سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی روز

مذاکرات هسته‌ای ایران و 5+1 در حالی به آخرین روزهای خود نزدیک می‌شود که توافق احتمالی تا حدی به نظر شرعی رهبری ایران مبنی بر حرمت ساخت و استفاده از سلاح هسته‌ای متکی است. فعلا در منطقه خاورمیانه یک رژیم مسلح به سلاح هسته‌ای حضور دارد و برخی کشورهای عربی، مدعی تلاش برای به دست آوردن توانایی‌های مشابه ایران هستند. آیا تضمینی هست که ایران در آینده با سلاح هسته‌ای تهدید نشود؟

کد خبر: ۵۱۳۳۲۸
تاریخ انتشار: ۰۹ تیر ۱۳۹۴ - ۱۶:۰۴ - 30 June 2015
بحران بر سر موضوع هسته‌ای ایران ـ که در مواردی مقامات ایرانی آن را ‌بحرانی غیرضروری و ساختگی می‌دانند ـ در معرض تصمیمات مهمی قرار دارد که ممکن است به این بحران غیرضروری پایان دهد. ریشه این بحران در ادعای کشورهای غربی، مبنی بر تلاش ایران برای ساخت سلاح هسته‌ای است؛ اما آیا حل شدن مسأله پرونده هسته‌ای ایران با یک راهکار مرضی‌الطرفین به این معناست که ایران در آینده با سلاح هسته‌ای تهدید نخواهد شد؟

به گزارش «تابناک»، به جز پنج قدرت عضو دائم شورای امنیت که پیش از تصویب معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای به توانایی ساخت سلاح هسته‌ای دست یافتند، چندین دولت نیز در دهه‌های اخیر با نقض مفاد معاهده فوق، اقدام به ساخت سلاح هسته‌ای کرده‌اند.

تصور می‌رود، رژیم اسرائیل حتی پیش از شروع جنگ شش روزه در سال 1967، نخستین سلاح هسته‌ای خود را ساخته ‌و بعد از این جنگ، تولید انبوه سلاح هسته‌ای را آغاز کرده باشد. روایات‌‌ تقریبا قطعی تاریخی وجود دارد که نشان می‌دهد، وقتی رژیم اسرائیل در سال 1973 با حمله ناگهانی مصر ‌و نیز با خطر جدی شکستی سخت رو‌به‌رو شد، گلدا مایر، نخست‌وزیر وقت این رژیم، ریچارد نیکسون رئیس‌جمهور وقت را در فشار قرار داده است که یا با برقراری پل هوایی برای رساندن گسترده سلاح به این رژیم موافقت کند یا آنکه این رژیم برنامه خود برای استفاده از سیزده بمب هسته‌ای علیه کشورهای عربی را اجرا خواهد کرد.

زرادخانه هسته‌ای این رژیم به مرور بزرگتر شده و تخمین‌های فعلی نشان می‌دهد، ‌رژیم اسرائیل احتمالا بین 200 تا 400 کلاهک هسته‌ای‌‌ دارد که قدرت برخی از آنها صدها برابر بمب‌هایی است که آمریکا در حمله به ژاپن از ان استفاده کرد.

شش هفته پیش از این، موشه یعالون وزیر جنگ این رژیم با یادآوری اظهارات هری ترومن رئیس‌جمهور آمریکا در زمان حمله هسته‌ای به ژاپن، به طور تلویحی، گزینه حمله هسته‌ای به ایران را مطرح کرد که با شکایت ایران به سازمان ملل همراه شد.

این اظهارات نشان‌دهنده این است که نمی‌توان تضمین کرد که در آینده تهدیدات مشابهی علیه ایران مطرح نشود. احتمال دیگر، تلاش برخی کشورهای منطقه برای به دست آوردن سلاح هسته‌ای است؛ هرچند در توانایی فنی دولتی مانند عربستان برای ساخت احتمالی سلاح هسته‌ای تردیدهای جدی وجود دارد و مسیر خرید سلاح هسته‌ای هم بسیار دور از ذهن است، برای افق بیست یا سی سال آینده، نمی‌توان احتمال تلاش برخی از کشورهای منطقه در به دست آوردن سلاح هسته‌ای را به طور مطلق نفی کرد.

ایران که بنا به دلایل شرعی، ساخت سلاح هسته‌ای را مجاز نمی‌داند، حتی با فرض نساختن سلاح هسته‌ای از سوی دیگر کشورهای منطقه، در برابر رژیمی مانند رژیم اسرائیل قرار دارد که هیچ احترامی برای معاهدات بین‌المللی قائل نیست و سوابق نشان می‌دهد در مواردی از تهدید اتمی علیه دیگر کشورها نیز استفاده می‌کند.

در چنین شرایطی، حتی در صورت رسیدن ایران و 5+1 به توافقی بر سر موضوع هسته‌ای، آینده تحولات منطقه با دو سؤال مهم روبه‌روست. آیا دیگر کشورها به دنبال ساخت سلاح هسته‌ای نخواهند رفت و اینکه چه راهی وجود دارد که کشور قانونمداری مانند ایران ـ‌که به دنبال ساخت سلاح هسته‌ای نیست ـ از سوی رژیمی مانند رژیم اسرائیل با سلاح هسته‌ای تهدید نشود.

حل این نگرانی‌ها در دهه‌های اخیر با دو مانع جدی مواجه بوده است؛ از سویی، دولت آمریکا در کنار رژیم اسرائیل قرار گفته و مانع از اعلام منطقه خاورمیانه به عنوان منطقه عاری از سلاح هسته‌ای شده ‌و از سوی دیگر، رژیم اسرائیل از جمله قدرت‌های هسته‌ای است که تاکنون قول عدم استفاده اولیه از سلاح هسته‌ای را نداده است.

دولتی مانند دولت چین چندین دهه است که تضمیمن داده است اولین استفاده‌کننده از سلاح هسته‌ای نخواهد بود و تنها در شرایطی از سلاح هسته‌ای استفاده خواهد کرد که مورد حمله هسته‌ای قرار گرفته باشد. در مقابل پاکستان، روسیه، ایالات متحده، انگلیس و فرانسه از احتمال استفاده از سلاح هسته‌ای حتی علیه کشورهای غیرهسته‌ای سخن گفته‌اند. رژیم اسرائیل نیز این احتمال را در قالب مفهوم «گزینه سامسون (Samson option)» مطرح دانسته است.

پرسش مهم اینکه آیا 5+1 در برابر ایران و دیگر کشورهای غیرهسته‌ای منطقه تعهدی در این حوزه ندارند؟!

تحلیل «رویترز»؛

از زمان مذاکرات منتهی به توافق مقدماتی ژنو تاکنون، همواره رویکرد دولت فرانسه در قبال گفت‌و‌گوهای هسته ای ایران، محل بحث‌های فراوانی بوده است. از سوی دیگر، سیاست دوگانه این کشور نسبت به کلیت منطقه خاورمیانه نیز موضوعی است که به شدت مورد توجه تحلیلگران قرار داشته است. خبرگزاری رویترز در مطلبی به بررسی ابعاد و پیامدهای رویکرد دوگانه فرانسه به ایران و خاورمیانه پرداخته است.

کد خبر: ۵۱۳۲۹۰
تاریخ انتشار: ۰۹ تیر ۱۳۹۴ - ۱۵:۱۴ - 30 June 2015
ضربه‌ای که سیاست پاریس در قبال ایران، به شرکت‌های فرانسوی می‌زنداز زمان مذاکرات منتهی به توافق مقدماتی ژنو تاکنون، همواره رویکرد دولت فرانسه در قبال گفت‌و‌گوهای هسته ای ایران، محل بحث‌های فراوانی بوده است. از سوی دیگر، سیاست دوگانه این کشور نسبت به کلیت منطقه خاورمیانه نیز موضوعی است که به شدت مورد توجه تحلیلگران قرار داشته است. خبرگزاری رویترز در مطلبی به بررسی ابعاد و پیامدهای رویکرد دوگانه فرانسه به ایران و خاورمیانه پرداخته است.

به گزارش «تابناک»، خبرگزاری «رویترز» در مطلبی به بررسی سیاست های فرانسه در منطقه خاورمیانه و از جمله، رویکرد این کشور نسبت به موضوع هسته ای ایران پرداخته و اشاره می کند، ‌سیاست دوگانه پاریس در قبال روابط با ایران و کشورهای عربی، در نهایت مسائل و دردسرهایی را برای خودش به بار خواهد آورد.

این خبرگزاری می نویسد دولت فرانسه از شرکت های فرانسوی درخواست کرده برای بازگشت به ایران پس از حصول توافق احتمالی هسته ای میان ایران و گروه 1+5 آماده شوند؛ اما از سوی دیگر، موضع سرسختانه پاریس در قبال مذاکرات هسته ای و همچنین روابطش با دولت های عرب منطقه خلیج فارس، بدین معناست که دولت اولاند یک سیاست دوگانه «عشق ـ نفرت» را در قبال ایران در پیش گرفته است.

با وجود تاریخچه طولانی روابط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی فرانسه با ایران که حتی در جریان تبعید آیت الله (امام) خمینی، رهبر فقید ایران در نزدیکی پاریس در سال 1979 قابل مشاهده بود، پاریس به سرسخت ترین و مدعی ترین طرف مذاکره کننده در گروه 1+5 تبدیل شده است.

اما این موضع فرانسه، خطر دلسرد شدن شرکت های این کشور از احیای روابط اقتصادی با ایران پس از برداشته شدن تحریم ها را به همراه دارد. شرکت هایی که قابلیت همکاری با ایران را در حوزه های مختلف، از حوزه انرژی تا حمل و نقل و ساخت و ساز را دارا هستند. 

یک مقام عالی‌رتبه فرانسوی در این زمینه می گوید: «همه با طمع به ایران می نگرند. این کشور، یک بازار مهم است؛ اما تنها بازار نیست». وی می افزاید: درباره توسعه روابط با ایران و یا کشورهای رقیب در منطقه خاورمیانه، باید تصمیمی استراتژیک گرفته شود و در این زمینه، در حال حاضر عربستان سعودی و مصر مطرح هستند. 

از سوی دیگر، پاریس در توجیه موضع سرسختانه خود در مذاکرات هسته ای ایران، به مخالفت همیشگی خود با اشاعه تسلیحات هسته ای اشاره می کند و این امر را نشانه ای می داند، مبنی بر اینکه مواضعش در قبال ایران، برآمده از یک اصل پایدار در سیاست های این کشور است. با این حال، نمی توان تردید کرد که فرانسه در دوره ریاست جمهوری سارکوزی و اولاند به سمت رقبای منطقه ای ایران، یعنی عربستان و قطر متمایل شده است.

باید اشاره کرد که افزون بر این موارد، مواضع مشابه فرانسه در قبال دیگر منازعات منطقه خاورمیانه و نقش ایران در منطقه از یک سو و اعتقاد برخی دولت های عرب منطقه به اینکه آمریکا به عنوان متحدان همیشگی آن‌ها، در حال تغییر رویکرد نسبت به ایران است، به فرانسه کمک کرده پیوندهای خود با کشورهای عرب منطقه را تقویت کند.

نتایج این روند مشخص است: فرانسه توانسته طی یک سال اخیر، جت های جنگنده، کشتی های جنگی، هلی‌کوپتر و تجهیزات ماهواره ای تولید خود را به قطر، مصر، کویت و امارات بفروشد. درآمد حاصل از فروش این اقلام، بالغ بر 15 میلیارد دلار بوده و‌ افزون بر این، از زمان دعوت ریاض از اولاند بر شرکت در اجلاس شورای همکاری خلیج فارس در ماه می، اولاند توانسته قراردادهایی به ارزش 12 میلیارد دلار با سعودی ها به امضا برساند.

جالب اینجاست، در حالی که قدرت های غربی نسبت به احتمال وقوع رقابت تسلیحاتی در منطقه خاورمیانه در صورت عدم دستیابی به توافقی مناسب با ایران هشدار می دهند، فرانسه هفته گذشته به نخستین کشوری تبدیل شد که برای ساخت دو رآکتور هسته ای به ارزش بیش از 10 میلیارد دلار با عربستان سعودی قرارداد امضا کرد. عادل الجبیر، وزیر خارجه عربستان به تازگی گفته فرانسه متحد و شریک تجاری قدیمی این کشور است که قابل اتکا بودن خود را ثابت کرده است.

الجبیر اظهار داشته: «ما دیدگاه های مشترکی درباره چالش های امروز منطقه، از جمله سوریه، یمن، عراق، تروریسم و البته موضوع هسته ای ایران داریم و روابط تجاری و نظامی گسترده ای میان کشورهای ما وجود دارد. ما امیدواریم این روابط را ارتقا دهیم».

درباره ایران، باید اشاره کرد که شرکت های فرانسوی، از شرکت خودروسازی پژو گرفته تا شرکت نفتی بزرگ توتال، فعالیت های جدی در بازار ایران داشتند؛ اما وضع تحریم های اتحادیه اروپا و آمریکا در سال 2011 علیه ایران، سبب نگرانی این شرکت ها و خروجشان از ایران شد.

اما تحت تأثیر روندهای اخیر، تحولاتی مشاهده شده و مقامات ارشد ایرانی، از جمله قائم مقام وزارت نفت این کشور برای مذاکره با رؤسای شرکت های بزرگ فرانسوی به پاریس سفر کردند. افزون بر این، تاجران فرانسوی مستقر در ایران نیز از سوی مقامات ایرانی برای احیای پیوندها با شرکت های فرانسوی به کار گرفته شدند. مهمترین لابی تجاری فرانسه قصد دارد هیأتی متشکل از نمایندگان 100 شرکت را در ماه سپتامبر به ایران اعزام کند.

اما موضع گیری مقامات فرانسوی از روندهای دیگری حکایت دارد. یک دیپلمات فرانسوی حاضر در مذاکرات هسته ای ـ‌که اخیراً جلسه ای با نمایندگان شرکت های فرانسوی داشته ـ‌ می گوید: «من به شرکت های فرانسوی می گویم حتی اگر توافقی حاصل شود، اجرای آن زمان بر است و برداشته شدن تحریم ها در سال 2015 به آرامی آغاز خواهد شد». 

با ‌وجود این، وی تأیید می کند که شرکت های دیگر کشورها، از جمله آلمان و ایالات متحده از هم اکنون خود را برای دوره پس از توافق هسته ای آماده کرده اند و وقتی برای تلف کردن وجود ندارد. وی همچنین می گوید در صورت حصول توافق، لوران فابیوس، وزیر خارجه فرانسه ـ که گفته می شود از زمان نخست وزیری خود در میانه دهه 1980 خصومتی شخصی با ایران دارد ـ خود بلافاصله به تهران سفر خواهد کرد.

به هر حال، با وجود همه این تحولات، مقامات فرانسوی تأکید دارند ‌در آینده نزدیک، ایران در مقایسه با کشورهای عرب منطقه خاورمیانه، جایگاه دوم را از نظر سیاسی و اقتصادی برای آن ها داراست، ولی این موضع با انتقاد برخی نمایندگان پارلمان فرانسه مواجه شده که می گویند دولت فرانسه تفکر کوتاه مدت دارد و در حال از دست دادن جایگاه خود در ایران است.

ترسیم مختصات دوران پس از توافق، یکی از مهمترین دغدغه های مذاکره کنندگان هسته ای و بازیگران مؤثر در ساختار فعلی نظام بین الملل است. در این مسیر، علاوه بر مذاکره کنندگان، دو گروهِ حامیان توافق و مخالفان توافق به دنبال نقش آفرینی در ترسیم و چینش این‌ ساختار هستند. فرانسه، انگلیس و آلمان، سه عضو مؤثر در اتحادیه اروپا و گروه 1+5 سه نوع بازی متفاوت را برای دوران پس از توافق در پیش گرفته اند.

کد خبر: ۵۱۲۷۲۱
تاریخ انتشار: ۰۸ تیر ۱۳۹۴ - ۱۶:۲۴ - 29 June 2015
طرح فرانسه، آلمان و انگلیس برای دوره پس از توافق هسته‌ای چیست؟ترسیم مختصات دوران پس از توافق، یکی از مهمترین دغدغه های مذاکره کنندگان هسته ای و بازیگران مؤثر در ساختار فعلی نظام بین الملل است. در این مسیر علاوه بر مذاکره کنندگان، دو گروهِ حامیان توافق و مخالفان توافق به دنبال نقش آفرینی در ترسیم و چینش این‌ ساختار هستند. فرانسه، انگلیس و آلمان، سه عضو مؤثر در اتحادیه اروپا و گروه 1+5 سه نوع بازی متفاوت را برای دوران پس از توافق در پیش گرفته اند.

به گزارش «تابناک»، فرانسه، همواره علاقه‌مند است در قالب یک بازیگر مستقل در نظام بین‌الملل ایفای نقش نماید. این میل ذاتی در دوران حضور فرانسوا اولاند و لوران فابیوس در کاخ الیزه تشدید شده است. حتی پاریس از اینکه به عنوان یک بازیگر مخرب، بازی دیگر بازیگران غربی را بر هم بزند ابایی ندارد؛ دقیقاً مانند اتفاقی که در مذاکرات هسته ای ژنو 2 رخ داد. با این حال، این بار فرانسوی‌ها قدرت مانور و ریسک پذیری خود در خصوص بر هم زدن مذاکرات هسته ای‌ را تا حدود زیادی از دست داده اند.

فرانسه آگاه است که تبدیل شدن به چهره خاص در وین برای کاخ الیزه هزینه زاست و محبوبیت 14درصدی اولاند در فرانسه ـ که ناشی از وضعیت نامناسب برنامه‌های اقتصادی است ـ فضای مناسبی برای برهم زدن اتحاد جمعی ایجاد نمی کند؛ لذا لوران فابیوس یهودی زاده در مقابل دوربین رسانه‌ها چهره تندخو، رفتاری نرمش ناپذیر و تندروانه از خود به نمایش می گذارد تا بتواند در دوران پسا توافق روابط اقتصادی و سیاسی خود‌‌ را با سعودی‌ها و یهودی‌ها حفظ کند.

در واقع مواضع به ظاهر خصمانه فرانسه، متفاوت از مواضع وی در نشست‌ها و جلسات خصوصی با تیم مذاکره کننده ایرانی است، به گونه ای که در یکی از جلسات در خصوص یکی از موضوعات که فرانسه همواره سنگ اندازی می کرد، جان کری به ظریف وزیرخارجه کشورمان گفته بود، خودتان فابیوس را راضی کنید! جالب است وقتی که وزیرخارجه فرانسه به جلسه آمده بود، به راحتی مواضع ایران را پذیرفت و همین رویکرد زیگزاگی و سینوسی منجر به نارضایتی شدید کری از وزیر امور خارجه فرانسه شد.

آلمان، ظاهراً بازیگر میانه روی‌ مذاکرات است و به دلیل گره خوردگی اقتصادی چند دهه اخیر بین ایران و آلمان هیچ گاه این عضو مهم گروه 1+5 مواضع تند و سلبی در پیش نگرفته است. برلین همواره تلاش کرده است، ‌دیدگاه‌های طرفین را به یکدیگر نزدیک کند. به عنوان مثال، هلگا اشمید، معاون آلمانی فدریکا موگرینی، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا ـ‌که نقش هماهنگ کننده در مذاکرات ‌دارد نقش مهمی در این خصوص داشته است.

فرانک والتر اشتان مایر، وزیرخارجه آلمان در روزهای پایانی مذاکرات لوزان با اشاره به کوه‌های آلپ گفته بود که قله کوه همیشه سخت‌ترین مرحله برای رسیدن به نتیجه است و این سخن وی در آن روزها، مثبت ترین واکنش وزرای خارجه حاضر در محل مذاکرات بوده است. فابیوس فرانسوی هم ‌روی نظریات مثبت مایر و دیدگاه‌های خنثی ‌هاموند حساب ویژه ای باز کرده است که در صورت توافق نهایی به دوستان سعودی و یهودی خود اعلام کند که تلاش خود را برای عدم توافق کرده است؛ اما انگلیس و آلمان برای تحقق عدم توافق به پاریس کمک نکردند!

انگلیس، نقش یک بازیگر خنثی و در عین حال تأیید کننده مواضع ایالات متحده آمریکا را در مذاکرات دارد. اساساً سیاست خارجی لندن طی دهه‌های اخیر بر پایه‌ همبستگی استراتژیک و تاکتیکی با واشنگتن بنا نهاده شده است. به طور کلی، سیاست یک به نعل و یکی به میخ انگلیس موجب شده است که دولت محافظه‌کار فعلی انگلیس، یک بازیگر خنثی و بدون ایفای نقش مستقیم در مهمترین مذاکرات فعلی نظام بین‌الملل باشد.

هاموند، وزیر امور خارجه انگلیس پس از ورود به هتل محل مذاکرات با بیان اینکه هر دو طرف باید قدم‌هایی بردارند تا به توافق برسیم، همچنان سیاست بدون ایفای نقش فعال خود را تداوم بخشید. به نظر می رسد آلمان، انگلیس و فرانسه برای دوران پسا توافق سه مسیر متفاوت انتخاب کرده اند تا در مجموع اتحادیه اروپا در پایان این مذاکرات متضرر نشود.

رژیم اسرائیل، بازیگر فعال مخالف دستیابی ایران به توافق با گروه 1+5 به نوعی دچار از هم گسیختگی در دیدگاه و عدم توازن در محیط داخلی خود است. در این خصوص، تفاوت چندانی میان احزاب راستگرا و چپگرا در تل آویو متصور نیست. اسحاق هرتزوگ، رقیب نتانیاهو اخیراً از همسویی با نتانیاهو در تقابل با فعالیت‌های هسته ای صلح آمیز کشورمان سخن گفته است؛ اما گویا به یاد ندارد در دوران انتخابات، مواضع سختی در این حوزه علیه نخست وزیر رژیم صهیونیستی گرفته باشد‌.

این امر نشان می دهد رژیم صهیونیستی دچار بحران و سردرگمی در ‌مواضع علنی و غیر علنی خود در قبال مذاکرات هسته ای شده است. لابی لیبرال یهودی(جی استریت ) ‌هر لحظه تغییر موضع می دهد و لابی تندرو حزب لیکود نیز مواضع نامتوازن و پارادوکسیکالی را در ارتباط با حامیان و شرکای سنتی غربی خود در پیش گرفته است. این ناهماهنگی‌ها به حوزه رقابتی آیپک و جی استریت در ایالات متحده آمریکا هم کشیده شده است. در واقع رژیم صهیونیستی تکلیف خودش را با توافق احتمالی نمی داند و هیچ برنامه ای برای دوران پسا توافق ندارد.

آنچه روشن است، اینکه هرچند بازیگرانی مانند ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران برای دوران پسا توافق میان خود برنامه مشخص دارند، ‌حامیان و مخالفان توافق نظاره گر رفتار این دو کشور بوده و در صددند بازی آتی خود در دوران پسا توافق را حول این متغیر مستقل (‌توافق هسته ای‌) تعریف و تنظیم کنند. 

گزارش از حسن محمدی؛ خبرنگار مستقر در وین

درست است که داعش ساختار اجرایی و اداری خود را اعلام نکرده است، اما در این گزارش، فرماندهان، حوزه‌های نفوذ و مناطق شش‌گانه در سوریه که هر کدام تحت فرماندهی یک تروریست قرار گرفته، تشریح شده است.

کد خبر: ۵۱۳۳۳۶
تاریخ انتشار: ۰۹ تیر ۱۳۹۴ - ۱۵:۳۸ - 30 June 2015
درست است که داعش ساختار اجرایی و اداری خود را اعلام نکرده است، اما در این گزارش، فرماندهان، حوزه‌های نفوذ و مناطق شش‌گانه در سوریه که هر کدام تحت فرماندهی یک تروریست قرار گرفته، تشریح شده است.

به گزارش خبرگزاری فارس، روزنامه لبنانی «السفیر» در گزارشی هویت افرادی را افشا می‌کند که آنها را سرکردگان گروه تروریستی تکفیری «داعش» در دو کشور عراق و سوریه معرفی کرد.

السفیر در گزارش خود می‌نویسد: یک سال پیش گروه تروریستی تکفیری «داعش» ماه رمضان را که برای مسلمانان ماه مبارک و با فضیلتی است، برای اقدام غافلگیرانه خود انتخاب کرد، اقدامی که در اعلام تشکیل «امارت اسلامی» یا «دولت خلافت» نمود پیدا کرد و و در راس آن «خلیفه ابو بکر البغدادی» قرار داشت که نام مستعار «ابراهیم عواد ابراهیم البدری السامرایی»، سرکرده داعش است.

این اقدام غافلگیرانه داعش در اوج موفقیت‌ها و پیروزی‌های میدانی این گروه تروریستی تکفیری در سیطره بر مساحت‌های گسترده‌ای از خاک عراق (معادل یک سوم آن) و سوریه (معادل نیمی از آن) انجام شد و این جدای از سیطره داعش بر 250 کیلومتر مربع بر ارتفاعات القاع و راس بعلبک در لبنان است که حدود 2.4 درصد از مساحت کشور لبنان است.

طی سال اول «خلافت» مورد ادعای داعش با وجود حملات ائتلاف بین المللی موسوم به ائتلاف «ضد داعش» به رهبری آمریکا، این گروه تروریستی تکفیری موفق شد، استراتژی «برداشتن مرزها» را به ویژه بین عراق و سوریه به اجرا بگذارد.

به این ترتیب داعش بر اغلب دروازه‌ها و گذرگاه‌های مرزی بین دو کشور تسلط یافت و به نظر نمی‌رسد، تا پیش از پایان ماه رمضان جاری البغدادی سخنی از استراتژی این گروه پس از محو و از بین بردن مرزها بگوید تا آشکارا تمام راهبردها و استراتژی‌های منطقه‌ای و بین المللی ضد داعش را به این ترتیب به چالش کشیده باشد.

بر کسی پوشیده نیست که داعش با توجه به «تنوعی» که در شیوه‌های «وحشیانه» قتل و کشتار و اعدام دارد و آمار و ارقامی که طی 10 سال شکل گیری و ظهور این گروه برجا مانده، تصویری بی‌سابقه و بی‌مانند در تاریخ نوین از خود برجا گذاشته است.

همچنین با توجه به این پیشینه غیر منتظره نیست، اگر از شیوه‌های جدیدی که وحشیانه‌تر باشد تبعیت کند و آمار و ارقام قربانیانش بسیار بیشتر از آنچه وجود دارد، افزایش یابد، به ویژه آنکه در این راه شاهد چشم پوشی و تسامح منطقه‌‌ای و بین المللی در قبال ظهور و شکل گیری داعش و توسعه طلبی‌های آن هستیم و گزافه نیست، اگر گفته شود که توسعه و گسترش نفوذ این گروه براساس ماموریتی صورت می‌گیرد که به این گروه سپرده شده است.

غیر از آن به اعتقاد تحلیلگران داعش موفق شد، منابع مالی و ذخایر تسلیحاتی بزرگی برای خود فراهم کند که به آن اجازه می‌دهد، برای سال‌ها به حیات خود ادامه دهد و دلیل این مدعا توسعه و گسترش نفوذ این گروه در شرق و در غرب است، چون سه عملیات تروریستی هم زمانی که روزهای اخیر در کویت و تونس و فرانسه انجام شدند، بیش از هر چیز یادآور عملیات 11 سپتامبر 2001 در آمریکا بودند.

طی یک سالی که از تاسیس امارت داعش که مرزهای «سایکس پیکو» را از بین برد، می‌گذرد، این گروه با حملات پی‌درپی و مستمری که انجام داد، توانست، نفوذ خود در شمال و غرب عراق و شمال و شرق سوریه را افزایش دهد و تا پیش از تشکیل ائتلاف بین المللی ضد داعش و ورود آن به عرصه میدانی این گروه شاهد شکست و ناکامی نبود و پس از تشکیل این ائتلاف بود که شاهد شکست‌هایی از این گروه به عنوان مثال در شهر تکریت عراق و دو شهر عین العرب (کوبانی) و تل ابیض در سوریه بودیم.

با این حال داعش توانست در سوریه دیگر گروه‌های مسلح و در مواردی ارتش این کشور و در عراق نیروهای مسلح و ارتش این کشور را از مناطق راهبردی وادار به عقب نشینی کند که جدیدترین نمونه آن شهر الرمادی (مرکز استان الانبار) در (غرب) عراق و شهر «تدمر» در مرکز سوریه بود. به ویژه آنکه تصرف شهر تدمر راه «بادیة شام» یا همان صحرای سوریه را به روی داعش گشود، بیابانی که تا مرزهای عراق ادامه می‌یابد و موجب شد، این گروه بیش از پیش به نقاط ضعف و حساس دمشق و حمص نزدیک شود.


 

آشکار است، داعش راهبردی را اتخاذ می‌کند که با استراتژی «امارت» مورد ادعایش مطابقت و همخوانی داشته باشد؛ امارتی که آن را با شعار معروف «برقرار است و گسترش می‌یابد» معرفی و مشخص می‌کند.

در واقع با تامل در این شعار می‌توان به استراتژی داعش پی برد و براساس همین شعار است که این گروه در چندین جبهه درحال جنگ است و این جبهه‌ها را محدود به عراق و سوریه نکرده است.

با سپری شدن سال اول «امارت اسلامی» و با توجه به بیعت‌های انجام شده در ماه‌های گذشته، داعش هم اکنون در سوریه، عراق، یمن، مصر، عربستان سعودی، لیبی، الجزایر، افغانستان، نیجیریه و سرانجام قفقاز حضور و فعالیت دارد.

درست است که داعش ساختار رسمی خود را هنوز اعلام نکرده است، اما کارشناسانی که روند تحول این گروه تروریستی تکفیری و دیگر گروه‌ها و جنبش‌های تکفیری تروریستی را پیگیری می‌کنند، ساختار زیر را برای داعش ترسیم کرده‌اند:

- سرکرده اصلی داعش:

ابراهیم عواد ابراهیم البدری یا همان ابو بکر البغدادی، شخص اول در این گروه به شمار می‌آید و منصب «خلیفه» یا همان جانشین به تازگی در داعش در نظر گرفته شده است.

منصب جانشین در داعش پس از کشته شدن «ابو عمر البغدادی»، سرکرده سابق داعش به همراه «ابو حمزه المهاجر»، وزیر وقت جنگ این گروه ایجاد شد تا منصب رهبری و ریاست در داعش در چنین حالاتی خالی نماند.

براساس این سلسله مراتب پس از البغدادی، شخص دوم داعش «ابو عبدالله البغدادی» است که در حال حاضر این منصب را تصدی می‌کند.

- نائب رئیس «داعش»: «احمد عبدالله الحیالی» یا همان (ابو مسلم العفری الترکمانی)،  در عراق، مرد شماره 3 این گروه است.

اما مسئولیت‌ها و وظایف در داعش بین کمیته‌ها و شوراهایی تقسیم می‌شود که ریاست اغلب آنها را افسران سابق ارتش عراق در دست دارند که در زمان حاکمیت رژیم دیکتاتوری صدام حسین پیکره دستگاه نظامی و امنیتی و اطلاعاتی آن را تشکیل می‌دادند.

مهمترین این شوراها و کمیته‌ها عبارتند از:

• شورای نظامی: ریاست این شورا را یک عراقی به نام «ولید العلوانی» یا همان (ابو احمد العلوانی) برعهده دارد و دارای سه عضو است که توسط البغدادی منصوب می‌شوند و وظیفه آنها اشراف و نظارت بر عملیات نظامی داعش در مناطق مختلف است.

• کمیته دفاعی، امنیتی واطلاعاتی یا (کمیته امنیت و مشروعیت): ریاست این کمیته را یک عراقی به نام «ابو علی الأنباری» برعهده دارد که جانشین البغدادی در سوریه شمرده می‌شود و مهمترین حلقه در ساختار داعش است، چون تامین امنیت البغدادی، ریختن برنامه‌ها و نقشه‌های نظامی و جنگی، جمع آوری اطلاعات امنیتی، ارزیابی و بررسی آنها و صدور دستورات برعهده اوست.

• کمیته قضایی: ریاست این کمیته را یک عراقی به نام «ابو محمد العانی» عهده دار است و ماموریت وی نظارت و اشراف بر تمام قضایا و مسائل شرعی و قضایی مربوط به داعش است.

• مجلس شورا: ریاست این مجلس را یک عراقی به نام «ابو ارکان الأمیری» برعهده دارد و دارای 11 عضو است که البغدادی آنها را منصوب می‌کند و نظارت و اشراف بر تمام امور داعش و مناطق تحت تصرف این گروه را عهده دار است.

• اداره مالی: ریاست این دایره را هم یک عراقی به نام «موفق مصطفى محمد الکرموش» برعهده دارد.

• اداره تبلیغات و اطلاع رسانی: ریاست این دایره برعهده یک عراقی به نام «ابو الأثیر عمر العبسی» است که شماری از کارشناسان امور و عرصه رسانه، تبلیغات، روابط عمومی و پایگاه‌ها و شبکه‌های اینترنتی به وی کمک می‌کنند.

وزارتخانه‌ها

داعش به موازات این 6 اداره، کمیته و شورا، وزارتخانه‌ها یا به عبارت رساتر دوایر اجرایی ایجاد کرد که یک وزیر یا همان رئیس در راس آن قرار دارد. نکته قابل توجه این است که تمام این دوایر یا آنچه داعش آن را وزارتخانه می‌نامد، پس از سرکردگی البغدادی از قاموس داعش محو شدند، چراکه البغدادی تغییراتی ریشه‌ای در ساختار گروه به وجود آورد، از جمله اینکه منصب جانشین را ایجاد و شوراها و کمیته‌های کارشناسی را جایگزین وزارتخانه‌ها کرد.

اُمرا یا والیان

البغدادی حدود 15 والی یا امیر برای هر منطقه‌ای که در تصرف داعش است، منصوب کرده است و از میان این 15 نفر، افراد زیر شناسایی شده‌اند:

• والی یا امیر رقة: یک سوری است که «طه صبحی فلاحه» یا (ابو محمد العدنانی) نام دارد و سخنگوی رسمی داعش نیز شمرده می‌شود.

• والی یا امیر بغداد: یک عراقی به نام «حمد عبد القادر الجزاع» یا (أبو میسرة) است.

• والی یا امیر صلاح الدین: یک عراقی به نام «وسام عبد زید الزبیدی» یا (أبو نبیل) است که در این اواخر خبرهایی درباره کشته شدن یا انتقال وی به لیبی منتشر شده بود.

• والی یا امیر کرکوک: یک عراقی به نام «نعمة عبد نایف الجبوری» یا (أبو فاطمة) است.

• والی یا امیر مرزها: فردی به نام «رضوان طالب حسین اسماعیل الحمدونی» یا (أبو جرناس) است.

• والی یا امیر جنوب عراق و فرات مرکزی: یک عراقی به نام «احمد محسن خلف الجحیشی» یا (أبو فاطمة) است.

• والی یا امیر حلب: یک سوری به نام «عمر العبسی» یا (أبو أثیر العبسی) است. خبرهایی درباره وی منتشر شده بود که از برکناری وی از این منصب پس از عقب نشینی داعش از شهر اعزاز، در ریف شمالی حلب طی سال گذشته سخن می‌گفت.

• والی یا امیر دمشق: یک عراقی به نام «أبو أیوب» است.

• والی یا امیر امارت خیر یا همان استان (دیر الزور): یک عراقی به نام «حاجی عبد الناصر» است.

• والی یا امیر امارت بادیه یا همان استان (حمص): یک عراقی به نام «بو یحیى العراقی» است.

• والی یا امیر حسکه: یک عراقی به نام «بو اسامة العراقی» است.

• والی یا امیر نینوا: هویتش تاکنون ناشناخته مانده است.

• والی یا امیر الانبار: مشخص نیست، چه کسی پس از کشته شدن «عدنان لطیف حامد السویداوی» یا (ابو مهند) عراقی جانشین وی شده است.

سرکردگان و فرماندهانی از تابعیت‌های مختلف

پیرامون ابو بکر البغدادی را سرکردگان و فرماندهانی از تابعیت‌های مختلف فرا گرفته‌اند که در ادامه به معروف‌ترین و بارزترین سرکردگان البغدادی اشاره می‌شود:

- تارخان باتیراشیوی معروف به عمر چچنی

- وهیب شاکر الفهداوی معروف به ابو وهیب عراقی

- لاوادرم موهسکری معروف به ابو عبد الله کوزوویی

- ابو خطاب الکردی - عراقی (گفته شده است که وی فرماندهی داعش در نبرد تصرف شهر کُردنشین عین عرب یا کوبانی،‌ در ریف شمالی حلب را برعهده داشت).

- ابو حذیفه یمنی، ابو عمر عراقی معروف به بکسور

- احمد أبو سمرا آمریکایی سوری الاصل

- ترکی البنعلی معروف به ابو همام الأثری بحرینی که از جمله بارزترین سرکردگان شرعی و نظریه پردازان معروف در این گروه تروریستی تکفیری به ویژه پس از کشته شدن عثمان آل نازح است.

معروف‌ترین و بارزترین فرماندهان میدانی و نظامی البغدادی و داعش:

- عبدالله أحمد المشهدانی عراقی معروف به «ابو قاسم» که گفته می‌شود، مسئول میهمانی‌ها و مراسم ویژه‌ای است که برای عناصر مسلح داعش برگزار می‌شود و انتقال دهنده عناصر کشته شده داعش در میدان به پشت جبهه است.

- بشار اسماعیل الحمدانی عراقی معروف به «ابو محمد» که مسئول پیگیری پرونده اسرای داعش است.

- عبد الواحد خضیر أحمد عراقی معروف به «ابو لؤی» که مسئول امنیت عمومی در داعش و در مناطق تحت تصرف آن است.

- محمد حمید الدلیمی عراقی معروف به «ابو هاجر العسافی» که مسئول مرسولات پستی در مناطق تحت تصرف داعش است.

- عوف عبد الرحمن العفوی عراقی معروف به «ابو سجى»

- ابو عمر القرداش ترکمنستانی

- طارق بن الطاهر بن الفالح العونی الحرزی تونسی معروف به «ابو عمر» که در حمله هوایی وزارت دفاع آمریکا به موصل عراق در 15 ژوئن گذشته کشته شد و متهم به کشتن سفیر آمریکا در شهر بنغازی لیبی بود.

گروه‌ها و عناصر مسلح داعش

در آستانه تشکیل ائتلاف بین المللی ضد داعش به رهبری آمریکا، این گروه تکفیری کادر فرماندهی و اداره داعش در سوریه را به 6 منطقه یا ولایت تقسیم کرد و هر ولایت دارای استقلال در تصمیم گیری و بالطبع در عناصر مسلح و نحوه تقسیم بندی و استقرار و پراکندگی آنهاست.

این ولایت‌‌ها و گروه‌های مسلح وابسته به آنها عبارتند از:

• گروه مسلح ولایت رقه: این گروه بزرگ‌ترین گروه داعش در سوریه است و برآورد شده، دارای حدود 11 هزار تروریست مسلح باشد. فرماندهی این گروه مسلح را یک سوری به نام «علی الحمود» ملقب به «علی موسى الشواخ» یا (ابو لقمان) برعهده دارد. وی از جمله افراد در بازداشت نظام سوریه بود و از جمله شخصیت‌های ارشد سوری شمرده می‌شد.

در رقه تعدادی از رهبران و سرکردگان برجسته داعش حضور دارند که از میان آنها می‌توان به عبدالله الشوخ سوری و توباد البریج عبد الهادی عراقی که مسئول دایره عشائر است و ابو عبد الرحمن السهو از مسئولان امنیتی داعش و ابو حمزة الریاضیات، از مسئولان امنیتی داعش و ابو حسن الفراتی، از مسئولان امنیتی داعش و أبو أحلام انباری و أبو عقبة الجزراوی اشاره کرد.

• گروه مسلح ولایت حلب: برآورد شده که 11 هزار تروریست مسلح را در خود داشته باشد و فرماندهی آن را یک تونسی به نام «ابو اسامة التونسی» برعهده دارد که مقیم شهر «الباب» در ریف شمالی حلب است.

«حسان عبود السرمینی»، سرکرده سابق گروه تروریستی «گردان داوود» یکی از مهمترین فرماندهان میدانی گروه مسلح ولایت حلب به شمار می‌آید.

• گروه مسلح ولایت خیر (دیر الزور): برآورد شده که 9 هزار تروریست مسلح را در خود داشته باشد و فرماندهی آن را یک سوری به نام «احمد المحمد العبید» معروف به (أبو دجانة الزر) برعهده دارد.

السوری أحمد المحمد العبید (أبو دجانة الزر).

• گروه مسلح ولایت حسکه: برآورد شده که 6 هزار تروریست مسلح را در خود داشته باشد و گفته شده که فرماندهی آن را یک کویتی به نام «عبد المحسن الزغیلان الطارش» معروف به (ابو جندل الکویتی) برعهده دارد.

• گروه مسلح ولایت حمص: برآورد شده که 4 هزار تروریست مسلح را در خود داشته باشد و از جمله معروف‌ترین فرماندهان میدانی آن «ابو طلحة المانی» است که پیشتر خواننده رپ بود. پیش از این فرماندهی این گروه مسلح را یک سوری به نام «محمد حسین حمید» برعهده داشت که در یکی از نبردها کشته شد.

• گروه مسلح ولایت دمشق: برآورد شده که 1500 تروریست مسلح را در خود داشته باشد.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد