیژن جزنی گفته بود مارکسیست شده است و جزنی که خود مارکسیست بود، چندین‌بار از او پرسیده بود تو واقعا تغییر ایدئولوژی داده‌ای و او گفته بود بله من مارکسیستم». او معتقد است سازمان پس از انقلاب غیر از کتاب‌های تبیین جهان که از سوی شخص رجوی تهیه شد، هیچ تولید فکری خاصی نداشته است. تهرانی گفت: «سازمانی که تا پیش از انقلاب همه ارکان و فعالیتش مخفی بود، یک‌باره پس از انقلاب مجبور به فعالیت علنی شد. مسعود رجوی و موسی خیابانی سردمدار شدند و اختلاف جایگاه فاحشی بین این دو با بدنه سازمان رخ داد».
تهرانی گفت معتقد است سعادتی نفر دوم سازمان بوده و نباید اعدام می‌شد، همان‌گونه که با اعدام تقی شهرام مخالف بوده است. می‌گوید ما می‌توانستیم با حفظ این دو، اطلاعات بکری از آنان به دست بیاوریم. در زمان صحبت‌های دیگر سخنرانان مراسم، تهرانی کم‌حوصله به نظر می‌رسید و گاهی انگار غرق در افکار خود بود. بار دوم که خودش سخنرانی کرد، سازمان را مرده و آنچه را اکنون در حال فعالیت است، فرقه‌ای عجیب نامید که باید آن را بررسی کرد.
او گفت: «فرقه‌ای که در آن همسر مهدی ابریشمچی از او جدا می‌شود و با مسعود رجوی ازدواج می‌کند و ابریشمچی در کنار این می‌ایستد و برای عروس و داماد کف می‌زند! این‌چنین شست‌وشوی مغزی عجیب است».

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سوال این است که نیروهای داعش در فلوجه‌ کجا رفته‌اند و چه کسی آنها را نجات داده است؟
 
به گزارش انتخاب، راهبرد آمریکا در عراق و منطقه آن‌قدر اهمیت دارد که ابزار اجرای این راهبرد را مورد توجه قرار دهند. از سال 2012 که استراتژی امنیتی و نظامی آمریکا در خاورمیانه بر جنگ نیابتی و ابزار تروریسم تکفیری قرار گرفت، هیچ‌گاه آمریکا از حمایت برنامه‌ریزی‌شده از این تروریسم تکفیری دست برنداشته است. حفظ تروریسم تکفیری برای آمریکا به اندازه‌ای است که گاهی در سوریه، برای متوقف کردن و یا مردد کردن برنامه عملیاتی روسیه، کار به خط و نشان هم کشیده شده است و نمونه روشن آن در مورد جبهه‌النصره و بقیه گروه‌های جیش‌الفتح است که در هفته‌های اخیر آمریکا مانع عملیات هوایی بر شدت روسیه علیه آنها شده است تا بتوانند در محور جنوبی غربی حلب پیشروی مؤثر از خود نشان دهند.
 
در عراق نیز با اینکه نیروهای مسلح و امنیتی عراق از توانمندی خوبی برخوردارند، ولی همگی اذعان می‌کنند که نیروهای الحشدالشعبی عراق از صلابت و استحکام ویژه‌ای برخوردارند و در هر محوری وارد می‌شوند، داعش چاره‌ای جز فرار و اختفاء ندارد. به همین دلیل نیروهای آمریکایی بارها اقدام به بمباران واحدهای نظامی الحشدالشعبی در استان‌های مختلف کرده‌اند و حتی در قوانین و آئین‌نامه‌های فروش تسلیحات به ارتش عراق تأکید دارند که سلاح‌های واگذارشده به ارتش عراق نباید در اختیار الحشدالشعبی قرار گیرد و همواره در مورد نقش این نیروی نظامی قدرتمند و مشارکت در آزادسازی از دست داعش هشدار داده‌اند. همان‌طور که در عملیات‌های قبلی با حضور الحشدالشعبی مخالفت کرده بودند، برای حضور در عملیات فلوجه هم مخالفت کردند، که نهایتاً این توافق انجام گرفت که یگان‌های الحشدالشعبی وارد شهر فلوجه نشده و صرفاً به محاصره کامل فلوجه اقدام کنند، ولی اگر نیاز شد وارد شهر شوند!! 
 در شهر تکریت که در چند مرحله عملیات نظامی انجام گرفت، الحشدالشعبی توانست تا مرحله ما قبل آزادی کامل به پیش برود، ولی پس از مداخله آمریکایی‌ها و فرود هلی‌کوپترهای‌شان که اقدام به خارج کردن سران و نیروهای داعش کردند، نیروهای نظامی وارد تکریت شدند و تقریباً تلفات داعش اعداد بسیار کمی را شامل می‌شد که مقاومت آنها در تکریت باید به تعداد بیشتری از داعشی‌ها متکی می‌شد، یعنی تکریت آزاد شد و تعدادی از داعش کشته شدند، ولی سران و نیروهای اصلی داعش توسط آمریکا در لحظات آخر از تکریت خارج شده و سپس تکریت سقوط کرد.  
در مورد فلوجه که داستان‌های زیادی از مقاومت در مقابل آمریکایی‌ها مطرح است، وقتی عملیات پاکسازی و محاصره فلوجه توسط الحشدالشعبی با قدرت و سرعت آغاز می‌شود و تا دیوارهای شهر ادامه می‌یابد، الحشدالشعبی در بیرون شهر می‌ماند و نیروهای واکنش سریع و پلیس فدرال وارد شهر می‌شوند که تقریباً فلوجه را آزاد کرده‌اند و باید پاکسازی شهر را کامل کنند. سوال این است که داعشی‌ها فلوجه‌ کجا رفتند و چه کسی آنها را نجات داده است؟ تعداد تلفات داعشی‌ها و تجهیزات آنها و سران اصلی داعش که در شهر بودند، یا باید در بین تلفات و زخمی‌ها باشند و یا باید به نحوی از شهر خارج شده باشند.  
 
حال سوال این است که این افراد توسط چه کسانی و چگونه از فلوجه خارج شده و از چه مسیری نجات داده شده و به چه منطقه‌ای منتقل شده‌اند؟ باز هم تصاویری از هلی‌کوپترهای آمریکایی در فلوجه وجود دارد که با تعداد قابل‌توجه در منطقه داعش فرود و برخاست داشته‌اند. البته برخی گزارش‌ها هم، از هماهنگی برخی عشایر سنی این منطقه که در انتقال و جابه‌جایی داعشی‌ها مؤثر بوده‌اند سخن می‌گویند. نکته مهم‌تر اینکه داعشی‌های محلی و یا بعثی که همراه با اهالی که از شهر خارج شده‌اند و یا کسانی که در شهر باقی مانده‌اند، همان‌هایی خواهند بود که مجدداً شهر فلوجه را آلوده به اقدامات تروریستی کرده و یا خود را برای فاز سیاسی در عراق آماده می‌کنند و به‌عنوان هسته‌های خفته کار ویژه خواهند داشت. دستگاه‌های امنیتی عراق همان‌گونه که در عملیات‌های نظامی ابتکار عمل را در دست داشتند، در عملیات‌های امنیتی و اطلاعاتی برای حفظ امنیت مردم عراق و خشکاندن ابزارهای تروریستی آمریکا و آل سعود هم باید دست برتر و ابتکار را حفظ کنند.
منبع: فارس

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
وبسایت میدل ایست آی در مطلبی نوشت "محمد بن نایف" در بستر بیماری به سر می برد.

به گزارش انتخاب ، به دنبال ملاقات "محمد بن سلمان بن عبدالعزیز آل سعود،" جانشین ولیعهد و وزیر دفاع عربستان سعودی از کاخ سفید در هفته جاری، گزارشهایی در خصوص بیماری "محمد بن نایف،" ولیعهد عربستان سعودی و معاون دوم نخست وزیر این کشور منتشر شد.

وبسایت میدل ایست آی نوشت، "بروس ریدل،" افسر سابق اطلاعاتی در سازمان سیا و مشاور "باراک اوباما،" رئیس جمهور آمریکا روز جمعه در گفتگو با "ان بی سی نیوز" اعلام کرد: محمد بن سلمان 30 ساله به آمریکا سفر کرده است؛ زیرا "ملک سلمان،" پدر وی و "محمد بن نایف،" ولیعهد عربستان در بستر بیماری هستند.

این درحالیست که یک منبع عربستانی آشنا به این مسئله در گفتگو با "میدل ایست آی" اعلام کرد: "بن نایف 56 ساله در سلامت کامل به سر می برد و به تازگی به الجزایر سفر کرده است. سفر محمد بن سلمان به آمریکا به این دلیل بود که وی به یکی از متحدان شماره یک آمریکا تبدیل شود و بن نایف از صحنه خارج شود."

"سیمون هندرسون،" یک پژوهشگر آمریکایی در این خصوص گفت تصور می شود محمد بن سلمان در سلسله سران عربستان نفر سوم باشد؛ اما در واقع وی نفر اول است زیرا پادشاه 80 ساله این کشور ترجیح می دهد پسرش پس از وی سلطنت را در دست بگیرد. 

محمد بن نایف یکی از افراد محبوب آمریکاست و چندین سال در امور امنیتی و مبارزه با تروریسم با این کشور همکاری نزدیک داشته است؛ اما به تازگی کمتر در انظار عمومی دیده شده است.

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: اگر عربستانی ها دست از سر مردم عراق بردارند و در این کشور امنیت برقرار شود، دیگر نیازی به حضور سردار سلیمانی در آن کشور نخواهد بود.

حجت الاسلام والمسلمین علی سعیدی در گفت‌وگو با برنامه "من طهران" شبکه خبری العالم تاکید کرد: تردیدی درباره حضور سردار سلیمانی در عراق نیست، دولت عراق اعلام کرده که وی به دعوت ما آمده است، حال حضور یک، دو یا سه مستشار در عراق چقدر برای عربستان سنگین است؟ چطور آنها به عراق لشکر کشی کردند و مردم را کشتند یا در یمن بیشتر از یک سال است که تمام زیر ساخت ها را نابود کردند، زن، کودک و پیرمرد را به قتل رساندند، آیا این دخالت در جهان اسلام نیست.
نماینده مقام معظم رهبری در سپاه با تاکید بر این که هدف مستشاران ایرانی کمک به نیروهای عراقی است، اظهار داشت: ایران هرگز به دنبال ضربه زدن به اهل سنت نبوده و نیست، اما عربستان در مدت نفوذ آمریکا در عراق، صدها هزار مسلمان بی گناه شیعه را در بغداد و دیگر مناطق به شهادت رساند.

تسلط عربستان برعراق محال است

وی در ادامه تسلط عربستان بر عراق را محال دانست و یادآور شد: عربستان نمی تواند بار دیگر عنصری مانند صدام را در عراق داشته باشد تا بر آن کشور مسلط شود؛ ریاض باید دست از سر مردم عراق بردارد و آنها را به حال خودشان بگذارد تا خود تصمیم بگیرند؛ مردم عراق چون مردم فهیمی هستند، در انتخابات شرکت کرده و رای دادند؛ حکومت و مجلس تشکیل دادند؛ اگر عربستانی ها دست از سر مردم عراق بردارند و در این کشور امنیت برقرار شود، دیگر نیازی به حضور سردار سلیمانی در این کشور نخواهد بود.

سعیدی دربارۀ ناخرسندی رسانه های سعودی از آزادی فلوجه نیز گفت: در واقع فلوجه، برای آن ها نقطه ای راهبردی بود، فلوچه چهارراه مواصلاتی و ارتباطی است، مرکز پشتیبانی است، فاصله اش با بغداد کم است، مرکز تهیه اقلام انتحاری است که از آن ها در بغداد استفاده می شد، مرکز تولید و پرورش نیروی تروریست بود، طبیعی است که عربستان از آزادی چنین مرکزی ناراحت شود.

عربستان از چنگال آمریکا بیرون بیاید

سعیدی با بیان این که هر شخصی که دارای عقل است با ما (ایران) در تعامل و همراه است، گفت: عربستان نمی تواند این وضعیت را تحمل کند و اشتباه می کند؛ عربستان می تواند از چنگال آمریکایی ها خارج شده و در کنار ایران قرار بگیرد و اهداف متعالی که حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری دنبال می کنند را عملی کنند.

وی با انتقاد از وضعیتی که عربستان در عراق ایجاد کرده، افزود: چطور عربستان که خودش یک انتخابات ندارد با حکومت و دولتی که بر اساس دمکراسی و رای اکثریت روی کار آمده، اینگونه برخورد می کند.سعیدی بااشاره به این که گروه تروریستی داعش با تسلط بر شهر فلوجه کانون بحران و موجب مشکلات زیادی برای مردم مظلوم عراق شده بود، اما با یاری خدا آزاد شد، بیان داشت: طبیعی بود که آل سعود از سقوط فلوجه ناراحت شوند، چون ابزارشان از دستشان رفت؛ و انشا الله آزادی فلوجه باعث آزادی موصل و استان نینوی خواهد شد.

سعیدی با تاکید بر این که برای ما سنی و شیعه فرقی ندارد، اظهار داشت: در آزادسازی فلوجه تصمیم اینگونه بود که تلفات حداقلی باشد و همه مردم از هر مذهبی از فلوجه محاصره شده خارج شوند، لذا تبلیغات رسانه های عربی علیه نیروهای عراقی عملیات کننده دروغ بود و برای تحریک افکار عمومی صورت گرفت، بنابراین هر گونه اقدام نیروهای ارتش عراق، حشد الشعبی و مردمی و یا نقش ایران به هیچ عنوان برای انتقام گیری نیست.
وی با محکوم کردن نقش منفی امپراطوری رسانه ای درباره مسائل فلوجه گفت: این موضوع از استقبال اهل سنت، جشن مردم در فلوجه و رضایتمندی مردم نمایان است به همین دلیل از عربستان می خواهیم از عراق دست بردارد و نیروهایش (تروریست های داعش) را از این کشور خارج کند و آدم کشی را متوقف کند.

تقابل ایران و آمریکا زیربنایی است

سعیدی با اشاره به این که آمریکا حکومتی سلطه گر است و خود را کدخدای جهان می داند، گفت: آمریکا پس از آن که خطر کشوری همانند شوروی را خنثی کرد و می پنداشت که قدرت اول و کدخدای جهان است،  ناگهان با انقلاب عظیمی روبرو شد که عمق و گستره آن از انقلاب سوسیالیستی شوروی به مراتب بیشتر بود.
وی ادامه داد: آمریکایی ها با قدرتی به نام جمهوری اسلامی ایران در جهان مواجه شدند که اقتدار آنها را به چالش کشید.
نماینده ولی فقیه در سپاه افزود: اصولا نظام آمریکا نظامی الحادی و مبتنی بر کفر است و تقابل ما با آنها مبنایی و زیربنایی است و ما به علل و دلایل گوناگون نمی توانیم با آنها کنار بیاییم.

سعیدی با اشاره به قسمتی از جنایات مختلف آمریکا در سراسر جهان در طول نیم قرن اخیر، تصریح کرد: آمریکا طی ۵۰ سال به ۲۲ کشور مستقیما حمله کرده است، که برلین(پایتخت آلمان شرقی سابق)، کوبا، کره، لبنان، ویتنام، کامبوج، آنگولا، گرانادا، پاناما، سومالی، لیبی، عراق، هائیتی و افغانستان شماری از این کشورهاست و در ۱۷ کشور نیز مانند چین، مجارستان، یوگسلاوی، کوبا، ایران، هندوستان، اتیوپی، نیکاراگوئه، افغانستان، السالوادور و لهستان دخالت کرده است.
استکبار ستیزی  شاخصه جمهوری اسلامی ایران

نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با بیان استکبارستیزی، کفرستیزی با نظام الحادی و ایدئولوژی توحیدی به عنوان شاخصه های انقلاب اسلامی، گفت: با وجود این شاخصه ها هیچ وجه مشترکی بین انقلاب اسلامی ایران و آمریکا وجود ندارد، بنابراین طبیعی است که آمریکا در صدد براندازی نظامی اسلامی ایران باشند.
وی ادامه داد: البته این موضوع یک فرآیند را طی کرده که مرحله اول آن حرکت سخت و جنگ نیابتی توسط عراق علیه ایران، مرحله دوم تحریم و فشار مضاعف بر روی ملت و نظام ایران و استراتژی سوم نیز تعامل است، که البته در هر سه این مراحل نیت آنها براندازی نظام اسلامی بود.
سعیدی با بیان این که آمریکایی ها با فرآیند تعامل دو هدف را دنبال می کردند، گفت: هدف درونی آمریکایی ها از تعامل، "نفوذ" بود، یعنی ایجاد جای پا در داخل نظام که شامل نفوذ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی می باشد.
"به نظر من نفوذ به معنای تصرف دشمن در ادارک سیاسی مسؤولین و مردم است و نفوذ فرهنگی یعنی تصرف دشمن در ادراک فرهنگی مردم برای جابجایی عناصر فرهنگ ملی و جایگزینی عناصر غربی به جای آن."وی با اشاره به این که آمریکایی ها در فرآیند تعامل با ایران دو هدف را دنبال می کردند، افزود: هدف اول آمریکایی ها این بود که در قالب تعامل و با عنوان مذاکرات هسته ای در ایران جای پایی را به وجود آورند و در تصمیم گیران نفوذ سیاسی داشته باشند و هدف دوم آنها نفوذ فرهنگی یعنی تصرف در ادراک فرهنگی مردم (ایران) بود.سعیدی دومین فرآیند آمریکا در ایران را "فراهسته ای"، دانست بدان معنا که بنا نبود آمریکایی ها به مساله هسته ای بسنده کنند و می خواستند در مسایلی که عمق استراتژیک ایران است، جمهوری اسلامی را دنبال خودشان بکشند؛ از آمریکای لاتین که نفوذ معنوی داریم تا ساحل مدیترانه، عراق، یمن، فلسطین و لبنان که تعامل و نفوذ فرهنگی داریم وعمق استراتژیک ما به شمار می آید.
نماینده ولی فقیه در سپاه خاطر نشان کرد: آمریکایی ها به دنبال آن بودند که ما در منطقه غرب آسیا، محور نباشیم؛ یعنی نقشی در معادلات منطقه غرب آسیا اعم از فلسطین، لبنان، عراق و سوریه نداشته باشیم.
وی افزود: آن ها در مساله هسته ای، توانستند تا حد زیادی، خواسته های خود را تحمیل کنند و ما هم به حداقلی دست یافتیم، اما آمریکایی ها به این بسنده نکردند؛ آن ها می خواستند ما را به دنبال خود بکشانند و در ماجرای عمق راهبردی و آن چه که امروز سرمایه اقتدار ما در منطقه غرب آسیا است، ما را وادار به عقب نشینی کنند تا محوریت ما را در غرب آسیا از بین ببرند و ما نتوانیم کاری از پیش ببریم.

نقشه آمریکا درباره ایران

سعیدی با تاکید بر این که تحلیل مقام معظم رهبری ا ز اهداف آمریکا علیه ایران، تحلیلی عمیق و همه جانبه بوده و بر پایه شناخت همه جانبه از راهبرد و اهداف و آینده نگری آمریکا استوار است، گفت: آمریکایی ها در حال حاضر، همان نقشه ای که در مورد شوروی سابق پیاده کردند را برای ایران در نظر گرفته و در حال پیاده کرده آن هستند؛ یعنی در دهه هفتاد میلادی، دنبال این بودند که ردپایی در شوروی پیدا کنند؛ اتفاقا جالب بود که آقای خروشچف رئیس جمهور وقت و رهبر حزب کمونیست شوروی به این نکته رسید که نیاز نیست که ما همواره با آمریکایی ها بر سر جنگ باشیم، می توانیم سر میز مذاکره بنشینیم و با هم مذاکره کنیم.
وی ادامه داد: تحلیل آقای خروشچف این بود که ما در آمریکای لاتین هستیم، در شرق اروپا حضور داریم، در غرب آسیا هستیم و نفت و گازمان از آمریکا به مراتب بیشتر است و ما نیازی نداریم که همواره با آمریکا در حال جنگ باشیم، که اتفاقا آمریکایی ها نیز به شدت از این موضوع استقبال کردند و پیمان سالت ۱ امضا شد و قرار بر این بود که وارد حوزه های دیگر نشوند ولی آمریکایی ها آرام آرام روسیه را به سمت پیمان هلسینکی کشاندند و زمینۀ فروپاشی این امپراتوری را فراهم کردند.
سعیدی منشأ تحلیل غلطِ برخی کشورهای عربی درباره کمک های ایران به کشورهای منطقه را آمریکا دانست و گفت: آمریکایی ها جنگ مستقیم را کنار گذاشتند و به جنگ نیابتی روی آوردند؛ امروز ما شاهد هستیم که عربستان سعودی، قطر، امارات و حتی ترکیه، در میدان آمریکایی ها ایفای نقش می کنند و در حقیقت هم داعش، به نیابت از آمریکایی ها در منطقه آشوب به پا می کند، هم کشورهای واپسگرای منطقه.

چه کشوری باعث کاهش قیمت نفت و ضرر کشورهای منطقه شد؟

نماینده ولی فقیه در سپاه با تاکید بر این که جمهوری اسلامی ایران از کیان اسلام دفاع می کند، نه منافع آمریکا، تصریح کرد: چه کسی موجب کاهش قیمت نفت شد و خود متضررترین کشور در این زمینه گردید، ما بودیم یا عربستان؟، چه کشوری باعث ضرر کشورهای منطقه شد؟ چه کسی به کشوری اسلامی لشکر کشی و اقدام به جنایت و قتل مسلمانان (یمن) در خدمت به منافع آمریکا، کرد، عربستان بود یا ایران؟

وی ادامه داد: عربستان قیمت نفت را با افزایش تولید کاهش داد و موجب شد که ملت های منطقه از قیمت شدید نفت به شدت متضرر شوند و ترکیه نیز همچون عربستان از داعش، حمایت لجستیکی و نظامی می کند و نفت داعش را خریداری کرده، انتقال داده و می فروشد.

سعیدی افزود: در حال حاضر، چه کسی در یمن دخالت می کند؟ چه کسی بیش از یک سال است تمام یمن را زیر و رو کرده است؛ چه کسی با ماشین نظامی خود در بحرین حضور دارد؟ چه کسی در سوریه از ۱۶۰ گروه (تروریستی) حمایت و پشتیبانی می کند؟ دنیا این را می فهمد؛ ما که به جایی لشکرکشی نکردیم، ما در جایی حضور نظامی نداشتیم مگر در سطح محدود مستشاری که آن هم خود آن کشورها از ما درخواست کردند.

امپراتوری رسانه ای غرب واقعیت ها را معکوس نشان می دهد

سعیدی با تاکید بر این که امپراتوری رسانه ای غرب، واقعیت ها را معکوس به خورد مخاطبان می دهد، گفت: ما پیش از این اعلام کرده بودیم که حافظ منافع کشورهای اسلامی هستیم و از مقاومت حمایت می کنیم؛ چه کسی به غزه کمک کرد تا در برابر رژیم صهیونیستی بایستد؟ ما در کدام جبهه هستیم و عربستان در کدام جبهه است؟ ما به غزه و کیان فلسطین کمک کردیم؛ به سوریه کمک مستشاری دادیم برای این که مقاومت سرپا بماند.

راهبرد آمریکا، پیاده کردن طرح خاورمیانه بزرگ
نماینده ولی فقیه در سپاه با بیان این که راهبرد آمریکا، پیاده کردن طرح خاورمیانه بزرگ در منطقه است، اظهار داشت: آمریکا روزی این طرح را با راه اندازی جنگ نیابتی علیه حزب الله به رژیم صهیونیستی واگذار کرده بود، بعد نقشی به خود عربستان داد تا در واقع همان نقشی که آن روز رژیم صهیونیستی ایفا می کرد، اکنون عربستان ایفا کند، یعنی قطع ارتباط ایران با غزه و محور مقاومت؛ این خدمت به چه کسی است؟.
داعش را خود این ها ایجاد کردند و اکنون هم دارند با داعش بازی می کنند، آن ها فقط با داعشی مخالفند که احساس کنند ممکن است علیه آن ها حرکت کند وگرنه داعش ضعیف شده را می خواهند و اتفاقا فلسفۀ تلاش آن ها برای جلوگیری از سقوط فلوجه آن بود که این آشوبگران که دست پروردۀ آن ها هستند، در همین جا بمانند و به اروپا و غرب برنگردند تا برای آن ها مشکل ساز نشود.وی افزود: ما پارادوکس عجیبی در رفتار آمریکا می بینیم که این پارادوکس در رفتار کسانی که به نیابت از آمریکا می جنگند نیز مشاهده می شود، به عنوان مثال آن ها قائل به دمکراسی خوب و دمکراسی بد هستند یا تروریست خوب و تروریست بد، آزادی خوب و آزادی بد. در واقع باطل بودن ایدئولوژی آمریکا از برخوردِ دوگانۀ آمریکایی ها با همه پدیده ها آشکار می شود، یعنی وقتی تروریست ها در آمریکا و یا فرانسه مرتکب عمل تروریستی می شوند، بدند اما اگر در سوریه مرتکب چنین عملی شوند، خوبند.

انقلاب اسلامی و چالش رهبری عربستان در جهان عرب

سعیدی با اشاره به این که آل سعود در طول هفتاد هشتاد سالی که از عمر نظام سعودی می گذرد، همواره مدعی رهبری جهان عرب بوده است، گفت: این رهبری امروز با یک چالش مواجه شده است یعنی یک قدرت معنوی متنفذی مثل انقلاب اسلامی ایران، توانسته رهبری جهان اسلام را به عهده بگیرد و در جهان اسلام نفوذ معنوی داشته باشد، بحث ما تنها دفاع از شیعه نیست، نه امام راحل شعار شیعه گری داد و نه رهبر معظم انقلاب شعار شیعه گری می دهد؛ هلال شیعی را هم آن ها نامگذاری کردند؛ ما از کیان اسلام دفاع می کنیم ما از کیان فلسطین دفاع می کنیم یعنی ما هم از حزب الله که شیعه است دفاع می کنیم هم از فلسطین که اهل سنت هستند، بنابراین عربستان از این که می بیند جمهوری اسلامی در جهان اسلام اعم از اندونزی، مالزی، افغانستان، پاکستان، نفوذ معنوی دارد، نراحت و پریشان است.

روابط پر تنش ایران و عربستان به کدام سو خواهد رفت؟ / احمد نقیب زاده پاسخ می دهد

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در گفتگویی موضوع روابط و تنش های میان تهران و ریاض را مورد بررسی قرار داده است.

دکتر احمد نقیب‌زاده در گفت‌و‌گویی با «دنیای اقتصاد» با اشاره به دو رویکرد پیشین ایران در برابر سعودی‌ها که در مقطعی تقابل و در مقطعی دیگر تعامل و همکاری بوده است، تاکید کرد که این دو سیاست هیچ‌کدام به نتیجه نرسیده‌اند و این دوگانگی سبب شده‌است تا سیاست روشنی در قبال عربستان وجود نداشته باشد. این استاد دانشگاه معتقد است: به‌دلیل اینکه در شرایط کنونی فضایی برای همکاری وجود ندارد، باید وارد فاز سوم مواجهه با سعودی‌ها شویم. به گفته او بهترین راهبرد؛ سیاست نه همکاری و نه جنگ است به گونه‌ای که در برخی موارد باید از اقدامات طرف مقابل چشم‌‌پوشی کرد و انتظار کشید تا مشخص شود سرنوشت عربستان چگونه رقم خواهد خورد.

احمد نقیب‌زاده، استاد تمام علوم سیاسی دانشگاه تهران از جمله کارشناسانی است که معتقد است سایه جنگ بر سر منطقه اگرچه کمرنگ، اما قابل رویت است و هر لحظه ممکن است سعودی‌ها در یک تصمیم نابخردانه به سمت تقابل با تهران حرکت کنند. نقیب‌زاده که مدرک دکترای «جامعه‌شناسی سیاسی» از دانشگاه «نانتر» فرانسه را دارد با بیان اینکه عربستان سعودی زخم خورده، معتقد است ریاض به شدت خود را در حال سقوط می‌بیند و دقیقا همان اقداماتی را انجام می‌دهد که امپراتوری عثمانی در سال‌های پایانی حیاتش انجام می‌داد.

این استاد علوم سیاسی درخصوص استراتژی ایران در مقابله با عربستان سعودی نیز معتقد است که ما چیزی به‌نام سیاست سعودی نداریم و تکلیف این راهبرد به دلیل دوگانگی در تقابل یا تعامل با ریاض، مشخص نیست و نیازمند راهبردی جایگزین هستیم. متن کامل این‌گفت‌و‌گو در زیر می‌آید:

یک‌سال پس از روی کار آمدن ملک سلمان و تیم سیاسی-امنیتی جدید سعودی شاهد هستیم که عربستان در یک مواجهه آشکار با ایران قرار گرفته که در ماجرای حمله به سفارت این کشور در تهران و قطع روابط سیاسی اقتصادی ریاض به اوج خود رسید. ریشه‌ها و بسترهای این رویکرد تقابلی عربستان سعودی به چه عواملی برمی‌گردد؟

قبل از پاسخ به این سوال باید نگاهی به وضعیت عربستان انداخت. عربستان شاید تنها کشوری است که با تشکل‌ها و ساختارهای ماقبل سرمایه‌داری در قرن 21 اداره می‌شود که این سامان سیاسی به هیچ‌وجه مناسب شرایط کنونی نیست. اگر تاکنون به مدد دلارهای نفتی و حمایت‌های آمریکا، بقای چنین رژیمی حفظ شده، اما اکنون بر همگان روشن است که این کشور دیر یا زود فرو خواهد پاشید. این کشور نه تنها با نظام بین‌المللی همخوانی ندارد، بلکه از نظر داخلی هم مورد چالش واقع شده است.

در سال‌های اخیر مقالات زیادی چاپ شده مبنی بر اینکه با عربستان چه باید کرد؟ به این معنی که سکوت قبلی شکسته شد و این سوال پیش آمد که به هر صورت نگه داشتن چنین رژیمی برای آمریکا مقدور و حتی شدنی هم نیست. بنابراین نقش عربستان در پایان قرن بیستم و در ایجاد جریان‌های اسلامگرای افراطی و جهادی مجددا مورد بررسی قرار گرفته است. نه اینکه آمریکایی‌ها و غربی‌ها نمی‌دانستند که وهابیت بستر و خاستگاه بسیاری از جریان‌های افراط‌گرایی در خاورمیانه است، این را می‌دانند؛ اما چون خود آمریکا و غرب، سیاست ابزاری کردن اسلام در مقابل شوروی را در پیش گرفته بودند و از دلارها و ایدئولوژی عربستان برای ایجاد جریان‌هایی چون القاعده و طالبان استفاده می‌کردند، چشم خود را بر این نقش مخرب عربستان بستند. اما در دو، سه سال اخیر مقالات زیادی مبنی بر نقش عربستان در ایجاد جریان افراط‌گرا در خاورمیانه منتشر شده است. علاوه بر این، نقش اتباع عربستان در حملات 11 سپتامبر باعث زیر سوال رفتن نقش خود ریاض شده که از طریق سفارتخانه‌ها و اشخاص نزدیک به این رژیم صورت گرفته است. بنابراین این موضوع می‌تواند برای عربستان پر سروصدا باشد و روابط ریاض با واشنگتن را دچار آشوب کند. به همین دلیل ملاحظه می‌کنیم که سیاستمداران آمریکایی هر از گاهی مجددا به عقب برمی‌گردند و نقش عربستان در این ماجرا را نفی و تحلیل می‌کنند. اما این ماجرا با وجود اسناد معتبر مبنی بر دست داشتن عربستان در حملات 11 سپتامبر و حملات دیگر تا کی می‌تواند ادامه داشته باشد؟ اگر این مساله به‌طور جدی در دستور کار قرار بگیرد، آن‌گاه تصمیم‌گیرندگان آمریکایی باید به سمت فروپاشی و اسقاط رژیم سعودی پیش بروند؛ اما چون شرایط کنونی مهیا نیست، منتظر خواهند ماند تا روز مناسب فرا برسد.با چنین وضعیتی، عربستان سعودی زخم خورده است. ریاض به شدت خود را در حال سقوط می‌بیند و دقیقا همان اقداماتی را انجام می‌دهد که امپراتوری عثمانی در سال‌های پایانی حیاتش انجام می‌داد. بنابراین تصمیم‌گیرندگان جدیدی به رهبری ملک سلمان برای بقای رژیم روی کار می‌آیند که به استراتژی فرار به جلو و تهاجم دست می‌زنند. یکی از اقداماتی که اینها می‌توانستند انجام دهند، بزرگ جلوه دادن خطر ایران است تا با ایجاد سر و صدا، خود در سایه آن مصون بمانند. اخیرا در یک کنفرانس به نام «جامعه مدنی در خاورمیانه» در پاریس شرکت کردم و بدون هیچ‌گونه برنامه‌ریزی از قبل و بدون اینکه کسی نقشه‌ای چیده باشد، کل این کنفرانس علیه عربستان موضع گرفت. به همین دلیل نمایندگان سفارت عربستان که در این نشست بودند، بسیار عصبانی شدند و کنفرانس را ترک کردند با این توجیه که گویا برنامه‌ای از قبل برای محکومیت عربستان طراحی شده است. در واقع دلیل اصلی این بود که از هر زاویه‌ای که به موضوعاتی چون صلح و جامعه مدنی در خاورمیانه نگاه می‌کردیم، نقش مخرب عربستان در آن دیده می‌شد. بنابراین این کنفرانس نمونه‌ای از یک کار بیطرفانه بود و اگر قرار باشد افراد آکادمیک بی‌طرف دست به قلم شوند، به ناچار عربستان سعودی از زوایای زیادی زیر سوال خواهد رفت.

بنابراین در چنین شرایطی عربستان به این نتیجه رسیده که اگر ایران قربانی اهداف سعودی‌ها شود و خطر آن برای جهانیان پررنگ‌تر شود، راه نجاتی برای عربستان فراهم خواهد شد و چون برجام خلاف چنین نتیجه‌ای را برای عربستان نوید داد، آنها بیش از پیش دچار دستپاچگی و آشوب شده‌اند.

به نوعی در صحبت‌هایتان به نقش عوامل داخلی یعنی روی کارآمدن زمامداران جدید عربستان، عوامل منطقه‌ای و روند تحولات در محیط پیرامونی ریاض و همچنین عوامل بین‌المللی یعنی گسست در روابط با آمریکایی‌ها اشاره کردید. در این میان نقش کدام یک از این سه دسته عوامل را در اتخاذ این رویکرد عربستان مهم‌تر و پررنگ‌تر می‌بینید؟

نقش‌نخبگان سیاسی حاکم را برجسته‌تر می‌بینم. چون جریان بین‌المللی در واقع از سعودی‌ها ناامید شده است. ناامیدی نه به این دلیل که یک روابط خانوادگی به هم خورده، بلکه از ماندگاری و بقای این رژیم ناامید شده و در نتایج نقشی که تاکنون ایفا کرده، دچار تردید شده است. آمریکایی‌ها به‌ویژه سیاستمدارانی چون برژینسکی تز ابزاری کردن اسلام را مطرح کردند که به خود تخریبی بیشتر خاورمیانه منجر شد. ابزاری کردن اسلام هم به این معنی که گروه‌هایی ایجاد شود تا با خلق جنگ و درگیری به اسم اسلام، همدیگر را تضعیف کنند. اما به‌نظر می‌رسد چنین سیاستی شکست خورده و فجایع آن به خود آمریکایی‌ها هم کشیده شده است. بنابراین این وضعیت آنها را به این نتیجه رسانده که تغییراتی در این تز ایجاد کنند. به همین دلیل در حال فاصله گرفتن از عربستان سعودی‌اند.

نکته دوم که بسیار حائز اهمیت است مساله نفت است. تاکنون غیر از یک دوره شکل‌گیری القاعده که سعودی‌ها دلارهای نفتی و کمک‌های لجستیکی در اختیار آمریکایی‌ها قرار دادند، ارزش دیگری به‌جز نفت برای آمریکا نداشتند. در شرایط کنونی که نه شوروی‌ وجود دارد و نه نفت محور استراتژی آمریکا قرار دارد و نه دیگر عربستان متحد قابل اطمینانی برای آمریکایی‌ها است، واشنگتن و نظام بین‌الملل به این نقش مخرب عربستان پی برده است. بنابراین، تنها نقش عربستان در مسائل منطقه‌ای باقی می‌ماند. در مساله سوریه و در پروژه سقوط بشار اسد که آن هم تاکنون به بن‌بست رسیده و آینده روشنی ندارد. دلیل آن نیز این موضوع است که اتخاذ این سیاست‌ها درست نبوده است. مجموعه این مسائل باعث شده تا سعودی‌ها در یک حالت تدافعی قرار بگیرند و این وضعیت آنها را در حالت تهاجم برای جلوگیری از سقوط قرار داده است. از این‌رو این نخبگان جدید روی کارآمده در این اندیشه‌اند که اگر اقدامی انجام ندهند، به زودی به نقطه پایان خواهند رسید.

چرخش راهبرد سیاست خارجی آمریکا از خاورمیانه به سمت آسیای شرقی تا چه حد سعودی‌ها را نگران کرده و بر این رویکرد تهاجمی تاثیر گذاشته است؟

بله این واقعیت دارد و نزدیک به یک دهه است که محافل فکری و موسسات پژوهشی در این خصوص فعالیت می‌کنند، چون خاورمیانه دیگر آن مرکزیت راهبردی را برای آمریکایی‌ها ندارد و آسیای جنوب‌شرقی و دریای چین از اولویت برخوردار هستند. در این میان بی‌نیازی آمریکا از نفت خاورمیانه هم مزید بر علت شده است. 

هفته گذشته خبرگزاری رویترز در یک گزارش مفصل به راهبرد ضدایرانی سعودی‌ها پرداخته و این استدلال را مطرح کرده بود که این راهبرد فراتر از منطقه است و عربستان به دنبال این است تا در سطح فرامنطقه‌ای هم در مقابل ایران بایستد و علاوه بر کشورهای عربی، کشورهای آفریقایی و آمریکای‌لاتین را هم علیه ایران بسیج کند. آیا سعودی‌ها توانایی این را دارند که این تقابل را به سطح فرامنطقه‌ای بکشانند؟

بسیار طبیعی است که عربستانی‌ها در مناطقی که احساس کرده‌اند، حضور ایران به ضرر منافع آنها است، ورود کنند و آن را مورد هجمه قرار دهند. برای نمونه سودان را باید مثال زد. ایران با کمک‌های خود وارد شد و در این میان کسانی هم به تشیع گرویدند، این وضعیت باعث شد تا عربستان پیشنهادهای مالی قابل‌توجه‌تری مطرح کند و اگر برای نمونه ایران سالی 800 هزار دلار به سودانی‌ها کمک می‌کرد، عربستان رقم این کمک‌ها را به سالی 8 میلیارد دلار رساند با این شرط که ایرانی‌ها را از سودان اخراج کنند. در مدت یک هفته، سودانی‌ها تمام شرکت‌های ایرانی مشغول در سودان را اخراج و با سعودی‌ها جایگزین کردند و امروز حضور عربستان در خیابان‌های خارطوم کاملا احساس می‌شود. در سایر مناطق هم روال به همین‌گونه است. اما این وضعیت به این معنا نیست که عربستان بتواند این برنامه را در سطح فرامنطقه‌ای یا بین‌المللی علیه ایران طراحی کند، بلکه این ناشی از سیاست‌های گذشته ایران بود که در حقیقت سیاست‌های خود را به قاره آفریقا و آمریکای لاتین کشاند و در آنجاها حضور پیدا کرد و عربستان برای اینکه دست‌ ایران را در این مناطق قطع کند، حضور پیدا کرد.

از سوی دیگر به‌نظر می‌رسد که ایران برخوردار از یک استراتژی روشن و مشخص در قبال عربستان نیست و بین نخبگان سیاسی و امنیتی ایران اجماعی در این‌خصوص وجود ندارد. آیا ما فاقد یک راهبرد خنثی‌کننده در قبال‌سعودی‌ها هستیم؟

کاملا درست است. از همان آغاز یک دوگانگی یا تردید نسبت به دوستی یا دشمنی عربستان وجود داشت. دسته اول که معتقد به رویکرد تقابل بودند و استناد خود را به سخنان امام خمینی(ره) در مورد عربستان می‌کردند که گفته بودند اگر از اسرائیل بگذریم، از آل‌سعود نخواهیم گذشت. رویکرد دوم هم معتقد به تعامل و کنار آمدن با عربستان بوده است. اما این دو رویکرد هیچ‌گاه به نتیجه نرسیدند و این دوگانگی متاسفانه سبب شد تا هیچ سیاست روشنی در قبال عربستان وجود نداشته باشد. بنابراین، در شرایط کنونی ما چیزی به‌نام سیاست سعودی نداریم که مشخص کند در قبال این کشور چه کاری می‌خواهیم انجام دهیم. این البته محدود به عربستان نمی‌شود و در جاهای مختلفی این فقدان سیاست به چشم می‌خورد. در جاهایی که مسلم است ما نفوذی داریم این سیاست روشن است، اما در فضاهایی که پای تعامل به میان می‌آید، تکلیف این راهبرد مشخص نیست.

میان محافل فکری و رسانه‌های غربی و عربی بر این جمله تاکید می‌شود که ایران امروزه در جهان عرب دارای نفوذ است و بر 4 پایتخت عربی مسلط است. تا چه حد این تحلیل ریشه در واقعیت دارد و باعث عصبانیت سعودی‌ها و شکل‌دهی به رویکرد تهاجمی آنها شده است؟

این رویکرد عربستان سعودی ناشی از قبیله‌گرایی آنها است وگرنه کدام جهان عرب؟ امروزه جهان به کشورها تقسیم شده و هر کشور دارای منافع ملی خاص خود است و دیگر عرب و عجم معنی ندارد. در یک دوره‌ای بین عراق و کویت عرب جنگ در گرفت. بنابراین این تفکر قبیله‌گرایانه است که ما فکر کنیم عربیم و کس دیگری نباید بین ما نفوذ کند و دست به مداخله بزند. نکته دوم هم این موضوع است چه کسی و کدام مرجع به عربستان حکم تولیت اعراب را داده است که خود را سردمدار جهان عرب می‌بیند. در حالی که همیشه بین قاهره، دمشق و بغداد یک رقابت بر سر رهبری جهان عرب بوده است. اقدامات تهران در واقع از منظر منافع ملی و رابطه دولت و ملت‌ها است. در این میان باید گفت که سوریه اساسا چه ربطی به عربستان دارد که عربستان دوستی تهران -دمشق را مداخله در جهان عرب می‌داند.

حال با توجه به این وضعیت،‌مطلوب‌ترین یا به نوعی مناسب‌ترین راهبردی که ایران می‌تواند اتخاذ کند، چیست؟ یک استراتژی که اگرچه نمی‌تواند یک ضدراهبرد باشد، حداقل بتواند این رویکرد عربستان را خنثی کند؟

در تعامل با کشورها یک نقطه صفر وجود دارد، یعنی دو کشور کاری با یکدیگر نداشته باشند. سیر روابط هم از روابط سرد شروع می‌شود به روابط گرم می‌رسد و سپس دوستی و نهایتا اتحاد منجر می‌شود. در شرایط کنونی هیچ‌‌یک از این مراحل بین ایران و عربستان سعودی وجود ندارد. یعنی حداقل باید روابط صفر وجود داشته باشد که با توجه به واقعیت‌ها به‌خصوص مرز مشترک و حجم درگیری ها، نمی‌تواند وجود داشته باشد. اگر حتی یک رابطه سرد حکمفرما بود، یعنی روابط وجود داشت، اما گرم نبود، می‌توانست قابل پذیرش باشد. از همه بهتر روابط همکاری و دوستی است. اگر قرار باشد عربستان به سمت فروپاشی برود، ایران در آن نقشی ندارد و در جهان غرب در مورد آن تصمیم‌گیری می‌شود، اما فرض ایران باید این باشد که عربستان برای مدت طولانی در کنارش وجود دارد. به‌خصوص این واقعیت تا زمانی که عربستان هست، آمریکایی‌ها این کشور را ترک نخواهند کرد. بنابراین عربستان در قالب یک نوع اتحاد با غرب مورد سنجش و بررسی قرار بگیرد، نه به‌عنوان یک کشور جدا و مستقل.

چشم‌انداز این بازی عربستان در منطقه و در قبال ایران به کدام سمت و سو خواهد رفت؟

به سمت ایجاد درگیری و همچنین پررنگ نشان دادن افزایش هزینه‌های سقوط به غرب که اگر روزی به ترکیب عربستان دست بزند با چه آثار و پیامدهایی مواجه خواهد شد، اما غربی‌ها هم درس خود را خوب می‌دانند و اگر روزی بخواهند به همکاری با عربستان خاتمه دهند، می‌دانند از کجا وارد شوند. در چنین شرایطی ایران باید خیلی مراقبت کند که وضعیت عربستان بحرانی است و هر لحظه ممکن است در چارچوب یک سیاست خردگریزی و بی‌خردی دست به یک عمل تند بزند. بنابراین ایران نباید وارد این ماجرا شود، چون هیچ سودی برای ما قابل تصور نیست. ما باید از خطاهای عربستان بهره‌برداری کنیم. در این شرایط همه جهان متوجه نقش مخرب عربستان در یمن شده‌اند که تعداد بیشماری از کودکان و غیرنظامیان را کشته است، باید این موارد را بیشتر به گوش جهانیان رساند، اما آنچه مشخص است این موضوع است که دو کشور از درگیری سودی نخواهند برد.

 در چنین فضایی این رویکرد عربستان منجر به تقابل آشکار هم خواهد شد؟

فکر نمی‌کنم. دو کشور ترکیه و عربستان در منطقه هستند که از یک طرف در وضعیت بحرانی قرار دارند و از سوی دیگر از اقتدار نسبی هم برخوردارند. از اینها باید نگران بود، چون در وضعیت بحرانی قرار دارند و خردورزی عمیقی هم بر آنها حاکم نیست و هر لحظه ممکن است برای نجات خود دست به جنگ بزنند. بنابراین این احتمال وجود دارد، اما از سوی دیگر، یک محاسباتی هم دارند و آن هم به شرایط و پتانسیل‌های ایران بر می‌گردد. ایران کشوری است که از پس 8 سال جنگ تحمیلی به رغم کمک‌ها به صدام بر آمد. دوستان ترکیه و عربستان هم این توصیه را به آنها می‌کنند که دست به چنین کاری نزنند. در این میان درست است که عربستان از جنگ‌افزارهای پیشرفته‌ای برخوردار است، اما توانایی استفاده از آنها توسط نیروهای بومی خود را ندارد و از افسران خارجی استفاده می‌کند. در چنین فضایی عربستان راه‌های دیپلماتیک را در پیش می‌گیرد و از خطاهای ایران استفاده می‌کند. آتش‌سوزی در سفارت عربستان در تهران در زمانی صورت گرفت که تمام توجه جهانیان از بعد حقوق بشر متوجه ریاض بود. ناگهان عربستان توپ را به زمین ایران انداخت و از این آتش‌سوزی استفاده کرد و برنده شد و در یک چرخش، همه نگاه‌ها متوجه ایران شد. بنابراین در جریان این حادثه سعودی‌ها به خوبی بازی کردند و خیلی خوب برنده شدند.

 آیا در این فضا، امکان همکاری وجود دارد؟ به‌خصوص که ایران ابتکار مجمع گفت‌وگوهای منطقه‌ای را برای برون رفت از وضعیت موجود ارائه کرده است؟ تا چه حد این سازوکار عملیاتی است؟

خود گفتن این جمله و طرح این ابتکار یک نوع تخفیف در بحران‌ها ایجاد می‌کند. یعنی هدف ما همکاری است و جنگ نیست، اما در عمل چنین چیزی صورت نخواهد گرفت. به‌خاطر اینکه امارات عربی متحده چنان از ایران هراس دارد که خود را در منظومه عربستان تعریف می‌کند. همچنین عربستان سعودی نسبت به نیات ایران بسیار بدبین است و تهران را رقیب سرسخت اصلی خود در منطقه می‌داند و حاضر نیست در چنین مجمعی شرکت کند، اما ما می‌توانیم از سیاست‌های آقای هاشمی‌رفسنجانی استفاده کنیم و همان وضعیتی را در پیش بگیریم که آن زمان با سفر به عربستان دنبال شد. یعنی نوعی همکاری، چشم‌پوشی و اغماض نسبت به برنامه‌های یکدیگر و همچنین منتظر بمانیم تا ببینیم سرنوشت عربستان به چه نحوی رقم خواهد خورد.

 

آیا امکان شکل‌گیری جنگ بین دو کشور وجود دارد؟ و اگر پاسخ منفی است، این تنش خود را در چه صورت و وضعیتی نشان خواهد داد؟

وضعیت دو کشور نامعلوم است و بستگی به کنش هر طرف دارد. متاسفانه سایه جنگ اگرچه کمرنگ، اما قابل رویت است و به دلایلی که در سطور بالا به آن اشاره کردم، امکان آن نیز وجود دارد، اما بیشتر خود را در جنگ‌ها و درگیری‌های نیابتی نشان خواهد داد که از این زاویه گسترش پیدا خواهد کرد. در این فضا ایران باید به خوبی متوجه باشد که در باتلاق‌هایی که در منطقه ایجاد کرده‌اند، فرو نرود که بیرون آمدن از آن‌ها دشوار باشد. ما باید همیشه مداخله حداقلی و در چارچوب منافع ملی انجام دهیم و زمانی هم که لازم نیست خود را کنار بکشیم، اما عربستان می‌تواند با دلارهای خود گروه‌های جعلی تاسیس کند و آنها را در مقابل جمهوری اسلامی قرار دهد.

 در این میان لابی‌های عربی وابسته به عربستان تا چه حد می‌توانند بر برجام تاثیرگذار باشند؟

برجام دیگر انجام شده ولی متاسفانه کسی به این نکته دقت نمی‌کند که چه کسانی دارند همان حرف‌هایی را می‌زنند که اسرائیل و عربستان سعودی می‌زنند. اساسا الان در خارج مشکل حادی برای ایران وجود ندارد.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد