تحلیلگران بر این اعتقادند که انضمام رهبران سلفی اردن به داعش تهدید امنیتی بزرگی برای امنیت ملی حکومت پادشاهی اردن محسوب میشود و هر آن ممکن است اتفاقی پیش بینی نشده از سوی داعش این بار در اردن رخ دهد.
به گزارش مشرق، عرصه سلفی جهادی اردن به صحنه ای برای رویارویی دولت اردن با داعش تبدیل شده است. به ویژه که انتشار آمار موثقی از دولت اردن نشان می دهد که شمار بارزی از رهبران این جریان تندرو به داعش پیوسته اند.
به گزارش روزنامه العرب، چاپ لندن، آخرین چهره اردنی ای که به شبکه داعش پیوسته سعد الحنیطی یکی از رهبران جریان جهادی سلفی اردن است که در صفحات شخصی خود در تویتر و فیسبوک نوشت: «بعد از سپاس خداوند یکتا من امروز را در سرزمین خلافت (سوریه) می خوابم جایی که قرار است در آن هیچ حکومتی جز حکومت الله عز و جل در آن حکم رانی نکند.»
سعید الحنیطی در این پست همچنین نوشته که در انجام این مهاجرت به سوریه نه با کسی یا طرحی ارتباط گرفته است و نه با کسانی که وی آنها را "اهل علم" نامید، مشورت یا هماهنگ کرده است. او تاکید کرده که این تصمیم را به تنهایی گرفته و به انجام رسانده است.
وی همچنین گفت که سفرش به سوریه را با هدف جهاد و اصلاح میان جریان های اسلامی انجام داده است. اشاره او به داعش و جبهه النصره است که شمار بسیاری از طرفداران جریان های سلفی جهادی در اردن با آنها بیعت کرده اند.
لازم به یادآوری است که الحنیطی یکی از وجوه بارز در جریان سلفی جهادی اردن است که پیش از این از سوی اسلام گرای تندروی مشهور عمر محمود عثمان، معروف به ابو قتاده در طول زمانی که در زندان به سر می برد، به عنوان سخنگوی جریان سلفی انتخاب شده بود. وی سال های طولانی را در زندان های اردن گذرانده بود و در 26 اگوست 2013 به قید کفالت از زندان آزاد شده بود.
الحنیطی تنها رهبر سلفی ای نیست که اخیرا به داعش پیوسته است، قبل از او گزارش ها حکایت از آن داشتند که شیخ سلفی های جهادی در استان اربد، شمال اردن موسوم به عمر مهدی آل زیدان نیز به صفوف داعش پیوسته بود. سایت های جهادی گزارش می دهند که زیدان در حال حاضر در محدوده جغرافیایی داعش به سر می برد اما مشخص نیست که آیا او در عراق است یا در سوریه.
ابی محمد العدنانی، سخنگوی داعش در اواخر ماه ژوئن گذشته بعد از این که داعش بر بخش گسترده ای از خاک سوریه و عراق مسلط شده بود، سرزمین داعش موسوم به سرزمین "دولت اسلامی" را اعلام کرد.
این دو رهبر سلفی از رهبران بارز جریان سلفی اردن هستند که شمار بسیاری از اعضای جریان سلفی جهادی اردن به آنها اقتدا می کنند و آنها را رهبر خود می دانند، برای همین بسیاری از تحلیلگران بر این اعتقادند که انضمام آنها به داعش تهدید امنیتی بزرگی برای امنیت ملی حکومت پادشاهی اردن محسوب می شود و هر آن ممکن است اتفاقی پیش بینی نشده از سوی داعش این بار در اردن رخ دهد.
پیش از این برخی منابع آگاه به دیپلماسی ایرانی گفته بودند که داعش بر مرزهای اردن و عربستان تسلط کامل دارد و حتی استان معان اردن به طور کامل به تصرف داعش در آمده است. برخی منابع دیگر ضمن رد این خبر می گفتند که از لحاظ اداری این استان همچنان تحت کنترل دولت اردن قرار دارد اما از لحاظ میدانی بخش عمده ای از این منطقه به کنترل داعش در آمده و مقام های این استان بدون این که توانایی مقابله با آنها را داشته باشند صرفا نظاره گر جولان نیروهای داعش در این استان هستند. به گفته این منابع دولت عربستان به شدت به دولت اردن فشار می آورد که از رسانه ای شدن این موضوع خودداری کند مبادا که افکار عمومی جهان عرب از اعلام این خبر شوکه شوند و از سوی دیگر انظار عربی متوجه قدرت گرفتن داعش در سرزمینی سنی شوند. دولت عربستان این مساله را تهدید امنیتی بزرگی برای خود و جهان عرب به ویژه کشورهای عربی حوزه خلیج فارس می داند.
به اعتقاد کارشناسان نفوذ داعش در میان جریان سلفی اردن بسیار خطرناک تر از فعالیت های سلفی ها در خارج از مرزهای این کشور است چرا که دولت اردن آمادگی برخورد و رویارویی با هر گونه تهدید خارجی را دارد. در حالی که نفوذ داعش در میان جریان سلفی داخلی اردن به مساله ای داخلی تبدیل شده و این مساله می تواند امنیت داخلی اردن را به شدت تهدید کند.
اردن جزء کشورهای پیمان بین المللی مبارزه با داعش است و تا کنون جنگنده هایش چندین پرواز بر فراز سوریه انجام داده و مواضع داعش در خاک این کشور را بمباران کرده است.
*دیپلماسی ایرانی
مدیر اتاقخبر"PRESS"درگفتگو با مشرق:
"سرنا شیم" در موردی اعلام کرده بود که ماشین های "برنامه جهانی غذا"یسازمان ملل به جای اینکه حامل کمک های انسان دوستانه باشند، حامل تروریست ها بودند و ایشان این مساله را در گزارش پخش مستقیم خود در شبکه پرستیوی اعلام کرد. وی همچنین در برنامه زنده اعلام کرده بود که مورد تهدید جانی توسط مامورین امنیتی ترکیه قرار گرفته است.
گروه بینالملل مشرق- روز یکشنبه 27 مهرماه، رسانههای ترکیه گزارش دادند که "سرنا شیم" خبرنگار شبکه پرستیوی در یک سانحه رانندگی جان خود را از دست داده است. شبکه پرستیوی با تائید این خبر نوشت حادثهای که موجب فوت این خبرنگار شده است، "به نظر" یک سانحه رانندگی میآید. این در حالی است که تنها چند روز قبل از این حادثه، مأمورین امنیتی کشور ترکیه "شیم" را به جاسوسی متهم و حتی تهدید به مرگ هم کرده بودند.
خبرنگار بینالملل مشرق در این خصوص با "حمیدرضا عمادی" مدیر اتاق خبر شبکه پرستیوی مصاحبهای کرده است. متن این گفتگو به شرح زیر است.
محل کشته شدن سرنا شیم خبرنگار پرس تیوی لطفاً درباره خبر کشته شدن "سرنا شیم" توضیح بدهید و بفرمایید وی در کجا و چه زمانی کشته شده است.
خبرنگار شبکه پرستیوی "سرنا شیم" که تبعه کشور آمریکا بود، ظهر روز یکشنبه در حال انجام ماموریت در منطقه مرزی ترکیه و سوریه نزدیک شهر کوبانی کشته شده است. وی درحال رانندگی بوده که یک تریلی حمل سیمان به ماشین او برخورد می کند و متاسفانه "شیم" کشته می شود.
این حادثه دو روز بعد از این اتفاق می افتد که افرادی از مامورین امنیتی ترکیه به محل اقامت شیم می آیند و به مردم محل هشدار می دهند که هیچ گونه ارتباط و همکاری با این خانم نداشته باشند و هر وقت او را دیدند به مامورین امنیتی اطلاع بدهند. وقتی مردم دلیل این پیگیری مقامات امنیتی ترکیه را جویا میشوند، آنها در پاسخ می گویند که او برای ما یک جاسوس به حساب می آید.
علت اصلی مشکل سیستم امنیتی ترکیه با "سرنا شیم" انتقادات ایشان از رفتار دولت ترکیه در قبال مردم شمال این کشور بود و "شیم" ترکیه و عربستان را بارها متهم کرده بود که این دو کشور تروریست ها را از طریق ترکیه وارد سوریه و عراق میکنند. در موردی ایشان اعلام کرده بود که ماشین های "برنامه جهانی غذا"یسازمان ملل به جای اینکه حامل کمک های انسان دوستانه باشند، حامل تروریست ها بودند و ایشان این مساله را در گزارش پخش مستقیم خود در شبکه پرستیوی اعلام کرد. وی همچنین در برنامه زنده اعلام کرده بود که مورد تهدید جانی توسط مامورین امنیتی ترکیه قرار گرفته است.
دو روز پس از اعلام این اخبار توسط "شیم" این حادثه ساختگی تصادف صورت میگیرد و ما اعتقاد داریم که دولت ترکیه مسئول این اتفاق است و باید به ما اعلام کند که چه چیزی باعث مرگ خبرنگار ما شده است.
آیا در خصوص اقدامات دولت آمریکا برای پیگیری کشته شدن تبعه خودش خبری دارید؟
آمریکا هیچ اقدامی در این خصوص نکرده است. دولت آمریکا باید به دولت ترکیه بابت کشته شدن تبعه خود فشار بیاورد. اگر تبعه آمریکا در هر نقطه دیگر جهان بود، آمریکا این ماجرا را در بوق و کرنا می کرد. ولی ظاهرا واشنگتن تصمیم گرفته است که در قبال این اتفاق سکوت کند.
سرنا شیم خبرنگار کشته شده پرس تی وی آیا شبکه پرستیوی قصد دارد این ماجرا را پیگیری قضایی کند؟
ما در حال حاضر در حال جمع آوری اطلاعات از پلیس ترکیه هستیم و نماینده ای را به ترکیه فرستاده ایم تا پیگیر این ماجرا باشد. پلیس ترکیه با ما همکاری نمی کند و موضوع با گذشت زمان پیچیده تر میشود. پلیس ترکیه حتی حاضر به افشای نام راننده ای که مرتکب قتل شده است هم نمی شود. حتی مشخص نمی کنند که راننده آیا دستگیر شده است یا خیر و در حال حاضر کجاست. تریلر هم بدون علایم شناسایی بوده است. شبکه پرستیوی در حال تکمیل تحقیقات خود است و پس از تکمیل این تحقیقات و در صورت لزوم، اقدامات قضایی هم انجام خواهد شد.
در دنیا مرسوم است که وقتی خبرنگاری کشته می شود, رسانه ها و خبرنگاران سایر رسانه های جهان، خبر کشته شدن این خبرنگار را در رسانه های خود منتشر می کنند. آیا چنین اقدامی بعد از کشته شدن خبرنگار پرستیوی هم اتفاق افتاده است؟
متاسفانه در مورد "سرنا شیم" و همچنین در مورد خبرنگار دیگر ما که دو سال پیش به ضرب گلوله تک تیراندازها کشته شد، رسانه های غربی سکوت کرده اند و سازمان های حقوق بشری مانند عفو بین الملل, دیدبان حقوق بشر و سازمان خبرنگاران بدون مرز نیز در قضیه "سرنا شیم" سکوت کردند که ما با این سازمان ها مکاتبه کردیم و از آنها خواسته ایم که عکس العمل نشان دهند، ولی تا این لحظه که چنین اتفاقی نیفتاده است.
فرمانده عراقی نیروهای محور جنوبی «کرکوک» می گوید: قاسم سلیمانی، فرمانده باجراتی است که نیروهایش از او حرفشنوی دارند. قاسم سلیمانی امکانات قابلتوجهی در اختیار دارد؛ نیروهای او با ما هماهنگیهای زیادی دارند و باید بگویم که سلیمانی و دوستانش در این نبردها موفقیتآمیز عمل کردند.
به گزارش مشرق، وقتی بخواهیم تلفظش کنیم، میشود «کیوان»، اما در اصل اسم این پادگان مهم در «کرکوک»، «k1» است؛ نقطهای مهم و استراتژیک در جنگ علیه «داعش» که این روزها با پیشروی نیروهای متخاصم به سمت شرق عراق دوباره به صدر اخبار بازگشته است؛ پادگانی سوتوکور که یادآور فرار تاریخی ارتش عراق است؛ ارتشی که به محض اطلاع از حمله «داعش»، همهچیز را در پادگان رها کرد و بر خلاف تمام قوانین نظامی، با ترک محل خدمت خود، عملا شرایط تسلط «داعش»یها به «کرکوک» را فراهم کرد. شاید اگر نیروهای پیشمرگه نبودند و پیشدستی نمیکردند امروز شرایط جنگ در عراق به گونه دیگری بود اما «هیوا رسولعمرلطیف»، فرمانده نیروهای محور جنوبی «کرکوک» که در این پادگان مستقر است به«شرق» میگوید پیشمرگهها با حمایت ایران و آمریکا میتوانند به این جنگ پایان دهند و در این گفتوگو بیش از هر چیز به نقش سردار سلیمانی و سپاه ایران در نبرد علیه «داعش» اشاره میکند.
بهعنوان اولین سوال بفرمایید که چه شد جنگ به نقاط کردنشین عراق رسید و این محور را هم وارد نبردی خونین کرد؟
پیش از هرچیز به شما خوشامد میگویم و عذرخواهی میکنم که نمیتوانم به فارسی تکلم کنم. «داعش» در ششمآگوست موصل را تصرف کرد و نقشهاش این بود که مستقیما، اقلیم کردستان را هم تصرف کند، چراکه در «کرکوک»، «داعش» میتوانست به برخی از اهداف مهمش دست پیدا کند. برای پیبردن به این نقشه باید شرایط ویژه «کرکوک» را بشناسیم. این شهر هم مانند موصل، دارای ملیتها و آیینهای فراوان است: کرد، ترکمن، شیعه، مسیحی و آشوری در «کرکوک» زندگی میکنند. از جنبه مذهبی نیز اعراب «کرکوک» هم سنیاند و هم شیعه و کردها که اکثریت بافت جمعیتی «کرکوک» را تشکیل میدهند. فراوانی نفت در «کرکوک»، «داعش» را به طمع واداشته بود و برای نیل به این هدف در منطقه «حویجه»- جنوب «کرکوک»- که عموما اعراب سنی در آن زندگی میکنند، تحرکاتی داشت تا با تصرف حویجه و مسلح کردن آنها، رهسپار «کرکوک» شود.
کردها چه زمانی وارد این نبرد شدند؟
ما بهعنوان نیروهای پیشمرگه کردستان با شرایطی که پیش آمده بود، احساس خطر کردیم و به همین دلیل، ابتدا دوگردان نظامی برای دفاع از «کرکوک» به آن منطقه فرستادیم. این اتفاق همزمان بود با مشاهده ضعفهای بنیادی ارتش عراق و تسلیم زودهنگام آنان؛ ارتشی که با کوچکترین بادها لرزید و مردم عراق، تنها شاهدان آن هستند.
وارد پادگان که شدیم، این حس فرار در ما هم ایجاد شد، چطور این میزان تجهیزات را رها کرده و فرار کردهاند؟
برای مثال در همین پادگان، فرماندهان ارتش عراق خودشان را بهراحتی تسلیم دشمن کردند؛ حتی در مقابل پول چه سوداهایی که نکردند! من در استانداری نشسته بودم، یکی از آن فرماندهان را گرفته بودند که نزدیک 220هزاردلار در کولهاش داشت. آن زمان بود که به این نتیجه رسیدیم آنها در مقابل پول وظیفه نظامی خود را رها کردهاند. خود دولت عراق میتواند در این زمینه تحقیق بهعمل آورد و صحت این حرفها را بسنجد. ارتش عراق هیچگونه مقاومتی نکرد و نیروهای پیشمرگه مجبور شدند کمکم پیشروی کنند. ابتدا سمت جنوب رفتیم، یعنی جایی که پروژه آبرسانی «کرکوک» در حال انجام بود. آن منطقه، مناسب تشخیص داده شد تا نیروهای پیشمرگه استقرار یابند و جبههای درست کند. آن طرف این جبههها- یعنی آن طرف پروژه آبرسانی- تماما روستاهای عربنشین، سنیاند و این طرف هم روستاهایی که متشکل از شهروندان کرد، ترکمن و همینطور بهلحاظ مذهبی متشکل از شیعهها و سنیهاست. انتخاب این نقطه استراتژیک به این دلیل بود، علاوه بر آنکه برای چنین انتخابی با دکترنجمالدین، استاندار کرد «کرکوک»، کاکآسو رییس ناحیه، خالدشوانی و دیگر مقامات «کرکوک»ی جلسهای تشکیل دادیم با محوریت حفاظت سریع از «کرکوک». تصمیم گرفته شد من سرپرستی نیروهای پیشمرگه را برعهده بگیرم و آنها را سامان بدهم که این کار، نیازمند ارسال نیروهای بیشتر بود. به همین دلیل مقرر شد که گردانهای دیگر را هم اضافه کنیم. آنها هم در محورهایی که برایشان تعیین شده بود، مستقر شدند و این محور، «محور جنوبی «کرکوک»» نامگذاری شد که 65کیلومتر طول دارد. در پهنای 28کیلومتر هم نیروها را در نقطه جنوبی شهر «کرکوک» روانه کردیم تا اگر درگیری اتفاق افتاد از همان نقطه دفاع کنیم که گلولههای توپدشمن به «کرکوک» نرسند.
هنگام برنامهریزیها، آیا «داعش» توانست فعالیتی در جبههها انجام دهد؟
بله، متاسفانه روستای «بشیر» که در ششکیلومتری بخش پایینی «کرکوک» و نزدیک «دوزخورماتو» قرار داشت مورد حمله «داعش» قرار گرفت. افراد این روستا همه ترکمنهای شیعه بودند و ما نتوانستیم به داد آنها برسیم؛ «داعش» حمله سختی به «بشیر» کرد و قتلعامی به راه انداخت. سر 30نفر را بریدند و بسیاری را هم اسیر کردند. در جریان این حمله وحشیانه، مردم فرار را بر قرار ترجیح داده بودند. وقتی ما به آنجا رسیدیم، خودم با چشم خودم شاهد این فاجعه بودم. از نیروهای پیشمرگه، شششهید هم دادیم اما با این وجود نتوانستیم این روستا را باز پس بگیریم.
سرانجام این روستا چه شد؟
بعد از کنترل آن روستا توسط نیروهای سنیمذهب محلی که «داعش»ی نبودند، نزاعهای قدیمی بر سر زمین بین اهالی دوباره آغاز شد و چون از کنترل ما خارج بود، همان حد آب را بهعنوان مرز انتخاب کردیم و برای مدتی طولانی در همین بخش جنگ جریان داشت. در این مدت «داعش» 14بار هجوم آورد که همه آنها دفع شد اما سر جمع 53شهید دادیم و 400زخمی! با این همه توانستیم خطر را دفع کنیم تا اینکه سرانجام نیروهای عراقی اعم از «بدر» و «عصائب» و... آمدند که ما را یاری کنند. این نیروها آمدند و حرفشان این بود که به ما کمک میکنند تا «داعش» را از دوزخورماتو و چند نقطه دیگر که به «بشیر» و «کرکوک» میرسند، دور کنیم. ما هم قبول کردیم و توافقی بین ما ایجاد شد. قرار بود در 30سپتامبر با همدیگر به نیروهای حاضر در منطقه حمله کنیم، ما هم بر اساس همین توافق، حمله را آغاز کردیم اما آنها حمله را به تعویق انداختند.
13ساعت جنگ طاقتفرسایی را با «داعش»یها انجام دادیم، ولی باز نتوانستیم آن نواحی را باز پس بگیریم. عدمهماهنگی و حضور آنها باعث شد در آن جنگ موفق نشویم، ولی روز بعد پس از هماهنگیهای آن نیروها با پیشمرگهها در دوزخورماتو نبرد آغاز شد و در حال حاضر (شنبه11اکتبر) سومین روزی است که درگیریها ادامه دارد.
هدف این حملهها دقیقا چیست؟
هدف تخلیه 11تا12روستای آن نواحی از لوث «داعش»یهاست. آن روستاها مأمن بسیار خطرناکی برای تروریستها در جهت حمله به دوزخورماتو بودند. به عنوان مثال خبر دادند که روستای «زرگه» آزاد شده است. نیروهای مذکور با هماهنگی پیشمرگهها برنامههایی دارند تا تمام مناطق نزدیک به «کرکوک» را از وجود «داعش»یها پاکسازی کنند. چرا که «داعش» گروهی نیست که بشود با آنها از در تفاهم و مذاکره وارد شد. نیرویی است که زبانش، بریدن سر و غارت است و بس. آنها در فکر برگرداندن ما به که هزار و1400سال قبل هستند.
خیلیها درباره ویژگیهای گروه «داعش» حرف زدهاند، شما که در جبهه با آنها رودررو میجنگید، «داعش»یها را چطور میبینید؟
شنیدن خبر اشغال یک منطقه و اسارت و کنیزی دخترانش کافی است برای شناختن «داعش»یها. دیدیم که دختران کرد ایزدی را در «سنجار» با خود بردند و مورد تجاوز قرار دادند و در بازارهای موصل بهفروش رساندند. عرب سنیمذهبی که از عربستان آمده به رقه، میآید موصل، دختر میخرد و با خود میبرد. این دلیلی است بر ناانسانی این جماعت. «داعش»یها تنها عرب سنیمذهب نیستند، افغانها، فرانسویها، ترکها، سوریها و بعثیهای سابق عراقی همه با آنها هستند. بخشی از آنها آموزش دیدهاند و سابقا عضو القاعده بودهاند. هدف آنها تشکیل خلافت اسلامی است. با این اوصاف نیروهای پیشمرگه فقط برای دفاع از کردها نمیجنگند، بلکه برای دفاع از همه عراقیها، ایرانیها، ترکها، سوریها و حتی تمام اروپا میجنگند! یادمان باشد در زمان «ابن زیاد» آنها نیرویی برداشته و تا اسپانیا هم رفتند و نام اندلس بر آن نهادند. این تمامیتخواهی نهادینهشده در ذهن آنها، دوباره وادارشان میکند آن تجربه را تکرار کنند.
اینروزها «کوبانی» هم درگیر همین موضوع است؛ فکر میکنید چرا راه مقاومت در برابر «داعش» در «کوبانی» انتخاب شده؟
هجوم «داعش»یها، دو راه باقی میگذارد: یا باید تسلیمشان شد یا باید جانانه مقاومت کرد. حد وسطی در کار نیست، برای مثال در «موصل» و «حویجه» 30تا40نفر از نیروهایشان در مطعمی (غذاخوری) که بنشینند، حق غذا را پرداخت نمیکنند و صاحب آنجا هم حق اعتراض ندارد. در پمپبنزینها باک ماشینها را پرمیکنند و کسی یارای مقابله و اعتراض ندارد. هر خانهای که نشستهاند آن خانه، خانه آنها خواهد شد. هر دختر زیبارویی که دیدند، حتی دختران عرب سنیمذهب، بخشی از اموال آنها خواهد شد. آنها مایه ننگ همه انسانها هستند. بنابراین از مجرای روزنامه شما من پیشنهاد میکنم که همه مردم دنیا یکصدا روبهروی «داعش» بهعنوان دشمن بزرگ انسانیت بایستند و واکنش نشان دهند.
نقش ایران در مقابله با «داعش» را چطور ارزیابی میکنید؟
نقش ایران برای ما نسبت به تمام کشورهای دیگر در اولویت قرار دارد. دلایل مختلفی هم دارد: اول اینکه ما با ایران مناسبات حسنه زیادی در گذشته داشتهایم. در زمان «انفال» و آوارگی، پشتوپناه ما بودهاند. ایران در تمام شرایط سخت، آغوشش را به رویمان باز کرده و کمکمان کرده. دوم اینکه این کشور، اولین حکومتی بود که با در جنگ ما مقابل «داعش» شرکت کرده. ما آن کسی را دوست واقعی میدانیم که در این نبرد زودتر دست همکاری فشرد. ایران و بعد از آنها، آمریکا! آمریکا برای ما جایگاه ویژهای دارد چراکه با هواپیماهای نظامیاش ما را یاری کرد. بعد آن دولتهای اروپایی، آلمان و هلند خوب عمل کردند، بلژیک و همه آن دولتهایی که دست از حمایت خود از نیروهای پیشمرگه برنداشتند. میتوانم ادعا کنم که «داعش» را دو طرف متوقف کردند؛ پیشمرگههای کردستان و دیگری نظامیان ایران که از عراق و منطقه دیاله حمایت کردند. اگر این حمایت نبود، امروز همه این مناطق تصرف شده بود؛ یعنی همه عراق منهای اقلیم کردستان! این حمایتی است که من میتوانم به صراحت از آن حرف بزنم.
مشخصا منظور شما سردار قاسم سلیمانی است؟
قاسم سلیمانی، فرمانده باجراتی است که نیروهایش از او حرفشنوی دارند. قاسم سلیمانی امکانات قابلتوجهی در اختیار دارد؛ نیروهای او با ما هماهنگیهای زیادی دارند و باید بگویم که سلیمانی و دوستانش در این نبردها موفقیتآمیز عمل کردند.
در شرایطی که هر روز خبر تازهای از جنگ «داعش» بهگوش میرسد، آینده را چطور میبینید؟
فکر میکنم برای نتیجه مطلوب باید هم ناتو دخالت کند هم ایران و هم آمریکا. معتقدم نقشههایی در کار است تا نقشه «سایس پیکو» بار دیگر دستخوش تغییر شود. آنها برنامهای برای عراق و حتی ایران در ذهنشان میپرورانند تا مرزها را دوباره تقسیم کنند، حالا چهکسی سود میبرد و چهکسی ضرر، من نمیدانم. ولی نقش ایران انکار نشدنیست! ایران نمیتواند در نبرد فعلی که در برخی مناطق سنینشین عراق جریان دارد، دخالت نظامی کند، از یکطرف نقش ترکیه را هم نباید نادیده گرفت؛ ترکیه هم حضور دارد و اگر پیگیر اخبار باشید، میفهمید که این کشور هم در پارلمانش در تدارک اجرای برنامههایی است و میخواهد از این جنگ سودی برده باشد. به همین دلیل بهنظر من جنگ درازمدتی خواهد بود.
سود و زیان ترکیه در این آینده چه میتواند باشد؟
برای ما مهم آن است که آزادی انسانها حفظ شود، کسی کشته نشود و آنوقت اگر بحث نفت است میشود درباره آن پای میز مذاکره نشست. مگر نفت چقدر مهم است که اینهمه انسان به اسارت گرفته یا کشته شوند؟ ما از ترکیه گلایه داریم، زیرا ترکیه بیشترین امتیازات نفتی را با کمپانیهای استخراجیاش در عراق برده و حتی بخشی از نفت را دزدیده اما عجیب اینجاست که تا این لحظه هیچ کمکی به کردستان نکرده است! آینده را نمیدانم. ما دو دوست همسایه داشتهایم، ایران و ترکیه. ایرانیها خوب عمل کردند، بدهکارشان هستیم، اما دوست ترکیهایمان کمکی نکرد. آیا ممکن است در آینده «داعش»ی نماند؟ ممکن نیست! اما به جای «داعش» چه کسی حکمرانی میکند، این موضوعی است که الان جای بحث دارد. شاید در نهایت عراق به سهقسمت تجزیه شود که به نظر میرسد این تجزیه اجتنابناپذیر باشد. کردها و شیعهها نیروی خودشان را دارند اما سنیها، نیرویی ندارند و باید این نیرو را به وجود بیاورند. اما این موضوع مساله آسانی نیست و فکر میکنم چندسالی زمان ببرد. پیشبینی من این است که نیروهای ترک در موصل این مهم را به انجام میرسانند! شاید هم ناتو یا نیروهای آمریکایی، زیرا موصل به سختی قابل بازپسگیری است.
آیا شما موافقید آمریکا از طریق نیروهای هواییاش به پایاندادن این جنگ کمک کند؟
این اتفاق حتما باید بیفتد، زیرا موصل تنها به دست کردها پاکسازی نمیشود. با نیروهای شیعه و عراقیها هم میسر نیست و حتما باید پشتیبانی نیروهای هوایی با ما باشند. سنیها نیروی مستقلی ندارند. برای نمونه ایران، نیروی خودش را دارد که از خاکش پاسداری میکند، کردها، پیشمرگهها را دارند، شیعهها، بدر و عصائیب و خراسانی و... را دارند، اما سنیها هیچ نیرویی ندارند. برای شکست «داعش» و برگرداندن آرامش، تشکیل نیروی نظامی سنی در مناطق سنینشین اجتنابناپذیر است. به نظر من یا آمریکا یا ترکیه در قالب ناتو و با روش زمینی باید این مهم را به سرانجام برسانند.
نقش پیشمرگهها - به عنوان قویترین نیروی داخلی حاضر در عراق - در ادامه این نبرد چه خواهد بود؟
ما دوگروه نیروی عمده داریم: شیعه و کرد. مناطق شیعه که در قسمتهای پایینتر هستند و جنگ دامنشان را نگرفته؛بنابراین نیروهای شیعه مانند گذشته در آنجا وجود دارند. در این مناطق، نبرد شیعه برای جلوگیری از تسلیم «دیاله» و «بغداد» است. اما نکته مهم اینجاست که در این بخش، نه این شیعیان عراق که در حقیقت ایرانیها هستند که به نیروها سامان دادهاند. اما بخش دیگری از نیروها کرد هستند که منسجمتر عمل میکنند و نقششان انکارناپذیر است. بهعنوان مثال در همین «کرکوک»، خود من چندروز قبل- یعنی 30سپتامبر- 13ساعت با نیروهایم در حال نبرد بودهایم اما یک هلیکوپتر هم به دادمان نرسیده! فارغ از این موضوعات ما خودمان داریم دفاع میکنیم، به خود و ملتمان اعتماد داریم و در نهایت هم ما پیروز خواهیم شد.
آینده «کرکوک» را چگونه میبینید؟
«کرکوک» شهری کردنشین است و این قابلانکار نیست. آنهایی که در «کرکوک» زندگی میکنند اکثریتشان کرد هستند. این شهر، شیعه و سنی و عرب و ترکمن هم دارد اما ترکمنهای سنی نقش تاثیرگذاری ندارند و میماند عربهای تندرو سنی که آن هم باید به ماده 140قانون این کشور احترام بگذارند. ما با حضورمان در «کرکوک» عملا این قانون را اجرا کردیم و امروز همه مناطق «کرکوک» در دست نیروهای پیشمرگه اقلیم کردستان است.