سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی و اقتصادی و تحلیل های روز



این تحلیلگر در ادامه ادعاهای خود می افزاید: اسراییل برای انجام چنین ماموریت جاسوسی هواپیماهای بدون سرنشین خوبی از جمله هواپیمای " هرون تی پی" دارد که قادر است به خوبی از عهده این عملیات برآید و هواپیمای هرمس مناسب این عملیات نیست.
روزنامه جروزالم پست اسراییل با انتشار دیدگاه های یک کارشناس نظامی در بنیاد دفاع از دموکراسی به نقل از این کارشناس نظامی می نویسد: به احتمال فراوان ایران یک هواپیمای بدون سرنشین خود را مورد اصابت قرار داده است.

به گزارش عصر ایران این روزنامه اسراییلی با وجودی که مقامات اسراییل در یک هفته گذشته و پس از انتشار خبر سرنگونی یک پهپهاد جاسوسی اسراییل در نزدیکی نیروگاه نطنز و انتشار تصاویر و فیلم آن سکوت کرده اند، به نقل از "پاتریک مگاهان " تحلیلگر امور نظامی در بنیاد دفاع از دموکراسی می نویسد: بقایای هواپیمای بدون سرنشین شباهتی به هواپیمای بدون سرنشین " هرمس " اسراییل ندارد و بیشتر شبیه مدل هواپیمای بدون سرنشین "شاهد 129" است.

این تحلیلگر نظامی ادعا می کند دماغه هواپیمایی که ایران نمایش داده و می گوید هواپیمای بدون سرنشین هرمس است، پهن تر از دماغه هواپیمای هرمس در دو کلاس 180 و 450 اسراییل است و از سوی دیگر  به ادعای این تحلیلگر نظامی هواپیماهای هرمس مدل 180 و 450  در ویژگی های طراحی مطابقت زیادی با بقایای نشان داده شده از سوی ایران ندارد. 
او می افزاید: در تصویر نمایش داده شده از سوی ایران یک سوراخ بزرگ در دماغه هواپیما دیده می شود اما هواپیمای هرمس 450 یک دماغه صاف با نوعی از دهانه های مستطیل شکل در بالا و پایین دارد که در تصویر نمایش داده شده از سوی ایران از هوایمای بدون سرنشین مطابقت ندارد. 
این تحلیلگر نظامی  مدعی می شود شکل و شمایل هواپیما نشان می دهد احتمالا این هواپیمای بدون سرنشین مدلی توسعه داده شده از هواپیمای ایرانی شاهد 129 است.
مگاهان در ادامه می گوید: اگر اسراییل بخواهد چنین ماموریتی انجام دهد هواپیمای هرمس به دلیل مسافتی که قرار است طی شود به هیچ وجه مناسب نیست چه بخواهد از داخل خاک اسراییل به پرواز در آید و چه از کشوری مثل آذربایجان.
این تحلیلگر در ادامه ادعاهای خود می افزاید: اسراییل برای انجام چنین ماموریت جاسوسی هواپیماهای بدون سرنشین خوبی از جمله هواپیمای " هرون تی پی" دارد که قادر است به خوبی از عهده این عملیات برآید و هواپیمای هرمس مناسب این عملیات نیست.
وی در ادامه مدعی می شود ایرانی ها در جریان سقوط هواپیمای بدون سرنشین " آر کیو 170 " نیز گفتند که هواپیما را نشانده اند در حالی که این هواپیمای بدون سرنشین آمریکایی در ایران فرود آمده بود! بنابراین دلیلی ندارد با این سابقه، به گفته  ایرانی ها درباره ساقط کردن هواپیمای هرمس اعتماد کرد.گفتنی است در حالی این تحلیلگر نظامی مدعی می شود این هواپیمای جاسوسی بدون سرنشین برای اسراییل نبوده که در روزهای گذشته و پس از انتشار عکس و فیلم هواپیمای سرنگون شده، مقامات رژیم صهیونیستی هیچ گونه واکنشی درباره آن نشان نداده اند و اگر به گفته این تحلیلگر نظامی این شواهد و مستندات حاکی از سناریو بافی ایران بوده باشد سکوت مقامات اسراییل در قبال آن چه توجیهی می تواند داشته باشد!

پهپاد سرنگون شده اسراییلی در نزدیکی نطنز
 
ادعای جدید منابع اسراییلی: هواپیمای بدون سرنشین برای خود ایران بود!

پهپاد شاهد 129 ساخت ایران

ادعای جدید منابع اسراییلی: هواپیمای بدون سرنشین برای خود ایران بود!

پهپاد هرمس 450 اسراییل

ادعای جدید منابع اسراییلی: هواپیمای بدون سرنشین برای خود ایران بود!


گروه اتحاد علیه ایران هسته‌ای در سال 2008 راه‌اندازی شد و توسط مقامات اسبق دستگاه سیاست خارجی و دولت آمریکا اداره می‌شود. در میان شورای مشاوران این گروه، نام رئیس سابق سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی یعنی مه‌ئر داگان به چشم می‌خورد.
گروه جنگ نرم مشرق- گروه اتحاد علیه ایران هسته‌ای در سال 2008 راه‌اندازی شد و توسط مقامات اسبق دستگاه سیاست خارجی و دولت آمریکا اداره می‌شود. در میان شورای مشاوران این گروه، نام رئیس سابق سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی یعنی مه‌ئر داگان، حامی دیرینه صهیونیست‌ها در آمریکا دنیس راس، سناتور جوزف لیبرمن و فرانسیس تاونسند مشاور سابق جرج بوش در امور امنیت داخلی به چشم می‌خورد. 
رابطه گروه اتحاد علیه ایران هسته‌ای با موساد + تصاویررابطه گروه اتحاد علیه ایران هسته‌ای با موساد + تصاویررابطه گروه اتحاد علیه ایران هسته‌ای با موساد + تصاویررابطه گروه اتحاد علیه ایران هسته‌ای با موساد + تصاویر

گروه اتحاد علیه ایران هسته‌ای سالانه بین 3/1 تا 7/1 میلیون دلار کمک‌های مالی دریافت می‌کند که از مالیات هم معاف است. همچون سایر سازمان‌های غیرانتفاعی در آمریکا، گروه اتحاد علیه ایران هسته‌ای نیز از الزام اعلام اسامی پرداخت‌کننده‌های این کمک‌ها به سازمان مالیاتی آمریکا معاف است.

این گروه در حالی عمده فعالیت‌هایش را جلوگیری از دستیابی ایران به بمب هسته‌ای قرار داده است که نهادهای اطلاعاتی آمریکا هم معترفند ایران چنین برنامه‌ای در دستور کار ندارد.

گروه اتحاد علیه ایران هسته‌ای با شناسایی شرکت‌های تجاری خارجی فعال در ایران، تلاش می‌کند با پروپاگاندای رسانه‌ای و تهدیدات سیاسی، آنها را از تداوم فعالیت در ایران، بازدارد.

19 جولای 2013 ویکتور رزتیس مالک یک شرکت کشتیرانی یونانی علیه گروه اتحاد علیه ایران هسته‌ای در آمریکا شکایت کرد. وی نیز از جمله افرادی بود که گروه اتحاد علیه ایران هسته‌ای مدعی بود با ایران همکاری تجاری دارد.

افشای رابطه موساد با گروه

در شکایت‌نامه‌ای که رزتیس ارائه کرده، اظهار شده که گروه اتحاد علیه ایران هسته‌ای همچون قاضی، هیئت منصفه و جلاد عمل می‌کند و از شرکت یا فرد مورد هدف خود می‌خواهد استشهادنامه‌ای را امضا کند و متعهد شود که در صورت نقض تعهداتش به این گروه، جریمه شود. همچنین این فرد یا شرکت باید متعهد شود که اتهام فعالیت تجاری‌اش با ایران از سوی یک حسابرس مورد نظر گروه اتحاد علیه ایران هسته‌ای، مورد بررسی قرار گیرد و خود را به یک شورای مستقل جهت ممیزی و حسابرسی معرفی کند.

تمامی اتهامات این لابی صهیونیستی علیه تاجر یونانی، بر پایه نامه‌ای است که رزتیس به مسئولان ایرانی در یونان ارسال کرده و در آن خواستار دیدار با آنان شده بود. همچنین گروه اتحاد علیه ایران هسته‌ای، مدعی است رزتیس تفاهم همکاری مشاوره‌ای نیز با ایرانی‌ها امضا کرده بوده است.

با این حال، گروه اتحاد علیه ایران هسته‌ای تاکنون از انتشار این دو نامه مورد ادعای خود، خودداری کرده است؛ آن هم در شرایطی که رزتیس قویا مدعی است که هر دو نامه، جعلی است. در سوم جولای 2013 وکلای رزتیس، نامه‌ خود به مدیران گروه اتحاد علیه ایران هسته‌ای را منتشر کردند که در آن به پیامدهای اتهام‌زنی‌های این گروه به رزتیس، همچون متوقف شدن پذیره‌نویسی سهام شرکت وی و لطمه دیدن قراردادهای تجاری بزرگ او، اشاره شده بود.

در اثر پروپاگاندای تبلیغاتی این لابی صهیونیستی علیه رزتیس، وی بارها پیام‌های تهدید به مرگ دریافت کرد که در آنها او را «شیطان، حرامزاده، طمع‌کار، حیوان، دزد و خوک مسیحی» نامیده بودند.

این در حالی است که رزتیس، یهودی است،‌ از رژیم صیهونیستی حمایت می‌کند و با دستیابی ایران به بمب هسته‌ای مخالف است.

با این وجود، در صفحه فیس بوک گروه اتحاد علیه ایران هسته‌ای، خوانندگان پیام‌هایی با درخواست اعدام رزیتس نوشته‌اند.

افشای رابطه موساد با گروه متحد علیه ایران هسته‌ایبر اساس شکایت‌نامه رزیتس به دادگاه، یک مدیر کشتیرانی صهیونیستی به نام رامی اونگار پس از پروپاگاندای گروه اتحاد علیه ایران هسته‌ای، با او ملاقات کرده بود. رزیتس اظهار داشته که اونگار یک کارچاق‌کن بود که به طرز عجیبی اطلاعات دقیقی درباره موقعیت گروه اتحاد علیه ایران هسته‌ای داشت.

اونگار مدعی شده بود که از طرف حامیان گروه اتحاد علیه ایران هسته‌ای، مسئول حل اتهامات مطرح علیه رزتیس است؛ اتهاماتی که رزتیس می‌گوید هیچ یک را انجام نداده است.

در نامه‌ای که وکلای رزیتس در ماه آوریل به ریاست دادگاه ارائه دادند، اعلام کردند که به اطلاعاتی دست یافته‌اند که نشان می‌دهد گروه اتحاد علیه ایران هسته‌ای، توسط افراد ذی‌نفوذ خارجی همچون اونگار تامین مالی می‌شود؛ افرادی که احتمالا اسرائیلی هستند.

رزتیس همچنین از ریاست دادگاه تقاضا کرد تا اونگار و مشاور معروف گروه اتحاد علیه ایران هسته‌ای یعنی مه‌ئر داگان رئیس سابق موساد را به عنوان شاهد به دادگاه دعوت کند. رزتیس مدعی است که موساد عامل انتقال اطلاعات و اخبار به گروه اتحاد علیه ایران هسته‌ای است.

اما در حالی که دادگاه به مراحل حساس خود رسیده بود، وزارت دادگستری آمریکا در نقش منجی گروه اتحاد علیه ایران هسته‌ای وارد عمل شد. یعنی در حالی که گروه اتحاد علیه ایران هسته‌ای چند مرحله از دادگاه را باخته و ملزم شده بود تا اطلاعات مربوط به تامین‌‌کننده‌های مالی خود را اعلام کند، وزارت دادگستری آمریکا وارد عمل شد و به بهانه آن که ممکن است برخی از اطلاعات مذکور طبق قوانین آمریکا باید محرمانه بماند، با اعمال نفوذ بر روند دادگاه و چند بار به تعویق انداختن آن مانع پیروزی رزتیس در دادگاه شد.

در 31 جولای 2014 وزارت دادگستری آمریکا از ریاست دادگاه خواست یک بار دیگر موضوع الزام گروه اتحاد علیه ایران هسته‌ای برای افشای اطلاعات مالی‌اش را به بهانه بررسی احتمال تعارض این اقدام با قوانین آمریکا، تا سپتامبر 2014 به تعویق بیاندازد.

رئیس دادگاه نیز ضمن اظهار تعجب از حساسیت بالای دولت اوباما نسبت به این پرونده، این سوال را مطرح کرده که چرا وزارت دادگستری دولت اوباما همان برخورد سختگیرانه‌ای که با خبرنگاران افشاکننده اطلاعات محرمانه انجام داده را در مقابل گروه اتحاد علیه ایران هسته‌ای که احتمال می‌رود به اطلاعات محرمانه دولتی دسترسی داشته، اتخاذ نمی‌کند؟

البته این رفتار تبعیض‌آمیز وزارت دادگستری آمریکا پدیده تازه‌ای نیست و طی دهه‌های گذشته همواره دستگاه قضایی آمریکا تلاش کرده حامی گروه‌های صهیونیستی باشد. اخیرا نیز وزارت دادگستری آمریکا به سازمان اف.بی.آی دستور داده از انتشار اطلاعات محرمانه مربوط به عمیات‌های موساد در آمریکا تحت قانون آزادی اطلاعات، خودداری کند.

رزیتس اعلام کرده که در اثر اتهاماتی که گروه اتحاد علیه ایران هسته‌ای به شرکت کشتیرانی وی وارد کرده، میلیاردها دلار ضرر دیده است. اما اینک با دخالت وزارت دادگستری آمریکا در روند دادگاه، به نظر می‌رسد رزیتس به خسارتش نخواهد رسید. 



"درعا" مبدأ جنگ‌افروزی؛
داعش قصد دارد پس از پر کردن انبارهای تسلیحاتی خود در مرز، از جنوب سوریه و به‌طور خاص از استان "درعا"، کشور اردن را مورد حمله قرار دهد.
گروه بین‌الملل مشرق - سازمان حقوق بشری "عدل و توسعه"، از نقشه‌‌های جدید گروه تروریستی تکفیری داعش برای تصرف مناطق دیگری در عراق از طریق سوریه و اردن پس از فرار هزاران تروریست داعشی به سوریه پرده برداشت.

«زیدان القنایى» مسؤول دفتر رایزنی و مشاوره این سازمان در این خصوص تصریح کرد: حملات آمریکا علیه گروه تکفیری داعش در عراق و ورود نیروهای پیشمرگه و ارتش عراق به این نبرد و هم چنین کمک‌‌های نظامی ایران به مناطق شمالی عراق منجر به فرار اغلب سرکردگان و عناصر این گروه تکفیری به خاک سوریه شده است.

دورخیز داعش برای حمله به اردن// آماده انتشار
این سازمان تأکید کرد: گروه تکفیری داعش تلاش دارد، ضمن تصرف مناطق دیگری از عراق، مناطقی که از دست داده را هم از باز پس گیرد. اما این تمام نقشه‌‌های داعش نیست، بلکه این گروه تکفیری قصد دارد پس از پر کردن انبارهای تسلیحاتی خود در مرز، از مرزهای جنوبی سوریه و به طور خاص از استان "درعا"، کشور اردن را مورد حمله قرار دهد.

این سازمان ادامه داد: فرار تروریست‌‌های داعشی از عراق به خاک سوریه منجر به اعلام خلافت این گروه تکفیری در سوریه و امتداد گستره آن به خاک اردن و پس از آن حمله به عراق پس از تلاش‌های این گروه و گروه تروریستی «جبهة النصرة» برای بیرون‌راندن «ارتش آزاد» از مناطق تحت تصرف آنها و تسلط بر مناطق شمالی سوریه خواهد شد که در کنار مناطق دیگر تصرف شده توسط این گروه تروریستی تکفیری سه چهارم خاک سوریه را شامل خواهد شد.

از سوی دیگر یک روزنامه سعودی افشا کرد که اردن قرار است، به همراه پیمان ناتو نشستی را پنجشنبه آینده با هدف تدوین طرحی برای مقابله با گروه تکفیری داعش برگزار کند که خطر ورود و پیشروی آن به خاک اردن، این کشور را تهدید می‌کند.

روزنامه سعودی «عکاظ» در این‌ باره نوشت: اردن گزارش‌‌های سری و امنیتی به پیمان ناتو ارائه داده که برداشت‌‌ها و تصوراتش در خصوص مقابله با گسترش نفوذ داعش به اراضی این کشور را پیش از برگزاری این کنفرانس در منطقه ولز در انگلیس در برمی‌گیرد.

عکاظ ادامه می‌دهد: مسؤولان اردنی از ارائه هرگونه توضیح و تفسیر درباره ماهیت گزارش‌‌های داده شده به ناتو و این که مشارکت اردن در کنفرانس ولز حتمی خواهد بود، یا خیر ارائه ندادند.

این در حالی است که «زکی بنی‌ارشید»، معاون دبیرکل جماعت اخوان المسلمین اردن طی تصریحاتی تأکید کرد که گروه تروریستی تکفیری داعش در عمل هم‌اکنون در اردن حضور و فعالیت دارد.

بنی‌ارشید در ادامه تاکیدات خود افزوده بود که حضور و فعالیت گروه تکفیری داعش دورخیز داعش برای حمله به اردن// آماده انتشاردر اردن که هم‌اکنون چالشی در اردن به شمار می‌آید، می‌ تواند به سرحد تهدید برسد.
معاون دبیرکل جماعت اخوان‌المسلمین اردن خاطرنشان کرد: موضع جماعت اخوان‌المسلمین اردن در قبال گروه تروریستی تکفیری داعش کاملا آشکار و شفاف است و در رد افکار و اندیشه‌های این گروه تندرو و افراطی نمود پیدا می‌کند که با اصول و مبادی اسلام در تعارض قرار دارد.
بنی‌ارشید افزود: اخوان‌المسلمین اردن مخالف هرگونه دخالت آمریکا یا دیگر کشورهای غربی علیه گروه تروریستی تکفیری داعش در سوریه و عراق است، چون اخوان‌المسلمین اردن به طور کلی مخالف هرگونه دخالت غرب و آمریکا به هر دلیل و بهانه در امور داخلی هر یک از کشورهای عربی است.
معاون دبیرکل جماعت اخوان‌المسلمین اردن با بیان اینکه این جماعت مخالف هرگونه حمله آمریکا علیه داعش در سوریه و عراق است اما مخالفتی با کمک‌های نظامی و مالی گروه‌‌های مسلح تروریستی فعال در سوریه برای براندازی نظام حاکم در این کشور و شخص بشار اسد، رئیس جمهوری این کشور ندارند.

خبرنگار سابق "آسوشیتدپرس" و "نیوزویک":
اوباما سال‌‌های سال وقت گذاشت تا قطره‌قطره تحریم‌ها علیه ایران هسته‌ای را از گوشه‌ و کنار، گرد آورد اما اکنون دریافته که برای اِعمال اصلاحات سیاسی در عراق به کمک ایران نیاز دارد.
گروه بین‌الملل مشرق- "رابرت پاری" بنیان‌گذار مجله خبری "ائتلاف ژورنالیسم تحقیقی" و خبرنگار سابق "آسوشیتد پرس" و "نیوزویک" طی مقاله‌ای در مجله خود موسوم به "کنسورتیوم نیوز" بی‌میلی اوباما در به چالش کشیدن خط ‌مشی مراکز اصلی قدرت در واشنگتن را عامل آشوب در سیاست خارجی آمریکا دانسته و نوشت: این مراکز خواهان نومحافظه‌کاری و مداخله‌گری لیبرال هستند، راهبردهایی که غالباً منافع امنیت ملی آمریکا را تضعیف نموده است.
پشت‌صحنه سیاست خارجی

سیاست خارجی اوباما از زمان در اختیار گرفتن قدرت در سال 2009 ازهم‌گسیخته و حتی ضد و نقیض بوده است. وی راهبردهای متناقضی را دنبال کرده و گرایش خود به "واقع‌گرایی” با جنگ‌طلبی کم‌تر را با نومحافظه‌کاری و خویشاوند نزدیکش "مداخله‌گری لیبرال" درهم آمیخته است که ایدئولوژی مورد پسند سردمداران قدرتمند واشنگتن است.

جملات بالا بدین معنی است که اوباما در غالب موارد، اهداف متناقضی را در پیش گرفته است: گاهی‌اوقات با دشمنانی هم‌چون روسیه بر سر راه‌حل‌های کاربردی همکاری کرده؛ این راهکارها شامل بحران‌های خارجی پردردسری نظیر تسلیحات شیمیایی سوریه و برنامه هسته‌ای ایران می‌شود. از سوی دیگر، در مواقعی در آتش این بحران‌ها هیزم خواسته‌های نومحافظه‌کاران را ریخته که منجر به تاکتیک‌های خشنی علیه روسیه، ایران و سوریه و سایر "دشمنان” گردیده است.

ازاین‌رو، از یک‌طرف اوبامایی را داریم که مخفیانه شورشیان سوری را تجهیز می‌کند، شورشیانی که خیل عظیمی از آن‌ها افراطی‌های جهادی هستند، و همین اوباما ارتش را بار دیگر به عراق می‌فرستد تا با برخی از این جهادی‌هایی مبارزه کند که به عراق سرازیر شده‌اند. عراق همان سرزمینی است که این افراطی‌ها پس از تجاوز نومحافظه‌کارانه جرج دبلیو بوش از آن سربرآورده‌اند.

باز هم اوبامایی را می‌بینیم که علی‌رغم پیشنهادهای مکرر ایران مبنی بر پذیرش محدودیت‌هایی که عدم کاربرد نظامی را متضمن می‌شود، سال‌‌های سال وقت می‌گذارد تا قطره‌قطره تحریم‌ها علیه برنامه هسته‌ای را از گوشه‌ و کنار جمع کند و حال درمی‌یابد که به منظور اعمال اصلاحات سیاسی در عراق به کمک ایران نیاز دارد.

از جانب دیگر، اوباما جهت فیصله دادن به بحران‌های سوریه، عراق و ایران به یاری روسیه نیازمند است، بااین‌حال اجازه داده تا تیم سیاست خارجی‌اش با شعله‌ور نگه داشتن تنور مخاصمه بین روسیه و کودتاگران تحت حمایت آمریکا، "ولادمیر پوتین" رئیس‌جمهور این کشور را ناخشنود کند. در بحبوحه این کودتا، وزارت خارجه آمریکا روایتی ساختگی به هم بافته و پوتین را به دامن زدن به مناقشه متهم نمود، در‌حالی‌که وی به‌وضوح به اظهارات تحریک‌آمیز غرب واکنش نشان می‌داد.

از همه این اوصاف و تفاسیر گذشته، هسته مرکزی نابسامانی در سیاست خارجی دولت اوباما بی‌تمایلی وی به رودررو شدن با سرچشمه اصلی بی‌ثباتی در خاورمیانه یعنی اسرائیل و عربستان سعودی، "هم‌پیمانان" سنتی آمریکاست. این دو کشور خوراک نآرامی‌های منطقه را فراهم می‌کنند: اسرائیل با اقدامات سبعانه‌اش نسبت به فلسطینی‌ها که نتیجه آن تأمین نیروهای اصلی افراطی‌های اسلامگراست، و عربستان سعودی با تجهیز و تأمین پنهانی جهادی‌ها.

بااین‌وجود، ازآن‌جاکه این دو در اکثر کارهایی که می‌کنند چراغ سبز آمریکا را دارند، به‌ویژه اسرائیل که نفوذ فوق‌العاده‌ای در روند سیاسی و رسانه‌ای آمریکا دارد، اوباما تمام سعی خود را به کار برده تا بحران‌هایی را که این دو "هم‌پیمان" برانگیخته‌اند، به نحوی رفع و رجوع کند.

این‌جاست که نومحافظه‌کاران و پیروان خط مشی "مداخله‌گری لیبرال” وارد صحنه می‌شوند. این دو گروه قویاً از اوباما می‌خواهند تا به بحران‌های "حقوق بشری" در کشورهای مورد انتقادشان، به‌ویژه آن‌هایی‌که در فهرست "تغییر حکومت” اسرائیل هستند، نظیر ایران و سوریه، واکنش نشان دهد.

افراد پرنفوذ در واشنگتن یک کلاه سیاه بزرگ روی سر رئیس‌جمهور سوریه بشار اسد ترسیم کرده و اقدامات وی را نسبت به شورشیانی تشریح می‌نمایند که در مسیر براندازی حکومتش حرکت می‌کنند. این‌ها همه برخلاف مفهوم موهوم و خیالی شورشیان "میانه‌رو” است، مفهومی که اوباما نیز مهر صحت بر آن می‌زند. از طرفی همان‌طورکه روشن شده است غالب شورشیان سوری درواقع افراطیون مرتبط با القاعده هستند.

پشت‌صحنه سیاست خارجی

اوباما در مصاحبه اخیرش با "توماس فریدمن" خبرنگار نیویورک‌تایمز به این انتقاد که وی می‌بایست کارهای بیش‌تری جهت حمایت از شورشیان خواهان سرنگونی اسد صورت دهد، این‌گونه پاسخ می‌دهد: این مفهوم که با تجهیز شورشیان، وضعیت دچار تغییر می‌شود، تفکری خیال‌پردازانه است. وی معتقد است: "این ایده که می‌توانیم کمی تجهیزات سبک یا حتی پیشرفته‌تر در اختیار اپوزیسیونی قرار دهیم که متشکل از پزشکان، کشاورزان، داروخانه‌داران سابق و غیره است، و این‌که این گروه‌ها یارای نبرد با یک دولت مجهز و تحت حمایت روسیه، ایران و حزب‌الله را دارند، هیچ‌وقت در کارت‌های بازی نبوده است."

اوباما در ادامه می‌گوید که دولتش هم‌چنان در یافتن، تعلیم و تجهیز شورشیان سکولار سوری که بتوانند تغییر ایجاد کنند با مشکل مواجه است: "آن‌قدر که امیدوارید ظرفیت وجود ندارد." با همه این تفاسیر، اوباما به خواسته‌های نومحافظه‌کاران و مداخله‌گران لیبرال مبنی بر به زیرکشیدن اسد تن در داده بود. تدبیر سنتی افراد پرنفوذ واشنگتن این بوده که می‌بایست برای جلو بردن سیاست "تغییر حکومت" در سوریه اقدامات بیش‌تری صورت گیرد. این‌ها همه در حالی است که افراطیون سنی از جبهه النصره مرتبط با القاعده و حتی داعشی‌های وحشی، روند شورش را تحت سلطه خود گرفته‌اند.

نومحافظه‌کاران به همراه هم‌قطاران لیبرال‌شان در آگوست 2013، با معرفی "اسد شرور مقابل شورشیان شجاع" به یک‌قدمی سامان دادن مداخله نظامی عظیمی علیه دولت سوریه رسیده بودند. این تهاجم در حال شکل گرفتن بر سر اتهامات مبهم در خصوص استفاده حکومت اسد از گاز سارین ضد غیرنظامیان حومه دمشق در تاریخ 21 آگوست بود.

شک و شبهات پیرامون این سناریو میان تحلیل‌گران اطلاعاتی آمریکا زمانی برطرف شد که جان کری که از زمان تصدی پست وزارت امور خارجه در اوایل 2013 نقش آلت دست جنگ‌افروزان این وزارت‌خانه را ایفا می‌کند، در تاریخ 30 آگوست طی یک سخنرانی، عملاً علیه سوریه اعلام جنگ کرد.

بااین‌حال، اوباما که در پشت پرده با پوتین همکاری می‌کرد، نقشه جنگ هوایی را نقش بر آب کرده و باز هم با کمک پوتین توانست اسد را وادار به تسلیم تسلیحات شیمیایی نماید. از طرفی، اسد دست داشتن در حمله با عامل سارین را کراراً انکار می‌کرد و شواهد به‌دست آمده بعدی نشان داد که این حمله ممکن بوده از سوی افراطیون اسلامگرا ترتیب داده شده باشد تا ارتش آمریکا را در جنگ به طرف خودشان بکشانند.

قضیه به این‌جا ختم نشده و دخالت پوتین در ایجاد اختلال در نقشه نومحافظه‌کاران طرفدار "تغییر حکومت" سوریه، عواقبی به دنبال داشت. پوتین به دشمن درجه یک این افراد تبدیل شد. وی به زودی دریافت که منافع دست اولش از سوی نومحافظه‌کارانی نظیر "کارل گرشمن" رئیس "موقوفه ملی دموکراسی" و افراطی‌های وزارت خارجه آمریکا هدف قرار گرفته است. این افراد به یک بحران سیاسی در مرزهای غربی روسیه و در اوکراین دامن زدند.

حتی جریان طوری پیش رفت که دولت اوباما و رسانه‌های خط مقدم آمریکایی به‌مانند نومحافظه‌کارانی هم‌چون "ویکتوریا نولاند" معاون وزیر خارجه در امور اروپا و سناتور "جان مک‌کین" که در جهت براندازی "ویکتور یانوکوویچ" رئیس‌جمهور مردمی اوکراین تلاش می‌کردند، بحران 22 فوریه پس از سرنگونی یانوکوویچ را به پوتین نسبت دادند.

اوباما به جای مقابله با این روایت ساختگی، جلوی "تفکر جمعی" سر خم کرده و حتی به جمع محکوم‌کنندگان پوتین در غائله اوکراین پیوست. این ماجرا نیز به نوبه خود چشم‌اندار نقاط حساس بین‌المللی نظیر سوریه و ایران را پیچیده‌تر کرد. مقامات روسی درپی این عهدشکنی به اوباما بی‌اعتماد شده و علاقه چندانی به ادامه همکاری با وی در آینده ندارند.

همچنان‌که اوکراین بیش‌تر و بیش‌تر در مرداب جنگ داخلی فرو می‌رود و رژیم کی‌یف شبه‌نظامیان نئونازی را جهت قتل‌عام بومیان روس‌تبار به شرق اعزام کرده، غرب بی‌تفاوت شاهد ماجراست. باوجود بیش‌تر شدن آمار قربانیان و رسیدن آن به هزاران هزار نفر، اوباما نیز چشم خود را بسته است. می‌بایست روایت "کلاه سیاه و کلاه سفید” (پوتین سیاه‌کلاه و سران کیف سفیدکلاه) حفظ می‌شد.

پشت‌صحنه سیاست خارجی

به همین صورت، ژوئیه امسال زمانی‌که اسرائیل تازه‌ترین کشتار خود موسوم به "چمن‌زنی" را علیه فلسطینیان ساکن غزه امسال کلید زد، اوباما از اقدامات اسرائیل حمایت کرد، درصورتی‌که می‌دانست بااین‌کار خشم علیه غرب در جهان اسلام خیز صعودی برمی‌دارد. گروه حامی سیاست "مسئولیت در قبال محافظت" از جان مردم تحت سرپرستی "سامانتا پاور" نماینده آمریکا در سازمان ملل هم جانب سکوت را رعایت کردند. از قرار معلوم، "مسئولیت در قبال محافظت” یک نوع اخلاق موقعیتی است که بسته به این‌که چه کسی دست به کشتار می‌زند و چه کسانی نیاز به محافظت دارند، تغییر می‌کند.

اصل نادیده گرفته‌شده "مسئولیت در قبال محافظت" در کشتار غزه و اوکراین، به یک‌باره در زمان گسترش دامنه حملات داعشی‌ها به ایزدی‌ها و سایر اقلیت‌های مذهبی دوباره باب می‌شود. اوباما به منظور جلوگیری از یک فاجعه احتمالی حقوق بشری در عراق دستور حمله هوایی به مواضع داعش را صادر کرد. درپی این فرمان، ایزدی‌ها نفس راحتی کشیده و نیروهای کرد مواضع راهبردی حومه موصل را بازپس گرفتند.

اوباما در اقدامی جهت آرام کردن تنش‌های فرقه‌ای در عراق، در جهت خلع نخست‌وزیر شیعی این کشور"نوری المالکی" عمل کرد و یک نخست‌وزیر شیعه دیگر به نام "حیدر العبادی" را جانشین وی نمود. اما این اقدام کمک ایران شیعه را می‌طلبید که از صدرنشینان "فهرست دشمنان” اسرائیل و نومحافظه‌کاران آمریکایی بود.

به دنبال این خط ضدایرانی، کری و وزارت خارجه آمریکا بر توافق نهایی اصرار ورزیدند که برنامه هسته‌ای ایران را محدود می‌کرد اما پایان نمی‌داد. سپس روند برداشتن تحریم‌های اقتصادی تسهیل می‌شد. علی‌رغم این تحریم‌ها و سردوانده شدن در مذاکرات هسته‌ای، مقامات ایرانی به اوباما کمک کردند تا مالکی را به کناره‌گیری از قدرت راضی کند.

بااین‌حال، رویکرد پرهرج‌ومرج اوباما به سیاست خارجی که خط مشی پیوسته‌ای را دنبال نمی‌کند، رویکردش به جهان را نیز آشفته کرده و بسیاری از هم‌پیمانان و دشمنان را دچار سردرگمی نموده است. زمانی‌که کارشناسان و سیاست‌بازان کهنه‌کار وابسته به جناح‌های پرنفوذ از "سست" بودن سیاست خارجی اوباما حرف به میان می‌آورند، منظورشان این است که وی قدرت ارتش آمریکا را به‌خوبی به رخ همگان نکشیده، این‌که وی یک "قلچماق” دائم نیست و این‌که همیشه هر کاری را که از او خواسته‌اند انجام نداده است.

از یک دید دیگر هم می‌توان به "سستی" اوباما نگاه کرد؛ وی کم‌تر پیش‌آمده که در برابر نومحافظه‌کاران و دوستان طرفدار مداخله‌گری لیبرالش محکم قد علم کند. خودش با دستان خودش اجازه داد با زورگویی، وی را وارد ماجراجویی‌های نظامی غیرسازنده‌ای بکنند. به عنوان نمونه می‌توان به "خیزش" علیه شبه‌نظامیان افغان در سال 2009 اشاره کرد که دستاورد خیره‌کننده‌ای به دنبال نداشت، یا سرنوشت بدفرجام "تغییر حکومت" لیبی در سال 2011 که عملاً این کشور را به کشوری ناتوان تبدیل کرده و شمال آفریقا را دچار بی‌ثباتی نمود.

به‌علاوه، اوباما مخفیانه اجازه تجهیز شورشیان "میانه‌رو" سوری را صادر کرده و انبار مهمات سیا را متعاقباً از سلاح‌های "قابل‌چشم‌پوشی” خالی نمود. البته وی تا حد افراطی که کلینتون و سایر جنگ‌طلبان می‌خواستند پیش نرفت. بااین‌وجود، نتیجه جنگ داخلی سوریه نیرومند شدن افراطیون داعشی بود که استراتژی سبعی‌گری‌شان آن‌چنان افراطی و وقیحانه بود که حتی القاعده نیز آن‌ها را از خود راند. این قساوت در اعدام "جیمز فولی" خبرنگار آمریکایی نیز مشهود بود.

یک رویکرد منسجم‌تر و البته کارکردگرا به جهان و به‌ویژه خاورمیانه باید شامل باطل شمردن "اخلاقیات" گزینشی "مسئولیت در قبال محافظت" و دور کردن سیاست خارجی آمریکا از نفوذ اسرائیل و عربستان باشد.

راهبرد "واقع‌گرایانه"، اوباما را به سمت همکاری پایدارتر با دشمنان سابق جهت به زانو درآوردن تروریسم اسلام‌گرا هدایت می‌کند، از این میان می‌توان به‌طور شاخص به روسیه و ایران و البته سوریه اشاره کرد. این رویکرد، پایان تأمین مالی جهادی‌ها از سوی عربستان و درخواست از اسرائیل برای رسیدن به راه‌حلی عادلانه با فلسطینیان را به دنبال خواهد داشت.

پشت‌صحنه سیاست خارجی

در قالب راهبرد جدید، یک چاره‌اندیشی عملی در خصوص مناقشه سوریه گریزناپذیر است و بشار اسد دست‌کم برای آینده نزدیک باید در رأس قدرت باقی بماند. به موجب این راهبرد، برنامه هسته‌ای ایران به فرجام می‌رسد و ضمانت‌های بخردانه‌ای برای تبدیل‌نشدنش به برنامه نظامی گرفته می‌شود و از طرفی ایران نیز می‌تواند از قبل برداشته شدن تحریم‌ها نفس راحتی بکشد.

قدم دیگر می‌تواند این باشد که بر دولت اوکراین فشار بیاوریم تا به توافقی دوطرفه با شورشیان روس‌تبار شرق برسد و این مسئله را به رسمیت بشناسد که کی‌یف به روابط مثبت با روسیه و اتحادیه اروپا هردو نیاز دارد. با حل و فصل این جنگ داخلی، بازار مالی اروپا نیز آرام گرفته و از بازگشت "سه‌باره" رکود به این اتحادیه که عواقبی نیز برای اقتصاد آمریکا خواهد داشت، جلوگیری می‌شود.

یقیناً این "واقع‌گرایی" به‌دلیل سابقه نه‌چندان درخشان سوریه و ایران و سایر "دشمنان" در امور حقوق بشری، داد نومحافظه‌کاران و طرفداران سیاست "مسئولیت در قبال محافظت" را درخواهد آورد. اما از طرفی، رویکرد دوگانه مقامات واشنگتن را تعدیل خواهد کرد، رویکردی که اقدامات ضدحقوق بشری اسرائیل در قتل‌عام فلسطینیان، اوکراین در کشتار بومی‌های روسی‌تبار یا عربستان در دست داشتن در اعمال تروریستی در سوریه، عراق، چچن و جاهای دیگر را تأیید می‌کند.

درصورتی‌که اوباما به ندای "واقع‌گرای" درونش توجه کند، رویکردش به جهان باثبات‌تر شده و سایر کشورها می‌دانند به جای برخورد با واکنش‌های ناگهانی اوباما در خصوص بحران‌های بین‌المللی، انتظار چه چیزی را بکشند. این رویکرد همکاری‌گرایانه دست اوباما را برای انتقاد از اوضاع حقوق بشری دولت‌ها یا حمایت از اصلاحات دموکراتیک نمی‌بندد. به علاوه، خط مشی کارکردگرا به نفع صلح و در نتیجه پایان مطلق‌گرایی نومحافظه‌کاران می‌تواند ثمره شیرین پایان جنگ‌های نابه‌جا و نجات جان میلیون‌ها نفر را به همراه داشته باشد.




ملزومات تسلیح کرانه باختری؛
بیش از یک ماه است که استراتژی جدید ایران در مواجهه با رژیم صهیونیستی از سوی مقام معظم رهبری اعلام شده است. تسلیح کرانه باختری، تهدیدی انقلابی ازسوی ایران که به سرعت رسانه های جهان را به ارائه تحلیل وا داشته و اسرائیلی ها را منفعل کرد.

کرانه باختری برای مسلح شدن نیازمند چیست؟گروه بین الملل مشرق- رهبر معظم انقلاب در دیدار ماه رمضان دانشجویان و خطبه­ های نماز عید فطر بر راهبرد تسلیح کرانه باختری تأکید کردند و از همه علاقه­ مندان به سرنوشت فلسطین خواستند تا در این راه قدم بردارند. 

اما پیش از اجرای این فرمان بایستی بسترهای لازم برای آن را شناخت و نیازمندی ­های آن را برآورد. به بیان دیگر آنکه ارسال سلاح برای گروه ­های جهادی در کرانه باختری و تجهیز آنان به مقدماتی احتیاج دارد که در این نوشتار از آن به عنوان «ملزومات تسلیح کرانه باختری» یاد می­ کنیم.

کرانه باختری کجاست؟

کرانه باختری رود اردن، در مناطق شرقی سرزمین­ های اشغالی فلسطین قرار دارد که بر اساس اطلاعات موجود در وب سایت سازمان مرکزی اطلاعات دولت آمریکا موسوم به «سیا»، جمعیتی بالغ بر دو میلیون و هفتصد هزار نفر را در خود جای داده است. حدود 85 درصد جمعیت این منطقه به شهروندان فلسطینی اختصاص داشته و مابقی در تصرف اشغالگران صهیونیست است؛ به همین نسبت تناسب میان اعراب بومی و صهیونیست­ های مهاجر برقرار است.

برابر توافق صورت گرفته در قاهره که به «اسلو ـ۲» معروف است، کرانه باختری و نوار غزه به سه بخش «الف»، «ب» و «ج» تقسیم شد. منطقه «الف» تحت حاکمیت کامل حکومت خودگردان قرار گرفت و منطقه «ب» از نظر امنیتی زیر نظر رژیم صهیونیستی باقی ماند اما امور غیرنظامی و غیرامنیتی آن در اختیار حکومت خودگردان گذاشته شد. منطقه «ج» شامل آن دسته از شهرهای کرانه باختری می‌شود که به لحاظ اداری و امنیتی زیر نظر رژیم صهیونیستی باقی می‌مانند. حدود ۶۰ درصد وسعت کرانه باختری به‌عنوان منطقه ج و در اختیار صهیونیست‌ها می‌باشد.

کرانه باختری برای مسلح شدن نیازمند چیست؟

 چرا این منطقه مورد توجه قرار گرفت؟

آنچه واضح به نظر می ­­رسد این است که کرانه باختری به دلایلی چون جمعیت 5/2 میلیونی فلسطینیان، وسعت نزدیک به شش هزار کیلومتری، مرز زمینی طولانی مشترک با کشور اردن، قرابت مکانی با شهرک­نشینان صهیونیست و در تیررس بودن اشغال­گران اسرائیلی از امتیازاتی است که می توان از آن جهت اقدام نظامی علیه صهیونیست به خوبی بهره برد.

دکتر امیر موسوی رئیس مرکز مطالعات استراتژیک و روابط بین­الملل در این باره می­ گوید: به طور کلی در صورت تحقق چنین امری مسلما تمرکز رژیم صهیونیستی از روی غزه برداشته خواهد شد و پیشرفت و تسلط امنیتی این رژیم بر این منطقه شکسته می­شود و از سوی دیگر با توجه به وجود یک خطر بالقوه دیگر در کنار مقاومت غزه بر ضد اسرائیل قدرت نظامی این رژیم هم تفکیک شده و درگیر شدن صهیونیست ­ها در سه جبهه حزب الله، غزه و کرانه غربی شرایط رژیم صهیونیستی را کاملا دگرگون خواهد کرد.

 نیازمندی­های اولیه جهت تسلیح کرانه باختری


1- اراده سیاسی

مهمترین نیاز کرانه باختری برای تجهیز و مسلح شدن، اراده سیاسی و اعتقاد مسئولین به این مهم است.مسئولین ایرانی و فلسطینی بایستی با همکاری و هماهنگی این ایده استراتژیک را پیگیری کنند. به نظر می­رسد که مقام معظم رهبری که در بیانات اخیرشان بی­پرده و صریح از ایده «مسلح شدن کرانه باختری» سخن گفته­اند، با جدیت این موضوع را دنبال می ­کنند. مقامات سیاسی جمهوری اسلامی ایران در دولت و مجلس و مسئولین نظامی در ارتش و سپاه برای اجرایی شدن ایده تسلیح منطقه شرقی فلسطین اشغالی همت کرده و بسترهای لازم را فراهم آورند. طبیعتاً گروه­های فلسطینی در کرانه باختری نیز بایستی به این جمع بندی برسند که تنها راه برای مقابله با دشمن صهیونیستی تمرکز بر قدرت نظامی است.

2- منابع مالی

مسلح شدن کرانه باختری نیز مانند بسیاری دیگر از اهداف نظامی نیازمند منابع مالی و ارزی است. خرید تجهیزات، ارسال تسلیحات، آموزش نفرات، مایحتاج گروه­های فلسطینی و اقدامات سیاسی-امنیتی بدون تأمین منابع مالی میسر نخواهد شد. به منظور جمع­آوری پول و صرف آن در موارد مدنظر، بایستی از کانال­های مختلف داخلی و بین­ المللی اقدام کرد؛ جمع­ آوری کمک­های انسان دوستانه ملت ایران و سایر ملل مسلمان، هماهنگی با سازمان­های خیریه فعال در جهان اسلام، تامین اعتبار از سوی دولت­ های حاضر در محور مقاومت و دریافت اعانه از سرمایه ­داران همسو می­تواند هزینه های لازم برای مسلح کردن کرانه باختری را برآورد.

تاسیس مراکز مالی و تجاری در منطقه شرق رود اردن به منظور پشتیبانی از این اقدام می­تواند به توان مالی گروه­های مبارز کمک کند. در حال حاضر شرایط حاکم بر کرانه باختری برای انجام فعالیت­های تجاری و اقتصادی مناسب نیست اما در گام­ های بعدی باید برای توانمندسازی اقتصادی مبارزان فلسطینی چاره­اندیشی نمود.

3- تجهیزات نظامی

گزاره مسلح شدن کرانه باختری با تجهیز نظامی گروه­ های مقاومت فلسطینی در این منطقه مترادف است. با توجه به قرابت مکانی مبارزان با شهرک­ های صهیونیست نشین و مراکز اصلی سیاسی – نظامی اسرائیل، در پله اول بایستی انتقال سلاح­های سبک و انفرادی در دستور کار قرار گیرد در گام بعد ضمن آموزش­های خاص مبارزان فلسطینی (در حوزه جنگ شهری و تولید تسلیحات سبک)، سعی می­شود تا تسلیحات پیچیده ­تر و موشک­ های کوتاه برد به کرانه باختری ارسال شود.

 تصور این موضوع برای رژیم صهیونیستی که در جنگ آینده، مبارزان فلسطینی برای هدف قراردادن مناطقی در شمال سرزمین‌های اشغالی، به‌جای موشک‌هایی با برد بیش از150 کیلومتر برای شلیک از نوار غزه، با موشک‌هایی با برد کمتر از پنجاه کیلومتر قادر به هدف قراردادن تمام نقاط راهبردی این رژیم و با موشک‌هایی با برد کمتر از ۱۰ کیلومتر قادر به ناامن کردن فرودگاه بن گورین باشند، کابوسی دردناک است و این تصور زمانی که موضوع تهاجم زمینی در دستور کار قرار گیرد، ویران‌کننده خواهد بود.

مشاور سابق وزیر دفاع ایران گفت که تهران در پی مسلح کردن فلسطینیان کرانه باختری با تسلیحات استراتژیک شامل موشک­های است که تل آویو و حیفا را هدف قرار دهد. وی در گفتگو با شبکه تلویزیونی المیادین لبنان گفت: یک جبهه جدید باید از سمت کرانه باختری پس از مسلح شدن آن به ویژه با موشک باز شود. زیرا ما به خوبی می دانیم که فاصله کرانه باختری تا تل آویو و حیفا و دیگر مناطق بسیار کوتاه تر از فاصله شان از غزه است. بنابراین تجهیزات ساده ­ای مورد نیاز است؛ به موشک­های دور برد نیازی نیست. موشک­های کوتاه برد می­تواند کل تصویر سرزمین­های اشغالی را تغییر دهد. غزه هم می­تواند پشیتبانی نظامی بیشتری را از ایران دریافت کند.

نیروی قدس سپاه پاسداران، حزب الله لبنان، دولت عراق، سوریه و گروه­های سیاسی- نظامی حاضر در اردن نقش مهمی در این فرایند داشته و مسئولیت خطیری را برای ارسال مهمات و تجهیزات نظامی به کرانه باختری بر عهده دارند.

کرانه باختری برای مسلح شدن نیازمند چیست؟

4- عقبه تبلیغاتی

کانون­های تبلیغاتی و بنگا­های سخن پراکنی وابسته به دولت­های غربی و نزدیک به رژیم صهیونیستی قطعاً هجمه گسترده ­ای را علیه این حرکت آغاز خواهند. این رسانه ­ها با وارونه­ گویی تلاش می­ کنند تا جریان تقویت مقاومت و دفاع مسلحانه را به گسترش تروریسم گره زنند. در این میان تمام حلقه­ های زنجیره مقاومت به حمایت از آنچه که آنها گروه­های تروریستی می­خوانند، متهم خواهند شد.

پس از طرح ایده مسلح کردن کرانه باختری از سوی مقام معظم رهبری و حمایت جریان مقاومت از آن، رسانه­ هایی چون بی­بی­سی بی­توجه به جنایات رژیم کودک­کش صهیونیستی و نسل­کشی نظامیان این رژیم، جمهوری اسلامی را به آتش افروزی متهم کردند.

 بر این اساس محور مقاومت بایستی ضمن مسلح نمودن مبارزان فلسطینی در کرانه باختری، به عقبه تبلیغاتی آن نیز توجه داشته باشد که در نهایت "منطق درست" این حرکت علاوه بر جوامع مسلمان، افکار عمومی دنیا را قانع می­کند.

منطق مقابله نظامی با دشمن جانی، رژیم اشغالگر و متجاوز مسلح برای هر انسان عاقلی مورد پذیرش است. به همین علت رسانه ­های مستقل بایستی طرح دفاع مسلح را برای افکار عمومی دنیا توجیه نمایند و نشان دهند که علی‌رغم جنایات غیرانسانی رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه ما شاهد سکوت مجامع بین‌المللی به ویژه سازمان ملل و شورای امنیت و حتی حمایت آمریکا و انگلیس از جنایات این رژیم هستیم.

5- تشکیل یک واحد اطلاعاتی

مقامات رژیم صهیونیستی پس از اعلان خبر تسلیح کرانه باختری مضطرب و نگران از آینده خود، برای کنترل هر چه بیشتر کرانه باختری و رصد گروه­های جهادی تقلا می­کنند؛ آنان از سازمان­های امنیتی خود و کشورهای همسو در این جهت کمک خواهد گرفت. لذا در جبهه مقاومت نیز باید برای تشکیل یک واحد اطلاعاتی کوچک در کرانه باختری جهت شناسایی، طراحی و مهار اهداف صهیونیستی تلاش کرد. این هسته اطلاعاتی با جمع آوری اطلاعات لازم و مقابله با نفوذ دشمن، در بخش­های مختلف رژیم صهیونیستی نفوذ خواهد کرد؛ این اقدام علاوه بر موفقیت در راهبرد تسلیح کرانه باختری، نوید یک سازمان مقتدر اطلاعاتی را در قلب سرزمین­های اشغالی می­ دهد. 

کرانه باختری برای مسلح شدن نیازمند چیست؟

جمع بندی

اگر در کنار نیروهای حماس و جهاد اسلامی در نوار غزه، مردم و گروه‌های کرانه‌ی باختری نیز مسلح شوند و بتوانند مبارزه‌ای فراگیر را علیه اسرائیل آغاز کنند، وضعیت برای اسرائیل بسیار وخیم‌تر از شرایط کنونی خواهد شد. به گزارش دیدبان نشانه‌هایی از ورود مردم کرانه‌ی باختری به صفوف مقاومت در جنگ اخیر مشاهده شده است.

براساس نظرسنجی‌های موجود، برای نخستین‌بار بیش از 85 درصد مردم کرانه‌ی باختری از اقدامات مقاومت در غزه علیه صهیونیست‌ها حمایت کرده‌اند و به‌صورت روزانه راه‌پیمایی‌هایی را در مخالفت با حمله‌ی اسرائیل به نوار غزه برگزار می‌کنند که این امر تاکنون منجر به کشته و زخمی شدن ده‌ها تن از مردم این منطقه شده است. تمام هراس اسرائیل از این مسئله است که مردم کرانه‌ی باختری نیز به مقاومت فلسطین بپیوندند. این امر دو خطر بسیار بزرگ برای اسرائیل می‌تواند داشته باشد: اول اینکه با پیوستن جمعیت بیش از دو میلیونی مردم این منطقه به نوار غزه، تعداد نیروهای نظامی و مبارز به طرز چشمگیری افزایش خواهد داشت و این مسئله ارتش اسرائیل را بیش از پیش دچار مشکل خواهد کرد و چه بسا از برخی مناطق نیز عقب‌نشینی کند.

دوم اینکه جمعیت قابل‌توجهی از اسرائیلی‌ها در کرانه‌ی باختری زندگی می‌کنند که در صورت مسلح شدن مردم کرانه‌ی باختری، این جمعیت به‌راحتی و بدون هیچ‌گونه دفاعی، در تیررس مردم فلسطین قرار خواهند گرفت.

منبع: دیدبان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد