سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی و تحلیل

دکتر رضا سراج
فرمول جدید امریکا برای تحمیل توافق بد به ایران

امریکا و طرف‌های اروپایی سعی دارند توافق بد را از طریق فرمولی جدید به ایران تحمیل نمایند. برای رهایی از بن‌بست خودساخته در مذاکرات هسته‌ای، این فرمول جدید عبارت است از توافق سیاسی در پلان A و عملیاتی ساختن توافق در پلان B.

خبرگزاری فارس: فرمول جدید امریکا برای تحمیل توافق بد به ایران                

بررسی وضعیت پیش روی مذاکرات هسته‌ای:

تزاحم شدید خطوط قرمز طرفین مذاکرات هسته‌ای که موارد زیر را در بر می‌گیرد، احتمال دستیابی به توافق در این مرحله را نزدیک به صفر نموده است.

1- تحقیق و توسعه برنامه هسته‌ای ایران
2- میزان غنی‌سازی در برنامه هسته‌ای ایران
3- زیرساخت‌های هسته‌ای ایران
4- تحریم و چگونگی لغو آن‌ها
5- رژیم بازرسی و نظارت‌ها
6- مرجع راست آزمایی اجرای مفاد توافق
7- موضوعات مواد غنی‌سازی شده

بدین ترتیب عدم حصول توافق در این برهه، دو وضعیت را پیش روی مذاکرات قرار می‌دهد.

الف- متوقف‌شدن مذاکرات

ب- تمدید مذاکرات

متوقف‌شدن مذاکرات در این مقطع زمانی تا حدودی به معنای شکست مذاکرات خواهد بود. این وضعیت توپ را به زمین غربی‌ها می‌اندازد و عملاً آنان به‌عنوان عامل شکست مذاکرات معرفی می‌شوند. در چنین شرایطی بیش از همه هزینه‌ها متوجه امریکا خواهد شد. متوقف‌شدن مذاکرات از یک‌سو اوباما را در زیر تیغ شماتت جمهوری خواهان قرار می‌دهد و از سویی برگی دیگری از ناتوانی مدیریت امریکا بر پرونده‌های بین‌المللی را به نمایش می‌گذارد. تمدید مذاکرات هم در شرایط فعلی به سود طرف غربی و ویژه آمریکایی‌ها نخواهد بود. تا بیش از این، تمدید مذاکرات حربه‌ای برای زیاده‌خواهی بیشتر آن‌ها شده بود.

متوقف‌شدن مذاکرات اوباما را در زیر تیغ شماتت جمهوری خواهان قرار می‌دهد. تمدید مذاکرات هم در شرایط فعلی به سود طرف غربی و ویژه آمریکایی‌ها نخواهد بود.  تا بیش از این، تمدید مذاکرات حربه‌ای برای زیاده‌خواهی بیشتر آن‌ها شده بود.

 

طرف‌های غربی در هر نوبت برای تمدید مذاکرات بخشی از مزیت‌های برنامه هسته‌ای ایران را در قبال تمدید در سبد ستانده‌های خود از جمهوری اسلامی ایران قرار می‌دادند. در این راستا روند تمدید، ستانده بیشتر، عملاً برنامه هسته‌ای ایران را در مسیر متوقف سازی و معکوس سازی قرار داده بود.

پس از تبیین علنی و صریح خطوط قرمز در مذاکرات و توافق هسته‌ای از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی و همچنین مصوبه اخیر مجلس شورای اسلامی در صیانت از دستاوردهای هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران، حربه تمدید مذاکرات برای ستانده بیشتر از امریکا گرفته‌شده است.

در چنین شرایطی امریکا و طرف‌های اروپایی سعی دارند توافق بد را از طریق فرمولی جدید به ایران تحمیل نمایند. برای رهایی از بن‌بست خودساخته در مذاکرات هسته‌ای این فرمول جدید عبارت است از توافق سیاسی در پلان A و عملیاتی ساختن توافق در پلان B.

چرایی نیاز امریکا به توافق سیاسی در پلان A:

با توجه به توضیحات بخش قبلی مبنی بر توقف و تمدید مذاکرات، به‌نظر می‌رسد آمریکایی‌ها بنا به دلایل زیر نیازمند بن‌بست شکنی در پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران هستند.

1- نیاز مبرم داخلی در برابر رقبای سیاسی (جمهوری خواهان)
2- بسترسازی برای پیروزی دموکرات‌ها در انتخابات آتی امریکا
3- ممانعت از زیر سؤال رفتن مدیریت امریکا در پرونده‌های بین‌المللی
4- به‌صرفه نبودن و ناتوانایی امریکا برای اقدام در مسیرهای جایگزین برای مهار ایران
5- عدم امکان مدیریت نرخ بازار نفت با توجه به شرایط نامناسب اقتصادی عربستان
6- تمایل برخی از بازیگران غربی برای بهره‌گیری از فرصت بازار ایران
7- فاصله‌گرفتن افکار عمومی در داخل ایران از وضعیت شرطی بودن نسبت به مذاکرات
8- متزلزل شدن جایگاه غرب‌گرایان در معادلات سیاسی ایران

بدین ترتیب آمریکا با توجه به ملاحظات فوق‌الذکر سعی دارد در فرمول جدید، ضمن عبور موقت از برخی پرانتزها و به آینده موکول کردن آن‌ها، در پلان A توافق سیاسی را رونمایی ساخته و با بهره‌گیری تبلیغاتی و روانی از این پلان، تحقق کامل خواسته‌های خود را عملاً به پلان B منتقل نماید.

پس‌ازآن که  دست ایران زیر سنگ توافق سیاسی در پلان A گذاشته شد، آنگاه عدم اجرای پلان B هزینه‌ها را متوجه ایران خواهد کرد و ایران بین وضعیت بد (اجرای پلان B) و بدتر (تشدید تحریم‌ها و تهدیدات) مجبور شود به وضعیت بد تن بدهد.

 

پلان B توافق:

پس از توافق سیاسی و رونمایی از آن در پلان A، مسیر تحمیل توافق بد به ایران از پلان B دنبال می‌شود.

پلان B افکار عمومی را در حالت شرطی شدن نسبت به اجرای توافق باقی نگه‌داشته و اشتباه در محاسبات را در بین نخبگان و برخی از مسئولین مضاعف می‌سازد.

به‌عبارت‌دیگر آمریکایی‌ها می‌خواهند در مذاکرات هسته‌ای با گل به خودی ایران در پلان B (اشتباه محاسباتی مضاعف و نارضایتی اجتماعی) به پیروزی بزرگ برسند.

پس‌ازآن که  دست ایران زیر سنگ توافق سیاسی در پلان A گذاشته شد، آنگاه عدم اجرای پلان B هزینه‌ها را متوجه ایران خواهد کرد و ایران بین وضعیت بد (اجرای پلان B) و بدتر (تشدید تحریم‌ها و تهدیدات) مجبور شود به وضعیت بد تن بدهد.

در این پلان با دوقطبی سازی جامعه ایران پیرامون (اجرای توافق و عدم اجرای توافق) بازی با برگ انسجام ملی در اختیار طرف‌های غربی قرار می‌گیرد.

همچنین در پلان B این امکان به تعامل‌گرایان کدخدا پذیر داده می‌شود که در زمین جدید، جامعه را دوقطبی ساخته و به بدنه سیاسی و اجتماعی در حال ریزش خود سر و سامانی بدهند.

جمع‌بندی:

با توجه بدان چه اشاره شد می‌توان به‌طور خلاصه گفت نظام سلطه پس از ناکامی برای تحمیل توافق بد در مدل‌های پیشین، سناریوی به‌مراتب پیچیده‌تری را در دستور کار قرار داده است که مبنای آن « دور زدن خطوط قرمز ایران با بهره‌گیری از فرمول جدید» است. مؤلفه‌های اصلی این فرمول عبارت است از استفاده از ادبیات جدید، مبهم و چندپهلو برای دور زدن و نیز عبور موقت از بعضی از مباحث برای دور زدن خطوط قرمز ایران اسلامی است.

در قالب این فرمول، برخی مباحث چالش‌برانگیز و مورد حساسیت کاملاً کنار نهاده نشده و صرفاً برای مدتی موقت و باهدفی سیاسی به حاشیه رفته تا توافقی سیاسی که رهاوردهای موردنیاز غرب را تأمین کند، به امضا برسد. طبعاً در فاز بعدی که نوبت به نتیجه رسیدن توافق سیاسی و دستیابی ایران به حقوق حقه خود باشد، با در دستور کار مجدد قرار گرفتن موضوعات به حاشیه رفته ، عملاً طرف مقابل از عمل به تعهدات خود سرباز زده و به‌اصطلاح توپ را به زمین طرف ایرانی می‌فرستد. در چنین شرایطی در صورت پافشاری ایران بر حقوق خود، غرب که بهره‌های خود را از توافق سیاسی برده است، نظام اسلامی را عامل شکست مذاکرات معرفی خواهد کرد.

در فاز بعدی که نوبت به نتیجه رسیدن توافق سیاسی و دستیابی ایران به حقوق حقه خود باشد، با در دستور کار مجدد قرار گرفتن موضوعات به حاشیه رفته ، عملاً طرف مقابل از عمل به تعهدات خود سرباز زده و به‌اصطلاح توپ را به زمین طرف ایرانی می‌فرستد.

 

این یادداشت را با بیانی حکیمانه و ژرف‌اندیشانه از رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله‌العالی) به پایان می‌بریم که در جمع مسئولان و کارگزاران نظام فرمودند: «هر کس روند مطالبات آمریکایی‌ها را در این مدّت مطالعه کند و کیفیّت حرف‌های این‌ها را نگاه کند، به این نتیجه می‌رسد؛ یکی از دو نکته‌ی اساسی این است: هدف این‌ها ریشه‌کن کردن و از بین بردن صنعت هسته‌ای در کشور است؛ هدف این است، دنبال این هستند؛ قصدشان این است که ماهیّت هسته‌ای کشور را از بین ببرند؛ ولو حالا یک اسمی، یک تابلوی بی‌محتوایی، یک‌چیز کاریکاتوری‌ای وجود داشته باشد، امّا این‌ها قصد دارند که نگذارند این حرکت هسته‌ای کشور، صنعت هسته‌ای یک کشور با اهدافی که نظام جمهوری اسلامی دارد تحقّق پیدا کند. ما اعلام کردیم تا یک سررسید معیّنی بایست بیست‌هزار مگاوات برق هسته‌ای داشته باشیم، این نیاز کشور است؛ بیست‌هزار مگاوات برق هسته‌ای نیاز ضروری کشور است؛ این محاسبه‌شده‌ی دستگاه‌های محاسبه‌کننده‌ی کشور است که البتّه در حاشیه‌ی آن، منافع زیاد و برآوردن نیازهای فراوان دیگر هم وجود دارد؛ این‌ها می‌خواهند این اتّفاق نیفتد. البتّه در عین اینکه این صنعت را می‌خواهند نابود کنند، فشار را هم می‌خواهند حفظ کنند، قصد برداشتن تحریم‌ها به‌صورت کامل را هم - همین‌طور که ملاحظه می‌کنید - ندارند، تهدید هم می‌کنند که تحریم‌های بیشتری را تحمیل خواهیم کرد. این‌یک نکته است. نکته‌ی دوّم این است که طرف مقابل ما، یعنی دولت کنونی و مدیریّت کنونی آمریکا، به این توافق احتیاج دارد؛ این هم یک‌طرف دیگر قضیّه است؛ این‌ها نیاز دارند به این؛ یک پیروزی بزرگی برای آن‌ها محسوب می‌شود اگر بتوانند به آن مقصود خودشان در اینجا برسند. این در واقع پیروزی بر انقلاب اسلامی است؛ پیروزی بر ملّتی است که داعیه‌ی استقلال دارد؛ پیروزی بر کشوری است که می‌تواند الگوی کشورهای دیگر باشد؛ دستگاه مدیریّت آمریکا به این [توافق‌] نیازمند است. همه‌ی بگومگوها و چک‌وچانه‌ها و بدعهدی‌ها و تقلّب‌هایی که حضرات می‌کنند، بر محور این دو موضوع می‌چرخد.»

دکتر رضا سراج

عضو هیئت علمی دانشگاه و کارشناس ارشد مسائل راهبردی

موانع و فرصت‌های عضویت ایران در شانگهای

عضویت در سازمان‌های منطقه‌ای که دارای اعضای بزرگی مانند چین و روسیه است قدرت مانور محدودی برای دیگرکشورها در نظر می‌گیرند و ایران در صورت عضویت دائم باید کاملا در مورد تعهدات خود محتاط باشد .

خبرگزاری فارس: موانع و فرصت‌های عضویت ایران در شانگهای                

 عضویت در سازمان‌های منطقه‌ای و بین المللی همواره یکی از مولفه‌های قدرت و تاثیرگذاری دول در سیاست بین‌الملل بوده است. بدین معنی که هرکشوری در سازمان‌ها و پیمان‌های بیشتر و در عین حال کاربردی‌تری عضویت داشته باشد می‌تواند تاثیرات بیشتری در جهان سیاست داشته باشد. جمهوری اسلامی ایران نیز با واقع شدن در یک منطقه حساس جغرافیایی از این موضوع مستثنی نیست و سیاست گذاران ایرانی نیز همواره تلاش نموده‌اند تا در ترتیبات جمعی بیشتری عضویت پیدا کنند.

جمهوری اسلامی با پی بردن به نقش و تاثیر سازمان شانگهای از سال 2005 تاکنون تقاضای عضویت در این سازمان را داده است اما تاکنون به دلایل مختلفی مورد مخالفت قرار گرفته است. این که چه دلایل ساختاری باعث عدم عضویت ایران در شانگهای شده است پرسش کلیدی است که در این مطلب به دنبال آن هستیم. علاوه بر این باید این موضوع را نیز مورد بحث قرار داد که تروریسم یکی از مسائل مورد توجه سازمان شانگهای بوده است و این در حالی است که ایران نیز از این زاویه بسیار مورد تهدید مواقع شده است، این سوال مطرح است که آیا در صورت عضویت ایران در شانگهای این سازمان می تواند فرصت‌هایی را برای ایران جهت مقابله با جریان‌های افراطی و تروریستی(مثلا در جنوب شرقی کشور) پدید آورد؟ همچنین آیا ایران می تواند فرصت‌هایی را در زمینه مبارزه با تروریسم در اختیار کشورهای عضو شانگهای قرار دهد یا خیر؟

موانع ساختاری عضویت ایران در شانگهای

عضویت دائم  ایران در سازمان شانگهای از ابتدای درخواست تهران تاکنون با موانعی روبه رو بوده است که برخی از این موانع در گذر زمان و با توجه به تحولات سیاست بین الملل دچار تغییراتی شده‌اند. پیش‌تر کشورهای عضو شانگهای از جمله روسیه و چین به دلایل مختلفی خواهان عضویت دائم ایران در شانگهای نبوده‌اند.

ایران با فرض‌هایی نظیر دشمنی دائمی میان مسکو و واشنگتن به دنبال این موضوع بوده است تا شانگهای را بلوکی در برابر غرب ببیند و خواهان شراکت راهبردی با روسیه باشد. اما آن چه که مانع ورود ایران به شانگهای دست کم از سوی روسیه بوده است این است که روس‌ها با پیگیری رویکرد پراگماتیسم محتاط شانگهای را صرفا ابزاری برای تامین منافع عینی خود نگریسته اند. چینی ها نیز با در پیش گرفتن رویکردی اقتصادی صرفا به تامین منافع عظیم تجاری خود اندیشیده‌اند.

بر اساس  فرضیه امنیت هستی شناختی،  جمهوری اسلامی بر اساس تعارض با آمریکا بنا شده است و منافع ملی و مصالح اسلامی را به مثابه دو محور سیاست خارجی زیر چتر خود درآورده است. بنابراین ایران قصد دارد امنیت هستی شناختی خود را که در تقابل با آمریکا معنا می‌شود از طریق عضویت در شانگهای که وجهه‌ای غیر غربی و غیر آمریکایی دارد استحکام بخشد.

دلیل دیگر مخالفت‌های پیشین با عضویت ایران در شانگهای را می‌توان فشار کشورهای غربی دانست، چرا که این کشورها در مذاکرات خود با دولت‌هایی مانند روسیه خواستار جلوگیری از ارتقای تهران در شانگهای شده‌اند.

فرصت‌های کنونی عضویت ایران در شانگهای

هرچند از ابتدای درخواست ایران برای عضویت در شانگهای همواره موانعی باعث شده است تا این مهم برای کشورمان تحقق نیابد، اما اکنون و در پرتو تغییر و تحولات در عرصه سیاست بین الملل این امکان بیش از پیش برای ایران فراهم شده است.

از یک سو چین که همواره نقش تاجرانه را در نظام بین الملل ایفا نموده است و منافع اقتصادی را بر هر امر دیگری ترجیح داده است اکنون دچار تنش‌های عمیقی با آمریکا و شرکای این کشور شده است. ادعاهای چین بر مالیکت بر جزایر واقع شده در اقیانوس آرام سبب اختلاف این کشور با تقریبا تمامی دولت‌های شرق و جنوب شرق آسیا شده است نکته مهم دیگر این که دولت ایالات متحده از چندی پیش تاکنون به دلیل درک آینده چین استراتژی آسیا محوری را در دستور کار خود قرار داده است و سیاست گذاران آمریکایی آشکارا اعلام می‌کنند که هدف از این استراتژی کنترل چین است.

از سوی دیگر روسیه به عنوان قطب دیگر پیمان شانگهای از دو سال پیش تاکنون و به دلیل وقوع تحولات اوکراین مورد تحریم‌های شدیدی از سوی ایالات متحده و شرکای غربی این کشور شده است. روس‌ها که می‌بییند حوزه نفوذ ژئوپلتیکی آن‌ها از سوی غرب هدف قرار گرفته است بی‌میل نیستند تا با دادن عضوت دائم به ایران در شانگهای  کشورهای شرکای بیشتری در تقابل با آمریکا پیدا کنند.

یکی دیگر از موضوعاتی که باعث علاقه کشورهای عضو شانگهای در دادن عضویت دائم به ایران در دوره جدید شده است موضوع افغانستان است. پس از پذیرش عضویت ناظر افغانستان در شانگهای، تهدیدات احتمالی موجود در این کشور از جمله خشونت، تروریسم و افراط گرایی قومی و احتمال تسری آن ها به  کشورهای عضو شانگهای باعث شده است تا دولت‌های اصلی عضو شانگهای از عضویت دائم ایران استقبال کنند.[1]

هرچند سازمان شانگهای تاکنون به دلیل ابهام و عدم شفافیت در اهداف و جهت گیری‌هایش در زمینه مقابله با گروه‌های تروریستی نتوانسته کاری انجام دهد، اما این امکان وجود دارد که با عضویت ایران در این سازمان و تلاش‌های چین که خواهان ایجاد ثبات حداقلی در کشورهای عضو است، رویکرد این نهاد بین المللی نسبت به مسئله تروریسم و افراط گرایی تغییر کند.

نگاه ایران و شانگهای به پدیده تروریسم

مبارزه با تروریسم یکی از ایده‌های اصلی و اولیه در شکل گیری و تداوم سازمان همکاری‌های شانگهای بوده است. هم اعضای شانگهای و هم ایران از تروریسم زیان دیده اند، با این وجود هیچ گونه همکاری مشترکی بین طرفین برای مبارزه با این پدیده نوظهور صورت نگرفته است که تعریف متفاوت ایران و سازمان شانگهای از تروریسم یکی از این دلایل بوده است.

با وجود این اختلاف اما اکنون که احتمال عضویت ایران در شانگهای بیشتر از هر زمان دیگری است این پرسش مطرح می شود که آیا سازمان شانگهای که مبارزه با ترووریسم را یکی از اهداف اصلی خود می‌بیند می‌تواند با ایران همکاری‌های ضد تروریستی مشترکی داشته باشد؟

گسترش گروه‌های تروریستی به خصوص گروهک تکفیری داعش برای کشورهای منطقه و جهان به یک دغدغه بزرگ تبدیل شده است، به خصوص در شرایط حاضر که داعش به مرزهای اعضای سازمان شانگهای نزدیک تر شده و در افغانستان در خفا به فعالیت‌های محرمانه تروریستی می پردازد.

هرچند سازمان شانگهای تاکنون به دلیل ابهام و عدم شفافیت در اهداف و جهت گیری‌هایش در زمینه مقابله با گروه‌های تروریستی نتوانسته کاری انجام دهد، اما این امکان وجود دارد که با عضویت ایران در این سازمان و تلاش‌های چین که خواهان ایجاد ثبات حداقلی در کشورهای عضو است، رویکرد این نهاد بین المللی نسبت به مسئله تروریسم و افراط گرایی تغییر کند. به نوشته رزا باکس، گسترش نفوذ گروه های تروریستی بالاخص گروهک داعش در عراق و سایر کشورهای منطقه نیز برای ایران و سایر کشورهای عضو شانگهای تهدیدی بالقوه است. در حالی که بسیاری از کشورهای عضو در این زمینه منفعلانه عمل کردند اما ایران تاکنون توانسته اهداف این گروه‌ها را هدف حملات خود قرار داده و ثبات مرزهایش را حفظ کند.[2]

پرسش دیگر این است که آیا عضویت ایران در شانگهای می تواند فرصت‌هایی جهت مقابله با جریان‌های افراطی و تروریستی در مرزهای شرقی کشور، پدید می آورد؟

 در پاسخ به این پرسش دو دیدگاه وجود دارد. از یک طرف برخی معتقدند هرچند کشورهای عضو شانگهای همگی بر خلاف ایران دارای سیستم سیاسی سکولار بوده اند اما در یک نکته با ایران مشترک هستند و آن مخالفت با اسلام رادیکال(گروه‌های افراطی نظیر القاعده، طالبان و اخیرا داعش) است. گروه‌های تروریستی رادیکال تهدید مشترک برای ایران و اعضای شانگهای است و اتحاد بین طرفین می‌تواند در مبارزه با این گروه‌ها به صورت جدی موثر واقع شود.

نکته دیگر این که با وجود تبلیغات صورت گرفته ضد ایرانی، اعضای شانگهای به خوبی دریافته‌اند که ایران سر سازگاری با گروه‌های رادیکال اسلامی نداشته و ندارد و اخیرا نیز زیان‌هایی را از این گروه ها متحمل شده است. همچنین اعضای شانگهای به عینه می‌بینند که ایران با کمک به متحدین خود در عراق و سوریه به جنگ علیه اسلام گرایان تندرویی می پردازد که خود را نشات گرفته از اسلام معرفی می کنند.

با نگاه کلی به سازمان شانگهای، آنچه برای ایران بیش از هر چیز اهمیت می‌یابد، استفاده از این سازمان در جهت ایجاد و تحکیم ثبات در محیط امنیتی خویش است، زیرا محیط امنیتی ایران، همپوشی‌های بسیاری با محیط امنیتی سایر اعضای آن دارد

دیدگاه دوم از سوی عده ای مطرح می شود که چشم انداز مثبتی در زمینه همکاری های ضد تروریستی ایران و شانگهای تصور نمی کنند. بر اساس این دیدگاه عضویت دائم ایران در شانگهای تنها می تواند مساله ای نمادین باشد و کمک چندانی به امنیت ایران نخواهد کرد. بر اساس این فرض عمده اختلاف ایران با کشورهای غربی و عرب همسایه خود است و عضویت در شانگهای تنها می‌تواند باعث کاهش انزوای تهران در صحنه بین الملل شود و کمکی به بهبود مناسبات ایران با اعراب و یا کاهش تهدیدات امنیت ملی ایران نخواهد کرد.

علاوه بر این تهدیدات تروریستی که از سال‌ها پیش تاکنون مرزهای جنوب شرقی ایران را هدف قرار داده است نیز نمی‌تواند با عضویت در شانگهای از بین رود. دلایل این امر را می‌توان در این نکته جستجو کرد که هرچند پاکستان خود یکی از اعضای ناظر شانگهای است و مباره با تروریسم نیز یکی از مولفه‌های مهم عضویت در این سازمان است اما اسلام آباد یا نخواسته و یا نتوانسته است کنترلی بر مبارزه با ترورویسم در کشور خود و در نزدیکی مرزهای ایران داشته باشد و بعید است که با عضویت دائم ایران این تهدید دچار تغییر و تحولاتی اساسی شود.

کارشناسان معتقدند سازمان شانگهای تاکنون در زمینه بحران‌های امنیت منطقه‌ای همانند تروریسم فعال نبوده است. تنها چینی‌ها بودند که با استفاده از اهرم این سازمان جلوی ورود تروریست‌ها به المپک پکن را گرفتند. با این حال تصور نمی‌شود که نه چین و نه روسیه در مقابله با یک تهدید تروریستی به ایران کمک کنند. تنها سازمان به صورت جدی می‌تواند به اعضای خود در زمینه مباره با تروریسم کمک کند، ناتو است و شانگهای هیچ نیروی نظامی مشترکی برای مقابله با تهدیدات تروریستی در اختیار ندارد، در نتیجه فاقد کارایی در این رابطه می‌باشد. در عین حال می‌توان پیش بینی کرد که در صورت عضویت دائم ایران در شانگهای، کشور ما بتواند در آینده استفاده‌هایی را از شانگهای ببرد. [3]

نتیجه

هرچند ایران و اعضای کلیدی شانگهای در برخی زمینه‌ها(مثلا اقتصادی) اختلاف‌هایی با یکدیگر دارند اما این موضوع بدین معنی نیست که عضویت ایران در شانگهای فاقد ظرفیت است. با نگاه کلی به سازمان شانگهای، آنچه برای ایران بیش از هر چیز اهمیت می‌یابد، استفاده از این سازمان در جهت ایجاد و تحکیم ثبات در محیط امنیتی خویش است، زیرا محیط امنیتی ایران، همپوشی‌های بسیاری با محیط امنیتی سایر اعضای آن دارد. اهمیت این موضوع هنگامی روشن‌تر می‌گردد که توجه داشته باشیم که محیط امنیتی ایران به دلیل همسایگی با افغانستان، پاکستان، عراق، خاورمیانه و آسیای مرکزی و قفقاز که همگی کانون‌های بحران و درگیری هستند به شدت مغشوش و ناپایدار است.

نکته پایانی این که در شرایطی که سازمان اکو کارایی چندانی ندارد و سازمان کنفرانس اسلامی نیز شاهد اختلافات عمیق اعضا است عضویت دائم ایران برای دیپلماسی کشور در زمینه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و امنیتی قطعا ضرورتی انکارناپذیر است. سیاست گذاران ایرانی به خوبی می‌دانند صرف عضویت در شانگهای نمی‌تواند مشکلات ما را حل کند، در نتیجه باید با دیدی واقع بینانه تلاش کنیم تا بیشترین منافع را در صحنه بین الملل نصیب ما شود. باید همواره این نکته را نصب العین خود قرار دهیم که عضویت در سازمان‌های منطقه‌ای که دارای اعضای بزرگی مانند چین و روسیه است قدرت مانور محدودی برای دیگرکشورها در نظر می‌گیرند و ایران در صورت عضوت دائم باید کاملا در مورد تعهدات خود محتاط باشد و به گونه‌ای نباشد که سازمان محلی برای پیروی از منافع مسکو و پکن شود.

----------------------------------------

هادی محمدی فر
چرایی موفقیت رویکرد تدافعی سوریه علیه تروریست ها

در عرصه میدانی آنچه نبرد واقعی را تعیین می کند تاکتیک هوشمند و تدافعی ارتش و نیروهای مردمی است که با استفاده از فضای موجود و شناخت منطقه و رهگیری نحوه ورود تروریست ها به سوریه رویکرد تهاجمی آنان را ناکام گذاشتند.

خبرگزاری فارس: چرایی موفقیت رویکرد تدافعی سوریه علیه تروریست ها                

بیان رویداد

تاکتیک های تدافعی ارتش و نیروهای دفاع مردمی سوریه در برخورد با تکفیری ها  و شکست غیرمنتظره آنان در نبردهای میدانی از سه محور جنوب ، شمال و  شمال شرقی سوریه موضوعی است که بیشتر در تحلیل های استراتژیک قابل بحث است. در این راستا شکست تکفیری ها در جبهه جنوب ، شکست داعشی ها در جبهه کوبانی و  قلمون و شکست فتح الاسلام در جبهه شمال غربی سوریه موضوعی است که  ناتوانی تکفیری ها را به اثبات رساند. گرچه تروریست ها در ادلب به پیشرویی هایی دست یافتند اما مقاومت مردمی کوبانی و شکست مجدد تروریست ها معادله را به نفع نیروهای دفاع مردمی برگرداند. در عین حال پیروزی ارتش و نیروهای دفاع مردمی در مناطقی از استان حسکه توانایی جبهه مقاومت را به اثبات رساند. دلایل این پیروزی های میدانی چیست؟ اتحاد شیعه و سنی در سوریه چه تاثیری بر تحولات میدانی دارد؟ و حامیان تروریست ها بعد از این شکست ها چه سناریوی در پیش خواهند گرفت؟ نوشتار حاضر در صدد تحلیل این وضعیت و پیش بینی سناریوهای بعدی است.

تحلیل رویداد

یپش روی نیروهای دفاع مردمی سوریه و پیروزی این نیروها در گرکی سپی ( تل ابیض ) و گرکی عیسی یا تل عیسی اراده تروریست ها برای ماندن در الرقه را سست نمود. سقوط گرکی سپی به حدی برای تروریست ها ناگوار بود که صدای حامیان آنان را نیز درآورد. گرکی سپی تنها محوری بود که می توانست ارتباط داعش با خارج را حفظ نماید. اما سقوط این منطقه استراتژیک حلقه محاصره را تنگ تر نمود. همزمان نیروهای دفاع مردمی سوریه در جبهه تل عیسی نیز  موفقیت هایی بدست آوردند. تل عیسی دروازه ورود به استان الرقه مرکز داعش در سوریه است.  تاکتیک داعش برای جبران شکست های تل ابیض و تل عیسی  حملات انتحاری و خمپاره ای بود. به طور مثال حمله خمپاره ای داعش به دمشق و ایجاد رعب و وحشت نمونه ای از همین تاکتیک بود. تروریست های داعش در حمله خمپاره ای به دمشق در 28 ژوئن 2015و کشته و زخمی شدن 14 نفر در راستای همین تاکتیک بود.

تروریست های داعش همچنین برای ایجاد رعب و وحشت و جبران شکست تل ابیض و تل عیسی حمله مجدد به کوبانی را آغاز نمودند. گرچه موفق به فتح مجدد کوبانی نشدند اما واقعیت قضیه آن بود که داعشی ها در قالب لباس نیروهای دفاع مردمی توانستند به کوبانی نفوذ نموده و دویست نفر از ساکنان کوبانی را اعدام نمایند.  این حملات با حمایت های چراغ سبز ترکیه همراه بود به طوری که حتی سران اپوزسیون ترکیه به حمایت مجدد ترکیه از کوبانی اعتراض نمودند.

 خشم عربستان از تحولات یمن و رویکرد تهاجمی ملک سلمان ناشی از تغیر موازنه در جبهه جنوبی است.

 

در همین راستا پروین بولدان از نمایندگان پارلمان ترکیه با اشاره به حمایت ترکیه از داعش اعلام نمود که حمله مجدد داعش به کوبانی ناشی از حمایت صدام های جدید از این گروه تروریستی بود. اشاره پروین بولدان به صدام های جدید  شخص اردوغان بود. اردوغان در جبهه سیاسی شکست سنگینی خورد و به اهداف مدنظر حزب عدالت و توسعه یعنی تغییر نظام پارلمانی به ریاستی و کسب اکثریت آرا نشد. بنابراین حمایت از داعش و حمله مجدد به کوبانی را در پیش گرفت. با فتح کوبانی و کشته شدن بیش از 60 تروریست داعشی در کوبانی هم ترکیه به اهدافش نرسید و هم داعش شکست خورد. کوبانی اسطوره شکست ناپذیری داعش را از بین برد و داعش به آسانی از عملیات علیه این شهر کوتاه نخواهد آمد. حمایت ترکیه نیز بخاطر تظاهرات حمایت از کوبانی در ترکیه بیشتر خواهد شد. در روزها و فته های آینده تنش های نوینی در کوبانی روی خواهد داد که یپش بینی آن نیاز به گذر زمان است. حتی در صورت اتخاذ رویکرد تهاجمی از سوی نیروهای دفاع مردمی سوریه و ورود به شهر الرقه احتمال دخالت نظامی ترکیه در سوریه حتمی است.

توجه تروریست ها به حسکه از دیگر نتایج شکست های نوین است. حسکه می تواند پل ارتباطی  الرقه به حلب باشد . حسکه موقعیت ویژه ای دارد و فتح این شهر به معنی ورود به حلب است به عبارت بهتر پیوند تروریست ها با فتح الحسکه روند پیروزی را برای آنان تسهیل می نماید. اما نیروهای مردمی و ارتش سوریه در این شهر از قدرت بالایی برخوردارند. اگر تروریست ها از جبهه غربی الحسکه از قدرت مانوور برخوردارند ارتش و نیروهای مردمی در سوریه  در مرکز و شمال و شمال غربی الحسکه از قدرت بالایی برخوردارند. نتیجه این روند تمرکز طرفین بر حلب است. نشست مشترک سرتیپ «محمد خضور»، فرمانده نظامی ارتش سوریه در منطقه شرقی با فرماندهان کمیته‌های دفاع مردمی کُردهای سوریه و همچنین نیروهای عشایر منطقه از جمله الصنادید، السوتورو و الشیعطات بیانگر آمادگی مردمی در الحسکه علیه داعش است. فرمان عمران الزعبی وزیر اطلاع رسانی سوریه علیه داعشی ها و ورود سرهنگ عسصام الزهرالدین از فرماندهان بالای ارتش سوریه بیانگر اهمیت راهبردی این شهر در معادلات میدانی است.

در حلب نیز ترکیب تروریست ها و اختلاف آنان از یک سو  و ائتلاف نیروهای مردمی و ارتش موازنه جنگ را تعیین می کند. مناطق صلاح الدین و شیخ المقصود به طور کامل در اختیار نیروهای مردمی است و ارتش هم بر قسمت بزرگی از حلب تسلط دارد. در عین حال حمایت های حامیان تروریست ها باعث بی توجهی آنان نخواهد شد. اما همزیستی مسالمت آمیز مردم حلب و نفرت آنان از تروریست های خارجی مساله ای است که نیروهای مردمی و ارتش از آن به خوبی آگاه هستند. علاوه برآن عدم آشنایی تروریست ها با مناطق شهر حلب درصد پیروزی آنان را کاهش می دهد.

در شهر ادلب نیز گرچه فتح الاسلام با حملایت عربستان پیروزی های چشمگیری بدست آورده است اما شکست تروریست ها در قلمون و قطع ارتباط تروریست ها با تکفیری های لبنان، تکفیری ها را به عملیات های انتحاری خواهد کشاند. عملیات های انتحاری برای توریست ها در القمون و حومه ریف دمشق بیانگر تنگ شدن حلقه محاصره است.  این نبرد می تواند تمامی طرح های تجزیه طلبانه علیه سوریه را خنثی سازد. با توجه به هماهنگی حزب الله لبنان و ارتش سوریه قدرت مانور توریست ها در این منطقه در طی شش ماه اخیر کمتر شده است.

 مجموعه عملیات های اخیر در چند هفته اخیر بیانگر تلاش همه جانبه تروریست ها و ائتلاف آنان علیه سوریه است. این ائتلاف همسو با تلاش های قطر، عربستان و ترکیه است

 

اما در جبهه جنوب نبردها سنگین تر است. خشم عربستان از تحولات یمن و رویکرد تهاجمی ملک سلمان ناشی از تغیر موازنه در جبهه جنوبی است. عملیات طوفان جنوب و ورود بیش از 2500 نفر از تروریست های تکفیری بیانگر اهمیت این نبرد است. این نبرد نیز برخلاف نبرد شمال از حمایت قاطع اردن و اسرائیل برخوردار است. اردن بخاطر همسویی با محور سازش در منطقه و اسرائیل بخاطر حضور تاریخی سوریه در خط مقدم نبرد عربی- اسرائیلی با هدف تجزیه سوریه از تروریست های جنوب سوریه حمایت می کند. حمایت اطلاعاتی، مداوای مجروحان تکفیری و ارائه تسهیلات ارتباطی  عمده ترین کمک های رژیم صهیونیستی به جبهه تکفیری های جنوب سوریه است. در این جبهه گرچه حضور ارتش سوریه به مانند جبهه مرکزی قدرتمند نیست اما هماهنگی کمیته های مرمی و عشایر جنوب مانع محکمی علیه تروریست هاست. درعا عمده ترین شهر منطقه جنوبی است که از اهمیت راهبردی برخوردار است . درعا چون کانون اعتراضات مردمی است برای تروریست های جبهه جنوبی اهمیت مضاعفی دارد.

سناریوهای پیش رو  و تلاش حامیان خارجی تروریست ها :

تهاجم همه جانبه با حمایت منطقه ای: مجموعه عملیات های اخیر در چند هفته اخیر بیانگر تلاش همه جانبه تروریست ها و ائتلاف آنان علیه سوریه است. این ائتلاف همسو با تلاش های قطر، عربستان و ترکیه است. گرچه عربستان و ترکیه در رابطه با بحران یمن چالش هایی دارند اما هر دو کشور متفق القولند که بشار الاسد باید از صحنه سوریه برود. در این سناریو با توجه به روحیه تدافعی ارتش و نیروهای دفاع مردمی قدرت مانور تروریست ها کمتر است و نیازمند ائتلاف گروههای تروریستی است که با توجه به اختلافات ایدئولوژیک تنش میان آنان حتمی است. گرچه در کوتاه مدت ممکن اسن پیروزی هایی بدست آورند اما عمق اختلافات فراتر از توافق بلندمدت است.
افزایش حملات انتحاری و خمپاره ای: حمله به مسجد شیعیان در کویت، حمله به کمپین انتخاباتی حزب دموکراتیک خلق ها در جنوب شرق ترکیه، حمله انتحاری در کوبانی و الحسکه و حمله خمپاره ای به ریف دمشق در چارچوب سناریوی مذکور قابل بحث است. تروریست های داعش سعی دارند با ایجاد این سناریو بین مردم و ارتش سوریه شکاف ایجاد نمایند.
همسویی با اسرائیل به مظنور تجزیه سوریه: تکفیری ها و رژیم صهیونیستی در سوریه یک هدف مشترک دارند. این هدف مشترک تجزیه سوریه است. با توجه به وحدت ملی در سوریه داعش بهترین ابزار اسرائیل برای پیاده نمودن سناریوی فوق است. این سناریو با توجه به تشدید درگیری ها در عراق و حمایت آمریکا از تسلیح سنی های عراق ، مدلی جایگزین برای سوریه نیز هست.

برآیند رویداد :

نگاهی به حوادث تل ابیض نشان می دهد که تروریست ها خطر را احساس نموده اند. بخصوص اینکه ورود نیروهای دفاع مردمی به تل عیسی فاصله آنان با مرکز تروریست ها را به 50 کیلومتر رساند. حمله انتحاری و حمایت منطقه ای نیز پاسخی به این شکست ها بود. ترکیه و عربستان برای توقف این پیروزی ها متوسل به حمایت بیشتر شدند. بخصوص که شکست داعش در کوبانی شکست ترکیه نیز بود. اما در عرصه میدانی آنچه نبرد واقعی را تعین می کند تاکتیک هوشمند و تدافعی ارتش و نیروهای مردمی است که با استفاده از فضای موجود و شناخت منطقه و رهگیری نحو ورود تروریست ها به سوریه رویکرد تهاجمی  آنان را ناکام گذاشتند. مساله مهمتر در تحولات میدانی شناخت مردم از نوع عملیات های انتحاری است . مردم و عشایر سوریه با استفاده از تجریه قلمون و کوبانی به این نتیجه رسیده اند که عملیات های انتحاری آخرین گزینه تروریست ها برای بقا است. همچنین فرار تروریست ها از تل ابیض و القلمون بیانگر ناکامی این گروه در تحقق اهداف از پیش تعیین شده است. تهدیدهای ترکیه نیز ناشی از همین ناتوانی است چرا که شکست داعش برابر است با شکست ترکیه ی اردوغان.

 

عربستان و روسیه آغاز گر روابط ناهموار

روابط عربستان و روسیه ماهیت راهبردی ندارد و ارتباطات آنان واکنش به محیط بحرانی دو کشور است که آن ها را وادار به همکاری کرده است، با این حال می توان بعد از دیدار هفته قبل سران دو کشور تغییراتی اندکی را در سیاست های طرفین مشاهده کرد.

خبرگزاری فارس: عربستان و روسیه آغاز گر روابط ناهموار                

 سفر شاهزاده محمدبن سلمان وزیر دفاع و جانشین ولیعهد عربستان سعودی در تاریخ 28 خرداد ماه به روسیه و دیدار آن با ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهوری روسیه در شهر سن پترزبورگ، از آن روی در کانون توجه محافل سیاسی و امنیتی منطقه و جهان قرار گرفت که هر دو کشور در محیط امنیتی خویش، درگیر مناقشات پُر شدت شده اند؛ مناقشاتی که خروج از آن بسیار دشوار و تداوم آن نیز هزینه های امنیتی و سیاسی بسیار سنگینی دارد.درگیری عربستان در یمن و روسیه در اوکراین عملا مساله سیاسی و داخلی آن کشورها را به سطح ریسک ژئوپلیتیکی رسانده است. البته نتیجه این نوع بازیگری برای عربستان و روسیه باخت- باخت متصور می شود. در چنین اوضاعی همکاری های عربستان – روسیه چه اهدافی را می تواند محقق سازد؟

در این یادداشت ضمن اشاره به مهم ترین نکات تفاهم صورت گرفته، به اهداف طرفین و در نهایت به وضعیت مورد انتظار اشاره خواهد شد.

موضوعات مورد بحث و تفاهم

در این ملاقات ضمن این که در مورد بحران یمن، سوریه و توافق احتمالی ایران با غرب در مورد مساله هسته ای بحث و بررسی گردید، طرفین در حوزه تسلیحاتی، نظامی و اقتصادی به توافق هایی رسیده اند که در ذیل اشاره می گردد؛

1-      توافق در مورد نیروگاه های هسته ای؛ بر اساس آن روسیه در ساخت 16 نیروگاه اتمی عربستان با اهداف صلح‌طلبانه و به منظور تأمین انرژی مشارکت خواهدکرد.

2-      خرید تسلیحات نظامی؛ عربستان قرار است تانک‌های «تی90» و پدافند موشکی ««اسکندر400» از روسیه خریداری کند.

3-      سرمایه گذاری اقتصادی و کشاورزی؛  طرفین یادداشت تفاهمی برای همکاری اقتصادی به ارزش 10 میلیارد دلار امضا کردند. عربستان همچنین قصد دارد چند شرکت کشاورزی روسیه را هم خریداری کند.

4-      عنوان گردیده که رئیس جمهور روسیه و پادشاه عربستان در آینده از پایتخت های یکدیگر، دیدن خواهند کرد.

اهداف طرفین برای ارتقا روابط

روسیه و عربستان سعودی، به صورت تاریخی روابط محکم و قابل اتکا نداشته و سطحی از بی اعتمادی و هماورد طلبی بینشان بوده است. این دو کشور از نظر منطق اقتصادی نیز نمی توانستند مکمل همدیگر باشند، زیرا در حوزه منابع راهبردی یعنی صدور نفت رقیب هم محسوب می شوند. مهم تر از همه عربستان همواره خود را شریک راهبردی غرب تعریف کرده و در تحدید منافع روسیه در خاورمیانه، هم راستا با غرب رفتار کرده است؛ حتی بخشی از منابع مالی مبارزان اسلامگرای چچنی توسط بنیادهای خیریه عربستان (وهابیون) تامین می شد. با این حال دو کشور در شرایطی وارد یک مناقشه پُرشدت با کشورهای همسایه خود (روسیه با اوکراین و عربستان با یمن) شدند که علاوه بر تعارضات حقوقی با محکومیت اذهان عمومی بین المللی نیز مواجه اند. با این وضعیت اهداف طرفین را چنین می توان ذکر کرد؛

الف) روسیه: روس ها در شرایط تحریم به سر می برند و فعلا چشم اندازی برای خروج از مناقشه اوکراین ندارند. به همین جهت نیازمند بازار جدید اقتصادی برای جبران خسارت ناشی از تحریم ها می باشد. البته در کنار این موضوع بحث ارتقا سطح بازیگری در خاورمیانه نیز مطرح است. با توجه به این که نقش آفرینی آمریکا در خاورمیانه با چالش مواجه شده و به نوعی در ترتیبات امنیتی منطقه گسل های جدی و پرهزینه ای ایجاد گردیده است، به همین جهت روسیه برای حفظ و گسترش نقش و قابلیت بازیگری خویش ترجیح می دهد که روابط با عربستان را ارتقا دهد .

ب) عربستان؛ نیازمندی عربستان به ارتقا روابط با روسیه از جنس اقتصادی نیست، بلکه کاملا ماهیت امنیتی و سیاسی دارد. متحدان سنتی عربستان در حوزه نظامی و امنیتی از جمله مصر و پاکستان حاضر نشدند کاملا در مناقشه یمن در کنار ریاض باشند. دولت ترکیه نیز به عنوان حامی سیاسی عربستان در نتیجه انتخابات اخیر در آستانه تحول در سیاست خارجی خود می باشد. غرب و آمریکا نیز تقویت نظم سلفی عربستان را مغایر با پرستیژ و ایدئولوژی رسمی دولتی خود می دانند و فاصله گیری نسبی را با ریاض حفظ می کنند. در این میان عربستان احتمال توافق هسته ای بین ایران و غرب را نیز در نظر می گیرد؛ امری که در صورت تحقق بر نقش آفرینی منطقه ای ایران خواهد افزود. در چنین شرایطی، سعودی ها همکاری با روسیه را ترجیح می دهد.

وضعیت مورد انتظار

باید توجه داشت که روابط عربستان و روسیه ماهیت راهبردی ندارد، بلکه واکنش به محیط بحرانی دو کشور است که آن ها را وادار به همکاری نموده است. با این  اوصاف وضعیت مورد ذیل قابل پیش بینی است :

1-      عدم تغییر رویکرد روسیه در مورد ایران؛ روس ها با درک این که رویکرد عربستان ماهیت راهبردی ندارد، بلکه انعکاس نا راهبرد در رویکرد سیاست خارجی عربستان است، به همین جهت در رابطه با عربستان بیشتر بهره گیری اقتصادی را ترجیح خواهند داد.

2-      همکاری هسته ای و فروش تسلیحات؛ همکاری روسیه با عربستان در موارد مذکور چندان پرهزینه نیست. روس ها با درک این که عربستان محدودیت چندانی در تأمین تسلیحات غربی ندارند، در این مورد تعلل نخواهد کرد و مایل به انجام توافقات در این زمینه هستند، اما این عربستان است که تحت فشار متحدین غربی خود قرار خواهد گرفت.

3-      تعدیل در سیاست سوریه به جای تغییر؛ روسیه به خاطر همکاری با عربستان، تغییری در سیاست خود در بحران سوریه به وجود نخواهد آورد، اما بر حسب تحولات صحنه داخلی  و میدان نبرد درسوریه، تعدیل هایی در رویکرد مسکو قابل پیش بینی می باشد.

4-      امتیاز دهی در یمن؛ روسیه در مورد یمن وارد مجادله جدی با عربستان نخواهد شد، البته سعی خواهد کرد از این بحران برای منافع خود در حوزه های مختلف امتیاز سازی کند.

سرانجام سخن

پویش های محیط سیاسی، امنیتی و حتی اجتماعی خاورمیانه در تعارض معرفتی و ساختاری با نظام سنتی و واپس گرای عربستان سعودی می باشد. امروزه پرستیژ ملی و بین المللی قدرت های منطقه  ای و جهانی، حمایت بی قید شرط و اتحاد راهبردی با حاکمیت عربستان را دشوار می کند. ذخایر ارزی این کشور که حاصل درآمدهای نفتی است، منطق رویکرد روسیه و برخی دیگر از قدرت ها در ارتباط با سعودی ها است. البته ضربه ای که خاندان سعودی به چهره اسلام و مسلمانی وارد کرده برای غرب ارزشمند و قابل تقدیر است.

رحمت الله فلاح

منبع:بصیرت

            

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد