■ تأسیس بانک مشترک ایران و روسیه■
با تحریمهای مالی غرب علیه مسکو و تهران، بانکداری تبدیل به یک نگرانی فوری و متقابل شده است. اسدالله عسگراولادی، رئیس اتاق بازرگانی ایران و روسیه گفته است که «از آنجایی که بانکهای روسیه از پیامدهای فعالیت با ایران به خاطر تحریمها نگران هستند، ما میخواهیم با کمک بانکهای مرکزی و بخشهای خصوصی به تأسیس بانک مشترک ایران و روسیه اقدام کنیم. این بانک قادر خواهد بود با استفاده از ریال و روبل و در کنار آن دلار، یورو و پوند به تبادل پول بپردازد».
همچنین بحث یک معامله ۲۰ میلیارد دلاری نفت در برابر کالا وجود دارد که به ایران این امکان را میدهد تا با پرداخت مستقیم انرژی به روسیه تحریمها را دور بزند. این توافق تحت مذاکرهای از ژانویه ۲۰۱۴ به دست آمد. اما ایران دچار دیدگاههای متضاد شده و از سویی نگران است که اقتصادش بیشازحد به روسیه وابسته شود.
■ایران علاوه بر روسیه، روابطش را با چین نیز نزدیکتر میکند■
همه توجه ایران تا حدودی فقط به روسیه نیست. بنا بر گزارشها ، یک مقام بانک مرکزی به مجلس در مورد یک قرارداد جدید بین ایران و چین گزارش داد. طبق این قرارداد، چین طیف گستردهای از پروژههای ایران ــ بالغبر ۷۰ میلیارد دلار ــ را تا زمانی که ایران بتواند ۱۵ درصد هر پروژه را تأمین کند، حمایت مالی میکند. برای برخی از پروژههای خاص ایران باید بتواند ۷٫۵ درصد آن را تأمین مالی کند.
وقتی قرارداد منعقد شد، ولیالله سیف، رئیس بانک مرکزی ایران در ماه اوت گذشته به چین سفر کرد تا در مورد نحوه تأمین مالی پروژههای ایران توسط چین به بحث و گفتمان بپردازد. چین بسیار مشتاق بود زیرا بیش از ۲۲ میلیارد دلار به ایران بدهی دارد. عسگراولادی نقشی کلیدی داشت. بنا به گزارش، عسگراولادی برای تسهیل تجارت دوجانبه سهامهایی را در دو بانک چینی خریداری کرد. بعداً عسگراولادی این شایعات را تکذیب کرد اما تشریح کرد که او در حال کمک به بخش خصوصی بوده است تا بتواند صاحب یک بانک در چین شود.
■ ایجاد کانالهای بانکی در روسیه و چین■
ایجاد کانالهای بانکی در روسیه و چین، به ایران امکان دسترسی به دو ابزار مالی در دو بازار مهم برای واردات و صادرات را میدهد. این امر همچنین فشار تحریمهای مالی آمریکا و اروپا بر روی سیستم بانکی ایران را کاهش میدهد.
علاوه بر این، با گسترش روابط اقتصادی با کشورهایی همچون چین و روسیه، ایران داراییهایش را تنوع میبخشد و تضمین میکند که اقتصادش دسترسی جایگزین مناسبی به سیستم مالی بینالمللی توسعه میدهد، صرفنظر از این که آیا یک توافق هستهای حاصل میشود که تحریمها را از میان بردارد. این مسئلهای است که مذاکرهکنندگان آمریکا باید از نزدیک تحت نظر بگیرند و همچنان که مذاکرات به مراحل نهایی خود وارد میشود با همتایان چینی و روسی خود در چارچوب ۵+۱ مطرح کنند.
سرویس سیاسی«فردا»: "اشرف غنی احمد زی" رئیس جمهور جدید افغانستان یکی از بزرگترین برنامههای حکومت خود را مبارزه با کشت تریاک اعلام کرده است. موضوعی که شاید بیش از یک دهه است که به نام کشت جایگزین در این کشور ناکام مانده است.
طبق گزارش دفتر بازرسی ویژه برای بازسازی افغانستان 516 هزار هکتار از زمینهای افغانستان زیر کشت تریاک است هرچند این آمار اختلاف فاحشی با سایر آمارهای اعلام شده از سوی نهادهای بینالمللی دارد اما یک نکته کاملا واضح وجود دارد و آن گسترش کشت تریاک در افغانستان است.
گزارش دفتر مبارزه با مواد مخدر سازمان ملل متحد تولید تریاک در افغانستان را در حدود 200 هزار هکتار بیان کرده است اما با این حال از رشد سرسام آور تولید این ماده در افغانستان خبر میدهد.
فناوریهای جدید کشت به کشاورزان افغانستان اجازه داده است تا بخش قابل توجهی از مناطق بیابانی را هم زیر کشت تریاک قرار دهند. کشت خشخاش و فروش محصول آن یعنی تریاک سالانه درآمدی بالغ بر سه میلیارد دلار را نصیب قاچاقچیان مواد مخدر میکند که از درآمد جرائمی چون قاچاق سوخت یا انسان بیشتر است.
با وجود ادعای مقامات آمریکایی درخصوص تلاش برای مبارزه با مواد مخدر در افغانستان اسنادی وجود دارد که نشان میدهد برخی شرکتهای مرتبط با نیروهای نظامی آمریکا نقش موثری در قاچاق مواد مخدر دارند. در یکی از همین موارد دو سال پیش شرکت هواپیمایی "کام ایر" که مسئولیت انتقال برخی از کالاهای نظامی نیروهای ائتلاف را برعهده دارد به جرم قاچاق مواد مخدر از سوی وزارت دفاع آمریکا مجازات شد. این تنها یکی از دهها شرکتی که پشتیبانی از نیروهای نظامی غربی در افغانستان را بر عهده دارد.
سال پیش گلوبال ریسرچ در مقالهای نوشت که سازمان سیا قطعا در قاچاق مواد مخدر در افغانستان مشارکت دارد و تحقیقات نشان میدهد که این سازمان سالانه چیزی در حدود 50 میلیارد دلار از قاچاق مواد مخدر سود میبرد.
آمارها نشان میدهد که افغانستان در سال 2007 حدود 93 درصد هروئین جهان را تامین کرده است که با در نظر گرفتن رشد تولید از فاصله سال 2007 تا 2013 میتوان تمام تولید هروئین جهان را به افغانستان نسبت داد.
با وجود تلاشها برای انجام کشفیات از راه زمین بخش عمده ای از مواد مخدر از طریق هوایی قاچاق میشود.
فروش خشخاش در افغانستان آنقدر سودآور و پررونق است که طبق اظهارات کشاورزان محصول بسیاری از مزارع خشخاش پیشاپیش توسط تجار ثروتمند پیش خرید میشود. "رون پل" نماینده سابق جمهوریخواه در مجلس نمایندگان امریکا میگوید این موضوع کاملا بدیهی است که سیا در معاملات قاچاق مواد مخدر عمیقا فعالیت داشته و دارد.
خبرگزار افغانستان در مطلبی با عنوان " آیا سازمان سیا در تولید قاچاق دخیل است" مینویسد: "اگر فرض را بر این بگیریم که از مجموع ۸۳۰۰ تن مواد مخدر تولید شده در ولایات جنوبی و ناامن، ۱۰۰۰ تن آن، از طریق مرزهای زمینی افغانستان قاچاق شود یا به مصرف داخلی معتادین افغانستان برسد، یا توسط پلیس و وزارت مبارزه با موادمخدر ما نابود شود و یا به مصارف طبی برسند؛ سرنوشت مابقی این مواد مخدر که بالغ بر هفت هزار تن می شود چه می شود؟"
احتمال نقش نیروهای غربی در تولید و قاچاق مواد مخدر زمانی شدت میگیرد که بدانیم ولایت هلمند در جنوب افغانستان با بیشترین میزان تولید مواد مخدر، بیشترین نیروهای انگلیسی را در خود جای داده است.
سید اسحاق دلجو حسینی دیپلمات سابق افغان در این باره میگوید: "کنترل لابراتوارهای مواد مخدر توسط نیروهای خارجی و حراست نیروهای انگلیسی در هلمند از کشتزارهای مواد مخدر و اطمینان دادن به کشاورزان برای کشت این مواد و افشاگری های زیادی که در نشریات غربی و آمریکایی صورت گرفته جای تردیدی را باقی نگذاشته اند که این نیروها نه تنها به فکر مبارزه با مواد مخدر نیستند بلکه این جریان را تقویت میکند."
بسیاری از آگاهان مسایل سیاسی بر این باورند که باند مافیایی غربی از افغانستان بعنوان مرکزی برای درآمدهای مواد مخدر استفاده کرده سودهای کلان از این ناحیه می برند. چنانچه مشخص شده که تنها 5 درصد از درآمدهای کشت تریاک در افغانستان به کشاورزان افغانستانی می رسد و 95 درصد دیگر آن به جیب باند مافیایی غربی واریز می گردد.
بیشک داعش دارای یک تیم پشتیبان رسانهای است که مدتها در زمینه جنگ روانی آموزش دیدهاند چرا که تاکتیکهای تبلیغاتی داعش نشان از سازماندهی شده بودن آن دارد که نمیتواند توسط یک تیم تروریستی و در عرض مدت چند ماه انجام شود.
قطعا هماهنگی میان اعضای چنین سازمان تروریستی چیزی نیست که از دید سازمانهای اطلاعاتی پنهان مانده باشد چنانچه مقامات کشور ما از مدتها قبل درخصوص سازماندهی گروههای تروریستی در منطقه هشدار داده بودند. اما نمایشی که امروز داعش بازیگر نقش اصلی آن است در واقع با پوشش گسترده خبری رسانههای غربی و فعالیت گسترده در شبکههای اجتماعی حمایت میشود که قطعا نیازمند یک تشکیلات فعال گسترده در فضای مجازی است.
باور این موضوع مشکل است که این امکانات در مناطق جنگی در عراق و سوریه فراهم شده باشند و یا اینکه اگر موضوع استقرار آنها در مناطق جنگی این دو کشور را بپذیریم چطور میتوان فرض این حجم از تجهیرات پیشرفته را بدون رصد سازمانهای اطلاعاتی بپذیریم. در این صورت دو سناریو درخصوص امکانات گسترده نظامی و سایبری داعش مطرح میشود. اول آنکه علیرغم تبلیغات موجود سازمانهای جاسوسی غربی و عربی نسبت به فعالیتهای تروریستی در منطقه اشراف ندارد و دوم آنکه چنین معاملاتی با حمایت این سازمانهای جاسوسی اتفاق افتاده است.
جان مک کین میگوید داعش با دستیابی به انبارهای بزرگ سلاح در بصره توانسته به سلاحهای آمریکایی دست پیدا کند اما اسناد موجود نشان میدهد که تروریستها قبل از تصرف موصل از برخی تجهیزات پیشرفته نظامی برخوردار بودهاند که خرید و یا قاچاق آنها کار چندان سادهای نیست از سوی دیگر اظهارات "شیم" خبرنگار به قتل رسیده پرس تی وی در ترکیه بهخوبی نشان میدهد که بخشی از ماجرای حضور تروریستها در عراق و سوریه بشدت از چشم خبرنگاران دور نگاه داشته میشود. وی میگوید: " تصاویری دریافت کرده که نشان میدهند تکفیری ها در کامیونهای متعلق به سازمان جهانی غذا و دیگر سازمانهای غیر دولتی از ترکیه وارد سوریه میشدهاند."
انتشار تصاویر متعدد از تروریستهای داعش و بازگویی جنایات آنها در طی هفتههای گذشته به یکی از مهمترین بخشهای رسانههای غربی تبدیل شده است حال اینکه جنایات همین تروریستها در سوریه تا حدود زیادی از چشم رسانهها دور نگه داشته میشود. گلوبال پست در مقالهای درخصوص جنایات داعش در مناطق کردنشین عراق مینویسد: "در یکی از روستاهای کردنشین تروریستهای داعش تمام مردم را در درون مدرسهای جمع کردند و اعلام کردند که هرکس به خانهاش برود و هر آنچه از وسایل قیمتی چون طلا، پول، تلفن همراه و لب تاب را با خود به مدرسه بیاید بعد از آن آزاد است تا روستا را ترک کند و به دوستانش در کوه بپیوندد. بعد از آنکه مردم تمام اشیا با ارزش خود را به مدرسه آورند کامیون مردم سوار کرد و به محل اعدام دست جمعی آنها برد."
هیچکس منکر جنایات گسترده تروریستها نیست اما اینکه چرا تنها بعد از اعدام سه تبعه غربی بازتاب رسانهای این وحشیگریها تا این حد مهم شده است کمی جای تعجب دارد. از سوی دیگر اگر هیچ یک از دولتهای غربی و عربی از تروریستها حمایت نکردهاند و امروز داعیه مبارزه با تروریست را دارند چنین تشکیلاتی چطور سازماندهی شده است.
واقعیت آن است که اهداف تشکیل داعش و اهداف تعقیب کاملا مشخص و از پیش تعیین شدهاند. این یک ادعا نیست بلکه دلایل زیادی برای اثبات آن وجود دارد. فرایندی که در سال از سال 2001 برای سازماندهی گروههای تروریستی در خاورمیانه مشخص شده است دارای خط سیر مشخص است چنانچه مدتی طالبان در راس گروههای تروریستی قرار میگیرند سپس القاعده ماموریت طالبان را در مناطق وسیعتری پیگیری میکند و بعد شاخههای خاورمیانه و آفریقای القاعده با استقلال از بدنه اصلی داعش و بوکوحرام را تشکیل میدهند.
این گروههای تروریستی علیرغم دارا بودن ظاهر بدوی با پشتوانه گسترده اطلاعاتی همراه هستند چرا که نحوه عمل و شیوه عملیاتی آنها کاملا مطابق با اصول جنگهای چریکی است و بدنه جذب نیروی انسانی آنها بسیار گسترده عمل میکند.
سناریوی تشکیل گروههای تروریستی بهگونهای طراحی میشود که در گام اول با انجام جنایت گسترده یک چهره مقتدر و وحشی را به نمایش بگذارند و سپس با گرفتن بعد رسانهای و استفاده از نمادهای و المانهای اسلامی تلاش میشود تا بعد اسلام هراسی آنها فعال شود و سپس بعد از مدتی با حضور نیروهای غربی زمینه مداخله نظامی نیروهای غربی را فراهم کنند.
آمریکا سال گذشته تلاش فراوانی انجام داد تا با متهم کردن دولت بشار اسد زمینه مداخله نظامی در خاک این کشور را فراهم کند اما با شکست شکست این طرح و لزوم این مداخله در راستای منافع آمریکا بحث حملات هوایی به خاک سوریه به بهانه داعش عنوان شد.
داعش نسبت به دو سازمان مادر خود یعنی طالبان و القاعده دارای توان رسانهای بالاتری است تا جایی که به تولید و توزیع بازیهای رایانهای دست میزند و در این بازیها و سایر امکانات رسانههای خود در تلاش است تا مفهوم جهاد را در ذهن مردم جهان استهاله نماید تا جایی که چند وقت پیش یک نمایش کمدی ضد داعش در آمریکا تولید شد که صرفا موضوع جهاد را هدف قرار داده بود.
در واقع جنگ اصلی ائتلاف چه در ابعاد نظامی و رسانهای با داعش نیست بلکه دولت اسلامی خودیهایی هستند که قرار است در نقشهای بدل زمینه تخریب گروههای مبارز واقعی در منطقه را فراهم کنند. بعد از ناکامیهای تلاویو در مواجهه با گروههای اصیل جهادی چون حزبالله لبنان و جهاد اسلامی فلسطین میزان محبوبیت آنها در سطح بینالمللی رشد فوقالعادهای داشت لذا سناریویی طرح شد که به انداختن پارازیت در ذهن مخاطبین زمینه تشخیص گروههای جهادی واقعی از میان رفته و هر نوع حرکتی در خاورمیانه مصداق افراطیگری دینی تلقی شود.