سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

تحلیل های سیاسی روز



همچنان دست یابی به توافق هسته ای با ایران امکان پذیر است اما اقدام کنگره آمریکا برای اعمال تحریم های جدید علیه ایران می تواند به شکل خطرناکی مانعی در برابر احتمال دست یابی به توافق هسته ای باشد و به جای ایران،‌ آمریکا را منزوی کند.
نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد به کنگره درباره اعمال تحریم های جدید علیه ایران هشدار داد.
به گزارش عصرایران به نقل از رویترز،‌ خانم "سامانتا پاور" گفت: اعمال تحریم های جدیدعلیه ایران، تخریبگر مذاکرات هسته ای است.
وی توضیح داد:  همچنان دست یابی به توافق هسته ای با ایران امکان پذیر است اما اقدام کنگره آمریکا برای اعمال تحریم های جدید علیه ایران می تواند به شکل خطرناکی مانعی در برابر احتمال دست یابی به توافق هسته ای باشد و به جای ایران،‌ آمریکا را منزوی کند.
پاور ادامه داد: اگر الان ماشه را برای تحریم جدید ایران بکشیم ما از منزوی کردن ایران به منزوی کردن آمریکا منتقل می شویم. در حال حاضر جمهوری خواهان اکثریت را در دو مجلس سنا و نمایندگان کنگره (پارلمان) آمریکا در دست دارند. آنها تهدید کرده اند که به دنبال اعمال تحریم های جدید علیه ایران به دلیل برنامه هسته ای این کشور هستند. این موضوع با مخالفت شدید کاخ سفید روبه رو شده است.
ایران و گروه 1+5 هم اکنون در حال مذاکره برای دست یابی به توافق جامع هسته ای هستند. آمریکا مهمترین عضو

 گروه 1+5 است.هشدار سفیر آمریکا: تحریم جدید ایران یعنی انزوای واشنگتن

 نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد که در دانشگاه آمریکایی لوییویل سخنرانی می کرد ادامه داد: برخی از اعضای کنگره معتقدند زمان آن رسیده که تحریم های جدیدی علیه ایران اعمال شود. آنها استدلال می کنند که این تاثیرگذارترین راه برای واداشتن ایران به دست برداشتن از برنامه هسته ای اش است.
 "سامانتا پاور" که سخنرانی اش به طور مستقیم از اینترنت پخش می شد؛ افزود: ما در دولت معتقدیم افزایش فشارها علیه ایران در حال حاضر مانع از دست یابی به این هدف مشترک می شود.



دکتر میر قاسم مومنی
فرصت‌های موجود در روابط ایران با ونزوئلا

شکل گیری همکاری مناسب میان دو کشور ایران و ونزوئلا می تواند منافع مشترک فراوان ایجاد کند؛ از مهار آمریکا تا جلوگیری از کاهش فزاینده قیمت نفت. سوال آن است که سفر رئیس جمهور مادورو به ایران، چه چشم اندازی از روابط میان دو کشور را عرضه میکند؟

خبرگزاری فارس: فرصت‌های موجود در روابط ایران با ونزوئلا

بسترهای تعامل دوجانبه

کشور ونزوئلا برای  ایران در حوزه ی آمریکای لاتین نقش اساسی دارد. روابط ونزوئلا و ایران در دو منظر سیاست خارجی و صدور نفت، اهمیتی بسزا میتواند داشته باشد.  شباهت های بین جمهوری اسلامی ایران و ونزوئلا از نظر جهت گیری سیاست خارجی وجود دارد. در این بین ونزوئلا به عنوان یک کشور، پرچم دار مبارزه با امپریالیسم در آمریکای لاتین شناخته می شود؛ همان جایگاهی که ایران از نظر سیاسی در خاورمیانه در راستای احقاق حقوق خود و مبارزه با استعمار جدید کسب کرده است؛  این امر از مشترکات بین دو کشور است.

سیر تحول روابط

این تحولات در سه عرصه اتفاق افتاده است. در عرصه ی سیاسی، ایران و ونزوئلا  به عنوان متحدان سیاسی در منطقه و جهان عمل کرده اند. دوم آنکه از منظر اقتصادی که ایران و ونزوئلا  باهم مشارکت داشته اند. چنانچه شرکت های ایرانی از سرمایه گذاران کلان بخش های کشاورزی، مسکن و صنعت در ونزوئلا هستند. از نظر فرهنگی نیز بحث تبادل فرهنگی بین ایران و ونزوئلا وجود دارد و هفته های فرهنگی ایران مشترک میان دو کشور برگزار شده است.

این سفر می تواند در توسعه ی روابط اقتصادی، کشاورزی و صنعتی و همچنین در زمینه ی تبادل نظر خصوص مسئله ی نفت مهم تلقی شود.

دهه ی گذشته شاهد اوج گیری روابط ایران و  ونزوئلا بوده ایم. در واقع رابطه ی ایران و ونزوئلا بر اساس کمک و همکاری مشترک شکل گرفته است. ایران به عنوان یک کشور دارای تکنولوژی و فن مهندسی در بازسازی ونزوئلا ، ایجاد اشتغال ، ایجاد بسترهای صنعتی و کاستن از وابستگی ونزوئلا به کشورهای اروپایی به خصوص آمریکا نقش تعیین کننده ای ایفا کرده است. ایران با خدمات فنی مهندسی، کشاورزی و سرمایه گذاری در پروژه های مختلف ساختمانی، کشاورزی و صنعتی در زمینه ی  استقلال ونزوئلا در زمینه ی کشاورزی و صنعتی کمک کرده است. این امر باعث افزایش قدرت دولت ملی در عرصه ی سیاسی و بین المللی و در مواجهه با مخالفان داخلی و خارجی شده است. علاوه بر این ونزوئلا به عنوان متحد استراتژیک جمهوری اسلامی ایران در عرصه های بین المللی (به خصوص درباره ی موضوعات منطقه ای و بین المللی) تصمیمات مشترکی اخذ کرده اند.

اهداف سفر رئیس جمهور مادورو

مهم ترین هدف مادورو از به ایران تحکیم روابط دو کشور بر اساس مفاد تفاهم نامه های پیشین می باشد. از جمله سایر اهداف می توان به انعقاد همکاری های جدید بین دو کشور، و همچنین اجرایی کردن برخی از  تفاهم های گذشته اشاره کرد.

 آقای مادورو با هیئت کارشناس سیاسی، اقتصادی و فرهنگی همراه سعی دارد در توسعه ی روابط بین ونزوئلا و ایران گام بردارد. در این بین مهم ترین علت حضور آقای مادورو برنامه ریزی برای ایجاد سرمایه گذاری های مشترک است. در واقع دولت ونزوئلا سعی می کند از خدمات شرکت های دولتی و خصوصی ایران جهت بازسازی و ایجاد اشتغال و توسعه اقتصادی ونزوئلا استفاده کند. لذا این سفر می تواند در توسعه ی روابط اقتصادی، کشاورزی و صنعتی و همچنین در زمینه ی تبادل نظر در خصوص مسئله ی نفت مهم تلقی شود.

فرصت ها موجود در روابط  ونزوئلا و ایران

حوزه اقتصاد: توان بالای تکنولوژیک ایران از نظر صدور خدمات فنی در بازسازی توان اقتصادی، کشاورزی ونزوئلا (که از ارکان مهم استقلال یک کشور هستند) می تواند بازار این کشور را به هدف صادرات کالا و خدمات ایرانی تبدیل سازد. ونزوئلا از نظر سیاسی و اقتصادی علایق دو جانبه ای با ایران دارد .در شرایط فعلی عقد قراردادهای جدید در عرصه های نفت و گاز، صنعت، کشاورزی، فنی و مهندسی  و خدماتی مورد نظر هر دو کشور است. در این بین باید توجه کرد که سیاست و اقتصاد به نوعی به یکدیگر ارتباط دارند و نمی توان این دو حوزه را از یکدیگر تفکیک کرد. همچنین ایران از ونزوئلا می تواند به عنوان یک پایگاه در جهت همکاری های اقتصادی خود با کشورهای لاتین استفاده کند.

سیاسی و ژئوپلتیک: هم اکنون قیمت نفت متاثر از معادلات سیاسی افت شدیدی داشته است. این معادله در راستای اهداف سیاسی آمریکایی ها جهت تضعیف کشورهای همچون ایران، روسیه و برخی دیگر کشورها طراحی شده است. لذا ارتباط موثر میان کشورهای ایران، روسیه، ونزوئلا و چین و دیگر کشورهای منطقه می تواند به مقابله در برابر تحریم ها و تهدید های آمریکا کمک کند. از دیگر سو ایران و ونزوئلا می توانند با اتحاد در توسعه ی مناسبات خود نقش اساسی ایفا کنند. ایران به عنوان کشوری (که نفوذ خوبی در منطقه ی خاورمیانه ی و آسیا دارد) و ونزوئلا (به عنوان کشوری با ثبات در آمریکای لاتین) می توانند به عنوان پلی بین کشورهای آمریکای لاتین و آسیا در زمینه های اقتصاد و سرمایه گذاری مشترک  باشند.

گذشته از این از نظر ژئوپلتیک باید به نقش اساسی ونزوئلا در آمریکای لاتین و نقش ایران در آسیا نگریسته شود. ایران  نقشی ممتاز در مسائل سیاسی، اقتصادی در خاورمیانه و خلیج فارس دارد. ونزوئلا نیز به دلیل ارتباط موثر با کشورهایی نظیر بولیوی؛ نیکاراگوئه، کوبا و دیگر کشورها مهم انگاشته می شود. بنابر این  توسعه ی مناسبات ایران و ونزوئلا می تواند پتانسیل های دو کشور را مضاعف کند.

. توسعه ی روابط بین المللی ایران و ونزوئلا به عنوان دو قدرت مهم منطقه ای در آمریکای لاتین و خاورمیانه می تواند مقابله جدی برای سیاست های استثماری آمریکا ایجاد کند.

تاثیر روابط ایران و ونزوئلا در نظام چند قطبی یا تک قطبی جهان: ونزوئلا همیشه  به عنوان حیات خلوت امریکا در آمریکای لاتین مطرح بوده است. توسعه ی روابط بین المللی ایران و ونزوئلا به عنوان دو قدرت مهم منطقه ای در آمریکای لاتین و خاورمیانه می تواند مقابله جدی برای سیاست های استثماری آمریکا ایجاد کند. در واقع همکاری سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی ایران و ونزوئلا مانعی جدی در مقابل سیاست های استعماری آمریکا است.

فرصت های حوزه ی امنیتی، نظامی و دفاعی : هشت سال دفاع مقدس و در واقع جنگ تحمیلی باعث افزایش قدرت دفاعی ایران و نیز خود کفایی و حتی صادرات توانمندی های نظامی شد. از سویی ونزوئلا به عنوان کشوری مستقل نیاز به تسلیحات برای دفاع از خویش دارد. ونزوئلا به عنوان شریک سیاسی ایران می تواند از امکانات ، توانمندی های سیاسی و نظامی ایران در تقویت توان دفاعی خود استفاده کند .

همکاری بین ونزوئلا و ایران در آینده ی قیمت نفت : متاسفانه با اعمال قدرت آمریکا و سیاست های عربستان قیمت نفت در حال سراشیبی است. در این  بین ایران و ونزوئلا به عنوان کشورهای صادر کننده نفت نقش عمده ای در اوپک دارند. آنها می توانند سیاست های مشترکی در سیاست گذاری های نفتی ایفا کنند و در کنار سایر کشورهای صادر کننده ی نفت مثل روسیه و مکزیک می توانند اقدامات موثری انجام دهند.

چه چالشهای فراروی روابط دو کشور وجود دارد

یکی از مشکلات بین ایران و ونزوئلا دوری مسافت بین دو کشور است. عدم شناخت تجار و بخش های تجاری از توانمندی های دو کشور سبب شده است  به فضای مورد انتظار در همکاری مشترک نائل نشویم.

برخی گروه ها در داخل ونزوئلا متاثر از سیاست های آمریکایی به روابط ایران و ونزوئلا واکنش نشان داده اند. آنها سعی میکنند در توسعه ی روابط ایران و ونزوئلا اخلال ایجاد کنند. اما حقیقت آن است که کمک های جمهوری اسلامی در حوزه های صنعتی، کشاورزی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی برای کشور و مردم ونزوئلا ملموس بوده است،‌ و لذا آنها خواهان توسعه روابط با ایران هستند.

نگاه بازیگران منطقه ای و بین المللی به روابط ایران و ونزوئلا

اگر به نگاه بازیگران بین المللی و منطقه ای در مورد روابط ایران و ونزوئلا نگاه کنیم در وهله نخست باید گفت از دید روسیه و چین؛ روابط ایران و ونزوئلا تهدیدی برای این دو کشور محسوب نمی شود بلکه هم پوشانی چند جانبه ای هم دارد.

اما از نظر اتحادیه ی اروپا و آمریکا توسعه ی روابط ایران و ونزوئلا می تواند در حوزه صادرات نفت، بر منافع اقتصادی آنها تاثیر منفی بگذارد. در سال های قبل ونزوئلا بخشی از نیازهای خود را از آمریکا و اروپا وارد می کرد ولی در حال حاضر این نیازها از طریق ایران، روسیه و چین تامین می شود. بنابراین بازار این کشور از دست شرکت های اروپایی و آمریکایی خارج شده است. در این بین این شرکت ها برای بازگشت دوباره، این کشور را تحت فشار قرار داده اند و آمریکایی ها نیز به  دنبال به دست گرفتن بازار این کشور هستند. ونزوئلا در حقیقت یک کشور مصرف کننده بوده و ایران توانمندی خوبی برای صادرات دارد.

ایران و ونزوئلا؛ آینده ی روابط

روابط ایران و نزوئلا در آینده توسعه خواهد یافت. دو کشور می توانند در بسیاری حوزه های اقتصادی، انرژی، کشاورزی، و خدماتی پروژه های مشترک تعریف کنند. آنها به عنوان دو کشور مهم در آمریکای لاتین و خاورمیانه می توانند در پروژه های فرهنگی، علمی و تجاری همکاری داشته باشند. با توجه به تاکید رئیس جمهور ایران و ونزوئلا، چشم انداز روابط دو کشور مناسب به نظر می آید.این یادداشت از متن گفتگو با دکتر مومنی رئیس موسسه چشم انداز ابرار نوین استخراج شده است.

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931021001386#sthash.8BZjy9BE.dpuf



ارسال به دوستان
محمدرضا عشوری مقدم
تضادهای ایدئولوژیک؛ چرا داعش و القاعده متحد نشدند؟

در پس ظاهر مشترک دو جریان القاعده و داعش، رقابت و شکاف جدی قرار دارد. نکته جالب این است، این دو گروه بنیادگرا علیرغم خروجی مشترک در ترور، با یکدیگر اختلاف دارند؛ پرسش مهم آنست که چه اختلافاتی مانع اتحاد داعش و القاعده شده است؟

خبرگزاری فارس: تضادهای ایدئولوژیک؛ چرا داعش و القاعده متحد نشدند؟

سخنان تند «ابو قتادة فلسطینی» علیه «ابوبکر بغدادی» و انتقادها درباره عملکرد گروه سَلَفی داعش، آن‏قدرها هم برای این گروه، جدید و دور از انتظار نبود. تقریباً از همان نخستین روزهای عرض اندام داعشی ‏ها در عراق و سوریه، شیوخ جریان «سلفی جهادی» و ایدئولوگ‏های القاعده همانند شیخ «ابو محمد المَقدِسی» همواره انتقادات تندی را علیه «دولت اسلامی عراق و شام» به راه انداختند.(1) با این حال، شاید کسی فکر نمی کرد که با وجود آغاز حملات نظامی ائتلافِ آمریکایی به مواضع داعش در استان «رقه» سوریه و کردستان عراق، این انتقادات ادامه داشته باشد.

هم أبوقتاده و هم مَقدسی هر دو فلسطینی تبار اند و بارها از آنها با عنوان «مفتیان القاعده» نام برده شده است.(2) عملکرد خشونت‏آمیز و غیرقابل دفاع «بغدادی» بارها انتقادات مقدسی که استاد «ابو مصعب زرقاوی» رهبر معدوم القاعدهِ عراق نیز بوده را بر انگیخته است.

در این اواخر هم که ابوقتاده آب پاکی را روی دست بغدادی ریخت و او و پیروانش را «گمراه» و «سگهای آتش جهنم» خواند.(3) هر چه حملات نظامی علیه داعش شدیدتر می‏شد انتقادات شیوخ سلفی هم شدت می گرفت تا جایی که در میان محافل رسانه‏ای به «مفتیان ائتلاف» آمریکایی (4) مشهور شدند. مسئله‏ای که حاکی از وجود یک شکاف شدید ایدئولوژیک بین دو گروه داعش و القاعده است که اجازه نمی دهد حتی در شرایط بحرانی ائتلافی اقلاً استراتژیک تشکیل دهند.

رهبران داعش البته همواره در مواضع اعلامی خود در قبال حلقه مرکزی القاعده، اقلاً نسبت به شخصِ «ایمن الظواهری» به نوعی محافظه کار بوده‏اند. آنها حتی اعلام کردند که به «حکمیت» الظواهری در اختلافات و درگیری های خود در عراق و سوریه گردن می نهند. با این وجود واضح آن است که محبوبیت القاعده بویژه در میان گروه‏های سلفی جهادی در مقایسه با گروهِ تازه تأسیسِ داعش بسیار بیشتر بوده است. همین واقعیت نیز باعث شد تا داعشی‏ ها از اِبراز اختلافات ایدئولوژیک خود با القاعده پرهیز کنند.(5) شاید تعبیر «تقیه سیاسی» مناسبت ترین عبارت برای سیاست محافظه کارانه رهبران داعش در قبال ایدئولوژی الظواهری باشد. شاهد مثال این قضیه، اقدام داعش در مجازات «أبو مصعب تونسی» امیر این گروه در دیرالزور سوریه است که در پیامی، رسما الظواهری را تکفیر کرد.(6)

هر چه حملات نظامی علیه داعش شدیدتر می‏شد انتقادات شیوخ سلفی هم شدت می گرفت... مسئله‏ ای که حاکی از وجود یک شکاف شدید ایدئولوژیک بین دو گروه داعش و القاعده است.

واقعیت آن است که داعش را به لحاظ ساختاری باید امتدادی از القاعده در عراق به شمار آورد. با این حال، آنچه که زرقاوی و دیگر نمایندگان القاعده در عراق از خود به جا گذاشتند، کارنامه قابل توجهی نبود و با کشته شدن «بن لادن» نیز فقدان رهبری کاریزماتیک در میان سلفیان جهادی کاملا احساس می شد. علاوه بر این، گشوده شدن جبهه هایی جدید در سوریه و عراق فرصتی طلایی به داعش داد تا از عدم حضور منسجم القاعده در این منطقه نهایت بهره را ببرد. بویژه آنکه بعد از ناامیدی از جبهه عراق، الظواهری نیز رغبت خاصی برای گسترش حوزه فعالیت خود در سوریه نداشت. هر چند القاعده تلاش کرد در گیر و دارِ درگیری های سوریه، با پشتیبانی از جبهه النصره حضور خود را در سوریه اثبات کند اما واقعیت آن است که پیشروی های داعش توانسته بود تعداد بسیار بیشتری از پیکار جویان را به سوی خود جلب کند.

هنوز تنش ها بین بغدادی و جولانی رهبر النصره، بر سر زعامت گروه های جهادی منطقه فروکش نکرده بود که «اعلان خلافتِ» خودخوانده ابوبکر بغدادی، سیل پیکارجویانِ خواهان جهاد را از اروپا و دیگر کشورها روانه موصل کرد. نیروهای داعش خیلی زود توانستند مناطق تحت سیطره النصره از دیرالروز تا رقه را نیز تحت کنترل خود درآوردند.

سکوت معنادار القاعده در قبال زیاده خواهی های داعش اما هیچگاه به معنای فروکش کردن نزاع ایدئولوژیک آنها نبود به ویژه آنکه حوزه قدرت داعش به پشتوانه نفوذ سنتی القاعده در منطقه در حال گسترش بود و اتفاقا پیشروی های داعش نیز به حساب القاعده نوشته می شد. ایدئولوگ های القاعده شاید از آنجا احساس خطر می کردند که شخص «بغدادی» را در سودای زعامت «سلفیان جهای» یافتند.(7) بالا گرفتن جنگ لفظی بین دو طرف، خیلی دور از انتظار نبود و القاعده تلاش کرد تا بار دیگر نفوذ از دست رفته خود در منطقه را بازیابد و مانع آن شود تا گروه های زیرمجموعه اش به این گروه تازه تأسیس بپیوندند.

اختلاف مبنایی اما در مسئله «اولویت دشمن دور یا دشمن نزدیک» بود. جایی که «بغدادی» به تبَع نظریه پردازان سلفِ مصریِ خود (8)، جنگ با دشمن نزدیک (شیعیان و دولت عراق) را اولویت خود می دانست و الظواهری، جنگ با کشورهای فرا منطقه ای را راهبردی تر می دید. مسئله ای که برخلاف القاعده، گرایشی کاملا «طائفه ای» به داعش داد.(9) با این وجود، فاکتورهای دیگری نیز به عنوان عوامل محوری در اختلافات فکری داعش و القاعده تاثیرگذار بوده است.

الف) مسئله تکفیر عاذر: مسئله فقهیِ «عذر بالجهل» همواره از مسائل موثر و مهم مورد اختلاف بین دو گروه بوده است. این مسئله در واقع ناظر به حکم "کسی است که عملی مخالف عقیده اسلام انجام می دهد در حالی که علم به حرمت آن ندارد." البته این مفهوم، پیش از این نیز موجب بروز نزاع میان گروه های مختلف «سلفی جهادی» بوده است.

اختلاف مبنایی اما در مسئله «اولویت دشمن دور یا دشمن نزدیک» بود. جایی که «بغدادی» جنگ با دشمن نزدیک (شیعیان و دولت عراق) را اولویت خود می دانست و الظواهری، جنگ با کشورهای فرامنطقه ای را راهبردی تر می دید.

 بر این اساس، گروه هایی که قائل به «جواز عذر بالجهل» هستند، «عامل به حرام» را مسلمان می دانند اما وی را در ردیف «فاسق» جای می دهند و حال آنکه گروه هایی که عذر به جهل را نمی پذیرند همانند گروه داعش، اساسا «عامل حرام» را «کافر و مرتد» می پندارند.

در این زمینه ذکر یک نمونه از منازعات درونی داعش قابل توجه است. «ابو عمر الکویتی» حاکمِ شرع داعش در ولایت حلب سوریه بود که از سوی خود این گروه، احکام حبس و به نقلی، مجازات اعدام علیه وی صادر شد. ظاهرا جرم الکویتی آن بود که ایمن الظواهری را تکفیر کرد چرا که الظواهری حاضر نبود شیعیان را تکفیر کند و با شیعه بر اساس مبنای پذیرش عذر بالجهل رفتار می کرد (10) و حال آنکه الکویتی قائل به این عذر نبود.

شاید زمانی که «احمد الحازمی» شیخ سلفی سعودی به بسط نظریه «تکفیر عاذرِ بالجهل» پرداخت کسی فکر آن را نمی کرد که این مسئله، آن قدر در میان محافل سلفی تاثیرگذار باشد که بهانه ای برای تکفیر رهبر القاعده و اختلاف مبنایی میان «گروه های جهادی» باشد.

ب) تکفیر: عنصر تکفیر یکی از شاخصه های گروه های «سلفی جهادی» است که از این حیث در مقایسه با دیگر گروه های اسلامگرا دارای شدت و حدت بیشتری هستند. با این حال به نظر می رسد داعش حتی در مقایسه با القاعده نیز از این حیث افراطی تر است. اقدام این گروه در قتل و کشتار گسترده و وحشیانه مخالفان، نمود بارزی از نوع نگاه تکفیری این گروه در برخورد با مخالفان است. عملکرد برخی داعیان داعش در تکفیر حتی صدای خلیفه خودخوانده‏ را نیز درآورد تا جایی که وی دستور بازداشت «ابوجعفر حطاب» یکی از اعضای «کمیته شرعی» را به دلیل تندروی در تکفیر فرماندهان گروه «جبهة اسلامی» و «ارتش آزاد سوریه» صادر کرد.(11)

ج) «حق بیعت»: حق اولویت در اخذ بیعت برای امر خلافت و امارت نیز یکی دیگر از مسائل اختلاف برانگیز بین دو گروه است. به گونه ای که گروه القاعده «اخذ بیعت» برای خود از سوی تمامی گروه های جهادی از جمله گروه داعش را حق خود می داند. از همین باب باید القاعده را اولین گروهی دانست که اقدام به اخذ بیعت کرد و خود را نسبت به تمامی گروه های جهادی در این زمینه «اولی» دانست. با این حال، داعش هرگز خود را زیر مجموعه ای از القاعده حساب نکرد و از همین رو دست به اقدامی بی سابقه یعنی اعلان خلافت زد. مشکل اینجا بود که از این پس، سران القاعده باید با بغدادی به عنوان «خلیفه» بعیت می کردند.(12)

بغدادی در این ادعا دو شاخصه مهم داشت: یکی اینکه به گفته خود، «قریشی» بود و دیگر آنکه از سوی «حاملان عَلَم جهاد» برای وی «بیعت» گرفته شده بود.

 با استناد به گفتمان نظریه خلافت، رهبران داعش «قریشیت» را «شرط صحت» خلافت و نه «شرط کمال» اعلام کردند به گونه ای که خلافت بدون دارا بودن این شرط اساسا صحیح نباشد.(13) این در حالی است که شیوخ القاعده، قریشی بودن را شرط کمال می دانند و همین مسئله نیز باعث شد تا در دوره ای، اعضای طالبان با «ملا عمر» که نه قریشی بود و نه عرب بیعت کرده و وی را به عنوان امیر «امارت افغانستان» معرفی نمایند.(14) طبیعی بود که القاعده در این‏باره نیز احساس خطر می کرد چرا که بر پایه این نظریه، بغدادی بر ظواهریِ غیر قریشی اولویت داشت. از همین رو است که داعش همواره در بیانیه های خود بر استفاده از صفت قریشی در کنار «الخلیفه البغدادی» اصرار داشته است.

د) موضع نسبتا متفاوت دو گروه در قبال اقلیت ها، طوائف و ادیان (مثل شیعة، علویان، ایزدیان و مسیحیان) نیز یکی دیگر از عوامل اختلافی بوده است. بر پایه عقاید داعش، تمامی اقلیتهای غیرسنی به مثابه «کافر اصلی» به شمار می روند که احکام شرعی کامل کافر بر آنها بار می شود. و حال آنکه در القاعده نوعی تسامح در این زمینه دیده می شود اقلا در مقایسه با داعش. به ویژه آنکه القاعده‏ای ها بر خلاف داعش قائل به تفکیک هستند و بین کافر اصلی و غیر اصلی تفاوت قائلند. شیوخ القاعده حتی بین علما و عوام شیعه نیز در این‏باره قائل به تفکیک هستند.(15) این سازمان در قبال غیرمسلمانان از قبیل مسیحیان و ایزدیان نیز قائل به کافر اصلی بودن آنها هستند اما اعلام کرده اند که غیر از اخذ جزیه، نیازی به قتل آن‏ها مگر در حالت محاربه نیست.

ه) مشروعیت دموکراسی: به گفته داعشیان، الظواهری پس از به زندان افتادن محمد مرسی رئیس جمهور مخلوع و اخوانیِ مصر از وی حمایت کرد و آشکارا به «طاغوت دموکراسی» گردن نهاد و نه تنها مرسی را تکفیر نکرد بلکه از وی تقدیر نیز کرد. (16)

هرچند به باور القاعده ای ها نیز دموکراسی هیچگاه جایگاهی مشروع در اندیشه سیاسی آنها نداشته با این وجود آنها نشان داده اند که در مواردی چرخش هایی استراتژیک در قبال این مسئله داشته اند. گروه داعش در بیانیه های خود همواره اعلام کرد که اعتقاد آنها بر این است که هر کسی را که به حکومت طاغوت(دموکراسی) گردن بنهد باید تکفیر کرد و گروه القاعده به رهبری الظواهری، سران اخوان المسلمین را تکفیر نکرد، اخوانی که به ادعای أبو محمد عدنانی سخنگوی داعش «خبیث تر از سکولارها» هستند. (17)

اندیشه «تکفیر» به عنوان یک رویکرد فکری منشعب از تفکرات سلفی‏گرایانه و متاثر از نظریات داعیان وهابی ‏مسلک حجاز، مهمترین شاخصه گروه های موسوم به جهادی در منطقه از جمله القاعده و داعش است. هرچند ممکن است در نگاه نخست اینگونه به نظر رسد که رویکرد القاعده در قبال تحولات منطقه و نوع جهان‏بینی این گروه نسبت به طوائف، اقلیت‏ها، مناسبات و گرایش های سیاسی و فرهنگی دولت‏ها، نسبت به داعش قابل هضم تر است اما باید این نکته را مد نظر داشت که داعش را باید در هر صورت ادامه نطفه القاعده دانست که در لباسی متفاوت در منطقه رخ نمایانده است. هر دو گروه القاعده و داعش بر این واقعیت اشراف داشته اند که سلاح فکر همواره عاملی تعیین کننده و تاثیرگذار در میان جریان‏های اسلامگرا در منطقه است و پیروز این نزاع ایدئولوژیک، همه چیز را از آن خود خواهد کرد. هنوز معلوم نیست چه آینده ای در انتظار ایدئوژی گروه "دولت اسلامی" خواهد بود. با این وجود به نظر می رسد با ادامه این روند، این گروه، با دیگر گروه های جهادی به توافق نخواهد رسید و البته حالتی خطرناک تر نیز متصور است و آن اینکه با ادامه این نزاع فکری، ممکن است در آینده شاهد ظهور گروه‏های جهادی جدیدی البته با شدت خشونت و تندروی بیشتر باشیم. تجربه گروه های سلفی جهادی نشان داده که هرگاه دچار نزاع فکری شوند به ناچار به نوعی افراطی‏گری پناه می برند که ممکن است حتی القاعده و داعش نیز زیر سایه این افراط قرار گیرند.

پی نوشت:

[1]- «المقدسی یدین داعش من سجنه الأردنی ویهاجم فتاوى بیعة أبو بکر البغدادی»، صحیفة الحیاة،  ١٣ /01/٢٠١٤

http://alhayat.com/Details/592574       

[2]- علاء الفزاع، «من هو أبو قتادة مفتی القاعدة المثیر للجدل»، جریدة الشبیبة، مسقط، 18/08/2014.

[3]- «أبو قتادة: البغدادی کذاب ضال وأتباعه کلاب النار»، صحیفة الدستور، عمان، 8 /12/2014.

[4]-  وائل عصام، أبو قتادة مفتی الحلف الدولی للحرب على الإرهاب، القدس العربی، 12/12/2014.

[5]- نک: بیانیه داعش با عنوان «بیان موقف الدّولة الإسلامیة من مقالة المفترین»، صادره به تاریخ 1/ 30/ 2014.

[6]- صور الذبح: تراجع أم محاولة لتحیید الشارع، السفیر، بیروت، 30-08-2014

http://assafir.com/Article/369280/MostRead

[7] : نک Baghdadi vs. Zawahri: battle for global jihad, Bruce Riedel al-monitor, November24.

[8] - عبدالسلام فرج، «الجهاد الفریضة الغائبة»، 1995 ، بی جا. ص 15.

[9] - نک: محمدرضا عشوری مقدم، زمینه‏ های گفتمانی تعامل داعش در قبال اسرائیل و مسئله فلسطین، فارس، 1393/05/18

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930515000396

[10]- نک: اعدام نظریه‌پرداز و آغاز بحران هویت در داعش، پایگاه شبکه العالم، 19 شهریور 1393.

http://fa.alalam.ir/news/1630834

[11] - نک: عماد الدین الجبوری، هل الخلاف الداعشی والتخطیط الأمریکی مستهل تراجع التنظیم، مرکز المزماة للدراسات والبحوث، 13/09/2014.

http://www.almezmaah.com/ar/news-view-6763.html

[12]- ماهر الخطیب، «ما بین القاعدة وداعش: الظواهری یتجاهل إعلان الخلافة»، موقع النشرة اللبنانیة،06 /09/2014.

[13]- نک: کتاب «القول الصافی فی صحة بیعة أبی بکر القرشی البغدادی»، أبی الزهراء الأثری، مؤسسة البتَّار الإعلامیة الکترونیة.

[14]- نک: بیانیه بن لادن در بیعت با ملا عمر، «تسجیل لبن لادن ینسف أدبیات الخلافة» السفیر، 16/07/2014.

[15]- أبو محمد المقدسی السلفیة الجهادیة، قناة الجزیرة، 2005/7/10

[16]- ابو محمد العدنانی سخنگوی داعش در بخشی از یک پیام ویدئویی خود در 11 می 2014، با مرتد خواندن محمد مرسی از ظواهری خواست تا از رئیس جمهور مخلوع مصر، تبری بجوید.

[17] - عدنانی در بخشی از پیام ویدئویی خود با عنوان «السلمیة دین من»، اخوان المسلمین را یک "حزب سکولار با پوشش اسلامگرایانه" دانست که "شرورتر و خبیث تر از سکولارها" هستند. وی همچنین از اخوان المسلمین و حزب سلفی نور خواست تا نسبت به رجوع به دموکراسی توبه کنند.

محمدرضا عشوری مقدم

کارشناس مسائل گروه های اسلامی

انتهای متن/

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931020001197#sthash.NWEqyYOF.dpuf




چرا آمریکایی ها با وجود پیروزی در جنگ اول خلیج فارس عقب نشستند؟
مقایسه جبهه ائتلاف جنگ اول خلیج فارس با ائتلاف مبارزه با داعش

جنگ اول خلیج فارس و لشگر کشی عظیمی که صورت گرفت شباهت های بسیاری با ائتلاف صورت گرفته بر علیه داعش داشت و بدون شک نتیجه یکسانی نیز در پی خواهد داشت.

خبرگزاری فارس: مقایسه جبهه ائتلاف جنگ اول خلیج فارس با ائتلاف مبارزه با داعش

جنگ اول خلیج فارس و لشگر کشی عظیم جبهه ائتلاف به رهبری آمریکا شباهت های بسیاری با ائتلاف صورت گرفته بر علیه داعش دارد و بدون شک نتیجه یکسانی نیز در پی خواهد داشت. همانطوری که غرب بعد از آن همه ویرانی، خسارت و هزینه سنگین در جنگ خلیج فارس، که به منطقه خاور میانه تحمیل کرد، صدام حسین شکست خورده را برای مرحله دیگری از بازی های خود رها ساخت، بدون شک بازی مبارزه با داعش نیز مراحل متعددی خواهد داشت و انتظار ریشه کنی گروه های تروریستی تکفیری از سوی غرب انتظاری بیهوده خواهد بود. چرا که به مانند شروع مبارزه با داعش که تنها با به خطر افتادن منافع آمریکا و کشور های غربی آغاز گردید، سر انجام این مبارزه نیز در راستای منافع خود آنها خواهد بود. چه بسا که اگر چرخشی در سیاست های گروه خود خوانده دولت اسلامی رخ دهد، کشور های غربی جزو اولین هایی خواهد بود که آنها را مورد شناسایی قرار خواند داد.!!!

  جنگ اول خلیج فارس یا همان عملیات طوفان صحرا با حمله آمریکا به عراق در سال 1369 خورشیدی (1991 میلادی) آغاز گردید. نبردی که بدون تردید بزرگترین نبرد قرن بیستم پس از جنگ جهانی دوم از لحاظ تعداد تجهیزات و متحدان محسوب می گردد. این جنگ در واکنش به اقدامات غیر قانونی صدام، از جمله تصرف کویت صورت گرفت، این در حالی بود که صدام و تمام توان و تجهیزات نظامی او در نتیجه کمک و اراده کشور های غربی در طی جنگ تحمیلی به وجود آمده بود. صدام حسین که در جنگ با ایران، مورد حمایت غرب و کشور های عربی قرار داشت، بعد از جنگ، علی الظاهر در مقابل غرب ایستاده بود. همین دیدگاه در داخل ایران نیز طرفدارانی داشت و بسیاری ها او را با فرماندهان دوران اولیه اسلام مقایسه می کردند و خواستار حمایت ایران از عراق در مواجهه با آمریکا و غرب بودند!!

بلند پروازی های ایدئولوژیک صدام، نتیجه کمک 800 میلیارد دلاری کشورهای عرب منطقه و کشور های غربی به عراق بود که منجر به تجهیز این کشور به نیرویى مرکب از 600 هواپیما، 5300 تانک، 7 هزار زره پوش، 3 هزار توپ و دهها میلیارد دلار موشک و بمب در کنار یک میلیون سرباز با تجربه جنگ 8 ساله و ... گردیده بود. لذا  در مرداد 1369 (اوت 1990) 40 لشکر عراقى(که حداقل یک سوم آن زرهى و مکانیزه بودند) به گونه اى ترس آور در سمت مرزهاى جنوبى و جنوب غرب عراق متمرکز شده و نیروهاى عراقى مرتب در حال تهدید کویت بودند. 2 اوت 1990 چند واحد عراقى بدون اینکه به هشدارهاى جهانى توجه کنند به کویت حمله و این کشور را در عرض 13 ساعت تسخیر کردند.[1] اهداف فراوانی برای این حمله قید شده که از ذخایر نفتی کویت، سیاست های متناقض کویت با عراق در رابطه با قیمت جهانی نفت، بدهی سی میلیارد دلاری عراق به کویت، تا خروج صدام  از بن بست اقتصادى، جلوگیرى از رکود در ارتش بزرگ عراق و... را می توان بر شمرد. اما نگارنده اعتقاد دارد حمله صدام به کویت شکل دیگری از افراطی گری نهادینه شده خاور میانه است.

 افراطی گری و خشونت حاکم بر منطقه دلایل متعددی دارد که مهمترین آن ریشه در تغییر و تحولی است که در سده های قبل شروع شده و  همچنان به سر انجام مقصود نرسیده است. دولتها و حاکمیت مستقر در منطقه، مدام در حال تغییر بوده و فرهنگ و سیاست این منطقه در حال گذاری طولانی مدت از بافتی سنتی به بافتی مدرن است. خروجی این تغییر مداوم چند صد ساله، جنگ و خشونت بوده و سرانجام روشنی در افق تحولات منطقه قابل پیش بینی نیست. این در حالی است که برای پروسه تحولات خاورمیانه مداخلات استعمارگرانه غربی بلای مضاعفی شده و موجبات نهادینه شدن خشونت، ترس و افراطی گری را فراهم آورده است.

 اگر امروز افراطی گری در خاورمیانه در شکل گروههای تروریستی و گروههای تکفیری نمود یافته، در آن مقطع حمایت های غرب از دولت های دیکتاتور همین افراطی گری را در قالب تصمیمات جنگ افروزانه دولتهای دیکتاتور نمود می داد. اقدام صدام نمود افراطی گری منطقه در آن مقطع بود.[2] واقعیت این است که خاور میانه در حال گذر است و این گذر و دگردیسی، تقریباً در تمام عرصه ها دیده می شود. همین وضعیت متغییر موجود لاجرم، اصطکاک و خشونت تولید می کند. این مسئله امری بدیهی است. اما مسئله اساسی در این پروسه مداخله کشور های غربی و بین المللی و مدیریت و دست آویز  قرار دادن این پروسه تغییر به نفع سیاست های و منافع خودشان است.  به دنبال برقراری آتش بس در جنگ ایران و عراق در 19 مرداد 1367 (10 اوت 1988 ) عراق ناراضی از وضع موجود، در بامداد دوم اوت 1990 (11 مرداد 1369) به کویت حمله کرد. همانطور که اشاره گردید، دلایل متعددی برای این حمله ارائه شده، اما دیکتاتوری صدام نقش ویژه ای در این منازعه داشت و همه مسائل فوق تنها بازیچه دست صدام بود.  این امر نیز ریشه در افراطی گری و خشونت حاکم بر منطقه داشت. بحث فقط مربوط به اختلاف بین دو کشور نبود. همه مواردی که در این رابطه ارائه شده است، تنها بهانه‌های لازم برای تهاجم عراق به کویت را فراهم آورد. عراق عنوان می‌کرد که بنابر تقاضای «دولت آزاد و موقت» کویت وارد این کشور شده است. چند روز بعد تردیدها از بین رفت و صدام رسما ادغام کلی و برگشت ناپذیر کویت به عراق را اعلام کردند.

واکنش شورای امنیت سازمان ملل شدیدترین  واکنشی بود که از سوی این سازمان در تاریخ فعالیت این سازمان صورت گرفت. در تاریخ دوم اوت 1990 درست چند ساعت پس از حمله عراق به کویت شورای امنیت با صدور قطعنامه 660 ضمن محکوم کردن تهاجم عراق، از این کشور خواست فورا و بدون قید و شرط از کویت خارج شود. این قطعنامه بر اساس مواد 39 و 40 از فصل هفتم منشور ملل متحد می‌باشد. در فصل هفتم اقدامات قهری شورا در مورد تهدید علیه صلح، نقض صلح و تجاوز پیش‌بینی شده است. در واقع شورای امنیت از اولین روز تجاوز عراق به کویت عزم خود جهت برخورد قاطع با متجاوز را به نمایش گذاشت. در ارتباط با تحولات مختلف جنگ کویت، شورای امنیت موضع‌گیری‌های صریح و قاطعی را در هر یک از موضوعات مبتلابه جنگ نمود. شورای امنیت در ارتباط با وضعیت اتباع کشورهای ثالث و همچنین کارکنان نمایندگی‌های خارجی در عراق و کویت در قطعنامه‌های664 و 667 و674 شدیدا موضع‌گیری کرد و مسئولیت عراق را بر اساس حقوق بین‌المللی و کنوانسیون وین خاطرنشان ساخت. به دنبال بی‌توجهی عراق به 11 قطعنامه مصوب قبلی، شورای امنیت در تاریخ 29 نوامبر 1990 قطعنامه 678 را به تصویب رساند. این قطعنامه که از آن توسل بزور استنباط می‌شود مبنای حقوقی جنگ نیروهای ائتلافی علیه عراق قرار گرفت. به دنبال بی‌اعتنایی صدام به تهدیدات صورت گرفته، ایالات متحده آمریکا و «کشورهایی که با دولت کویت همکاری می‌کردند» در نیمه شب 16 ژانویه حمله‌ای همه جانبه را بر اساس قطعنامه 678 شورای امنیت به عراق آغاز کردند.

 دولت امریکا از این موقعیت استفاده نمود و با ایجاد یک نیروى چندملیتى و با بهره گیرى از شرایط فروپاشى نظام دو قطبى، وارد ماجرا شد و در یک جنگ نابرابر در مقابل عراق قرار گرفت. صدام در ابتدا گمان مى کرد آمریکا تن به مذاکره با وى بدهد و شوروى نیز (که اکنون در آستانه فروپاشى بود) از وى حمایت کند. اما گورباچف روابط خوبی با آمریکایی ها داشت و کاملاً بر خلاف میل صدام رفتار نمود. لذا آمریکا و سایر کشور های غربی بهترین بهانه را برای مداخله را بدست آوردند. اما ارائه نمایشى عظیم، از نظم نوین جهانی از الویت های سیاست های آمریکایی ها بود.

قسمت مهم جنگ خلیج فارس، اراده آمریکا در ارسال تجهیزات به منطقه بود. مسئله ای که عمدتا در تعلل صدام ریشه داشت.[3] تعداد نیروهای طرفین در این جنگ بیش از 1150000 تن بود که 550000 تن آن متعلق به عراق و 600000 نیرو متعلق به جبهه ائتلافیون بود. در این جنگ سلاح‌های پیشرفته، هواپیماهای نسل جدید، موشک‌های کروز و سلاح‌های الکترونیکی به کار گرفته شد. ائتلافیون با انجام 100000 حمله هوایی بیش از 88500 تن بمب روی عراق فرو ریختند. در واقع امر تعلل صدام سبب شد تا در ژانویه 1991 ، 500 هزار سرباز آمریکایى، 36 هزار سرباز انگلیسى، 150 هزار سرباز شوراى همکارى خلیج فارس، 19 هزار سرباز فرانسوى، 20 هزار سرباز مصرى و 30 هزار سرباز از کشورهاى دیگر وارد منطقه شوند  و حدود 3 هزار تانک سنگین و 2 هزار هواپیما در منطقه مستقر گردد.[4]

حمله نظامی آمریکا و یارانش از جمله دولت سعودی، مصر و قطر با 690 هزار نظامی ( 425 هزار تن از آنان آمریکایی )، 1800 هواپیمای نظامی و دهها کشتی جنگی و ناوهای پرتاب موشک کروز از سحرگاه 16 ژانویه 1991 به مواضع عراق در داخل این کشور و کویت آغاز شد. هدف از این حمله اجرای قطعنامه 678 شورای امنیت اعلام شده بود که به دولت عراق تا 15 ژانویه مهلت داده بود که کویت را تخلیه کند. چهار روز پیش از آغاز حمله، دبیرکل وقت سازمان ملل عازم مذاکره با دولت عراق شده بود تا موافقت این دولت را به خروج از کویت جلب کند ولی کنگره آمریکا منتظر نتایج مذاکرات او نشد و به رئیس جمهور اختیار جنگ داد و دو روز بعداز این تصویب این اختیارات، حمله نظامی آغاز شد. به این ترتیب تلاش های ظاهرا صلح آمیز آخر تنها برای دادن چهره بهتری به جنگ بود. [5 در 28 فوریه، پس از حدود 42 روز جنگ هوایی و فقط 100 ساعت جنگ زمینی، رییس جمهور آمریکا با اعلام اینکه کویت آزاد شده، ارتش یک میلیون نفری عراقی به حد کافی تضعیف گردیده و سلاح‌های دارای قدرت تخریب وسیع آن نابود شد، جنگ را خاتمه یافته تلقی کرد.[6] فرماندهان آمریکایى، انگلیسى و عربى در کلیه جبهه ها با اعلام این نکته که دشمن دست از مقاومت برداشته کسب دستور مى کردند. اما در واشنگتن جرج بوش ظاهراً هنوز علاقه اى به حذف صدام نداشت. بنابراین دستور توقف عملیات را در پشت دجله صادرکرد. حال آنکه براى دنیا واضح بود که بغداد در چنین شرایطى طى یک هفته فتح مى شود. با قبول شکست از سوى صدام در 28 فوریه ،1991 جنگ 43 روزه خلیج فارس به پایان رسید و کویت پس از 7 ماه آزاد شد.[7]

حمله به کویت نیز به مانند حمله صدام حسین به ایران نتیجه حمایت ها و مداخلات برنامه ریزی شده غرب از صدام بود. مداخلاتی که نه تنها موج تغییرات مداوم خاور میانه را به سرانجامی نرسانده بلکه خروجی آن را به وحشت، ترور و افراطی گری محدود ساخته است. به باور نویسنده غایت جنگ اول خلیج فارس اهمیت بیشتری دارد، چرا که  بازی غرب با مهره  های منطقه ای را روشن تر می کند. بدین معنی که غرب به رهبری آمریکا از شکست کامل صدام سر بر می دارد و دیکتاتورر ضعیف شده، صدام حسین شکست خورده را زخمی، ضعیف، و تنها در راستای سیاست های استعمارگرانه خود رها می کند. غرب در ان مقطع با صدام حسین دیکتاتور، ناقض حقوق بشر کاری نداشت، لذا بازی با مهره های حقوق بشر و دمکراسی خواهی را به مرحله ای دیگر وامی گذاشت.!!!

  جنگ اول خلیج فارس و لشگر کشی عظیمی که صورت گرفت شباهت های بسیاری با ائتلاف صورت گرفته بر علیه داعش داشت و بدون شک نتیجه یکسانی نیز در پی خواهد داشت. همانطوری که غرب بعد از آن همه ویرانی، خسارت و هزینه سنگین در جنگ خلیج فارس، که به منطقه خاور میانه تحمیل شد، صدام حسین شکست خورده را برای مرحله دیگری از بازی های خود رها ساخت، بدون شک بازی مبارزه با داعش نیز مراحل متعددی خواهد داشت و انتظار ریشه کنی گروه های تروریستی تکفیری از سوی غرب انتظاری بیهوده خواهد بود. چرا که به مانند شروع مبارزه با داعش که تنها با به خطر افتادن منافع آمریکا و کشور های غربی آغاز گردید، سر انجام این مبارزه نیز در راستای منافع خود آنها خود بود. چه بسا که اگر چرخشی در سیاست های گروه خود خوانده اسلامی رخ دهد، کشور های غربی جزو اولین هایی خواهد بود که آنها را مورد شناسایی قرار خواند داد.!!!
منابع:

1.      A. MARK  WEISBURD, The War in Iraq and the Dilemma of Controlling the International Use of Force, TEXAS  INTERNATIONAL LAW JOURNAL,P20.

2.      صدام سعى می کرد با تغییر موضع سیاسى و نصب آرم اللّه اکبر بر روى پرچم عراق و به ویژه با مواضع تندى که در قبال اسرائیل گرفته بود، حمایت کشورهاى اسلامى و عربى را به خود جلب کند، اما نه تنها نتوانست به خواست هاى خود برسد، بلکه از نظر نظامى، اقتصادى و سیاسى نیز در شرایط بسیار ضعیف ترى قرار گرفت; به طورى که حاکمیت ملى این کشور، آسیب جدى دید و سرنوشت صدام نیز به تصمیم گیرى نهایى دولت امریکا بستگى پیدا کرد.

3.      از اوت 1990 تا ژانویه 1991 به مدت 5 ماه صدام حسین احمقانه ورود نیرو و تجهیزات آمریکایى را نظاره کرد و اجازه داد غرب 550 هزار سرباز خود را در عربستان مستقر کند حال آنکه از نقطه نظر نظامى این مدت براى صدام کافى بود تا تمام بنادر مهم مورد استفاده متفقین را تسخیر کند و از آنها فرصت تحکیم مواضع را بگیرد.

4.      Dr Roger O’Keefe, “The Iraq Inquiry, Submission on the UK’s legal basis for military action in Iraq”, University of Cambridgem, 5 September 2010.

5.      F. Gregory Gause, III, Iraq and the Gulf War: Decision-Making in Baghdad, Associate Professor of Political Science, University of Vermont.

6.      Poorvi Chitalkar and David M. Malone, The UN Security Council and Iraq, United Nations University Working Paper Series Number 01 – November 2013

7.      Reza Ekhtiari Amiri, Iraqi Invasion of Kuwait as Turning Point in Iran-Saudi Relationship, Department of Government and Civilization Studies, march 2011.

مولایی

منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931022001423#sthash.02n5Z5Ge.dpuf

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد