سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی و اقتصادی و تحلیل های روز


کری افزود: ما در جریان مذاکرات به صورت کاملا آشکار روشن کردیم که 19 هزار سانتریفیوژ کنونی ایران رقم زیادی است.
جان کری وزیر امور خارجه آمریکا پس از دو روز مذاکرات فشرده با همتای ایرانی خود در وین ،در یک کنفرانس خبری پیش ار ترک وین به مقصد واشنگتن ، گفت و گوهای خود در وین را مفید و سازنده خواند و افزود این مذاکرات پیشرفت های محسوس داشته است.کری: ایران باید سانتریفیوژ های خود را کاهش دهد
به گزارش عصر ایران به نقل از رویترز کری افزود: ما در جریان مذاکرات به صورت کاملا آشکار روشن کردیم که 19 هزار سانتریفیوژ کنونی ایران رقم زیادی است. کری با اشاره به اینکه هنوز برای رسیدن به توافق مذاکرات بیشتری نیاز است، گفت به واشنگتن باز می گردد تا نتیجه گفت و گوها را به اوباما رییس جمهور آمریکا و کنگره انتقال دهد و درباره  تصمیم بعدی آمریکا در صورت نرسیدن به توافق احتمالی در موعد مقرر(در پنج روز آتی) رایزنی کند.
کری شب گذشته در یک دیدار سه جانبه با ظریف و کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا شرکت کرد. وزیر خارجه آمریکا گفت و گوهای سه جانبه با ظریف و اشتون را مثبت و مفید ارزیابی کرد اما گفت که هنوز اختلافات جدی بر سر برنامه هسته ای ایران وجود دارد.
روزنامه نیویورک تایمز امروز (سه شنبه) در گزارشی مدعی شد محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران در مذاکرات وین 6 پیشنهاد داده است در ازای عدم پیشرفت بیشتر در تعداد سانتریفیوژ ها و باقی ماندن سطح غنی سازی ایران در میزان کنونی به مدت 3 تا 7 سال، کشورهای غربی تحریم های ایران را گام به گام لغو کنند.محتوای مذاکرات 1+5 با ایران رسانه ای نمی شود.

در این نظر سنجی با وجودی که 79 درصد از آمریکایی ها گفته اند نظر مثبتی نسبت به حکومت ایران ندارند ، اما اکثریت آنها گفته اند باید در حوزه هایی از جمله مقابله با تهدید گروه تروریستی داعش با حکومت ایران همکاری کرد.
نتایج یک نظر سنجی جدید در آمریکا نشان می دهد  61 درصد افکار عمومی این کشوراز همکاری کشورشان با ایران برای  مقابله با گروه تروریستی داعش در عراق حمایت می کنند.
به گزارش عصرایران به نقل از روزنامه "واشنگتن پست" نتایج یک نظر سنجی جدید از سوی دانشگاه مریلند آمریکا که در فاصله روزهای 28 ژوئن تا 7 ژوئیه انجام شده است نشان می دهد 61 درصد از آمریکایی ها خواهان همکاری کشورشان با ایران برای مقابله با داعش هستند.
در این نظر سنجی روش های این همکاری مورد سوال قرار نگرفته است. بر اساس این نظر سنجی 66درصد دموکرات ها و 62 درصد جمهوریخواهان و 51 درصد افراد مستقل از این همکاری حمایت می کنند.
همچنین نتایج این نظر سنجی نشان می دهد که 61 درصد از آمریکایی ها از یک توافق بلند مدت هسته ای با ایران که توانایی این کشور  را برای ساخت سلاح هسته ای کاهش دهد، حمایت می کنند و تنها 35 درصد از آمریکایی ها خواستار برچیده شدن کامل چرخه سوخت و برنامه غنی سازی اورانیوم  ایران و نیز تشدید تحریم های بین المللی هستند.
این نظر سنجی پیش از آغاز  گفت و گوهای هسته ای بین ایران و گروه 1+5 در وین 6 انجام شده است و در آن از شرکت کنندگان پرسیده شده که برای حل مساله هسته ای ایران چه فرمولی را ترجیح می دهند: توافقی که اجازه دهد ایران به صورت محدود غنی سازی اورانیوم داشته باشد یا گزینه تشدید تحریم ها.
در این نظر سنجی با وجودی که 79 درصد از آمریکایی ها گفته اند نظر مثبتی نسبت به حکومت ایران ندارند ، اما اکثریت آنها گفته اند باید در حوزه هایی از جمله مقابله با تهدید گروه تروریستی داعش با حکومت ایران  همکاری کرد.
این نظر سنجی از 748 نفر صورت گرفته است و ضریب خطای آن 3.6 درصد است.

بغدادی نیز همچون زرقاوی‌ در ‌سال‌های حضور خود در افغانستان، ارتباط نزدیکی با طالبان داشت. این دو تن‌ در نفرت از ایرانی‌ها و شیعیان با طالبان اشتراک نظر داشتند. بغدادی به ویژه با وزیر آموزش دولت طالبان، ارتباط نزدیکی برقرار کرده بود.
یکی از مهم‌ترین موضوعاتی که در بحث از تحولات اخیر عراق در عرصه جهانی مورد توجه قرار گرفته، سر برآوردن افرادی است که در چهارچوب گروه‌های تکفیری، خود را امرای جهان اسلام خوانده و داعیه حکومت بر تمامی سرزمین‌های اسلامی را مطرح می‌کنند. ابوبکر البغدادی، جدید‌ترین پدیده در این زمینه است که به تازگی نام خود را مطرح کرده است.
به گزارش «تابناک»، به تازگی منابع افغان اطلاعات جدیدی ‌درباره ابوبکر البغدادی، رهبر داعش که خود را خلیفه مسلمانان جهان می خواند منتشر کرده‌اند که ‌خود را «خلیفه ابراهیم» می‌خواند.
بنا بر این اطلاعات، بغدادی چندین سال در افغانستان حضور داشته و در این کشور با گروه‌های افراط‌گرا و طالبان به همکاری پرداخته است.
آن گونه که از شواهد برمی‌آید، بغدادی در اوایل دهه ۱۹۹۰ به همراه ابومصعب الزرقاوی، بنیانگذار القاعده عراق پس از سال ۲۰۰۳، به افغانستان رفته بود. هسته اصلی گروهی که این روز‌ها با نام «داعش» و بعد‌تر با نام «دولت اسلامی» شناخته می‌شود،‌‌ همان گروهی بود که در آن روز‌ها در اطراف زرقاوی بودند.

زرقاوی که نام اصلی وی «احمد فاضل الخلیله» بود، فرد مجرمی بود که به واسطه خشونت و بی‌رحمی‌اش شناخته شده بود. وی که در سال ۱۹۶۶ متولد شده بود، سال‌های فراوانی را در کشور زادگاهش (اردن) در زندان گذراند و در‌‌ همان زندان‌ها بود که در دهه ۱۹۸۰ به سوی ایده‌های افراط‌گرایانه گرایش یافت. زرقاوی پس از آزادی، در فاصله سال‌های ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۲ به همراه مجاهدین افغان علیه دولت کمونیست افغانستان که مورد حمایت شوروی بود، به مبارزه پرداخت.
بنا بر این گزارش، اردنی‌ها بار دیگر در سال ۱۹۹۴ زرقاوی را دستگیر کردند و این بار اتهام وی، توطئه‌چینی علیه معاهده صلح ملک حسین بود. دادگاهی کردن وی به اتهام فعالیت‌های ضد رژیم و خرابکارانه، سبب مشهور شدن وی شد. پس از پنج سال حبس، زرقاوی در جریان فرمان عفو عمومی ملک عبدالله، پادشاه جدید اردن، در فوریه ۱۹۹۹ از زندان آزاد شد.
زرقاوی به افغانستان بازگشت و همانجا بود که همکاری با بغدادی را آغاز کرد. منابع افغان می‌گویند این دو تن، شرکایی نزدیک به شمار می‌رفتند. زرقاوی گروهی را با نام «جند الشام» تأسیس کرد و توانست حمایت قابل توجهی را از اسامه بن لادن، رهبر القاعده به دست آورد. محل فعالیت این گروه، کابل و هرات بود.
در آستانه هزاره جدید میلادی، گروه زرقاوی مجموعه‌ای از حملات تروریستی را علیه هتل‌های بزرگ و مراکز گردشگری مسیحیان در اردن طرح‌ریزی کردند. دستگاه اطلاعاتی اردن در دسامبر ۱۹۹۹ این دسیسه را کشف کرد و زرقاوی، مغز متفکر این گروه‌ غیابی محکوم شد؛ اینکه بغدادی چه نقشی در طرح ریزی این حملات ‌داشته، نامشخص است، ولی به نظر می‌رسد وی نیز در ماجرا درگیر بوده است.
بغدادی نیز همچون زرقاوی‌ در ‌سال‌های حضور خود در افغانستان، ارتباط نزدیکی با طالبان داشت. این دو تن‌ در نفرت از ایرانی‌ها و شیعیان با طالبان اشتراک نظر داشتند. بغدادی به ویژه با وزیر آموزش دولت طالبان، ارتباط نزدیکی برقرار کرده بود.
احتمالاً پس از حمله آمریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱، بغدادی از کشور افغانستان به خارج فرار کرد. زرقاوی نیز در‌‌ همان زمان به عراق رفت و شروع به ایجاد زیرساخت‌هایی کرد که قرار بود به القاعده عراق و سپس ـ پس از مرگ وی در سال ۲۰۰۶ ـ به داعش تبدیل شود.
اطلاعات تازه به دست آمده، به دریافت درک بهتری از بغدادی (نام بغدادی نیز به صورت مستعار برای وی به کار می‌رود) کمک می‌کند. همکاری وی با زرقاوی از سال ۱۹۹۹ نشان می‌دهد، وی یکی از نخستین بازیگران در عرصه افراط‌گرایی در عراق و مبارزه با شیعیان بوده است؛ به عبارت دیگر، وی از زمان تأسیس القاعده عراق تاکنون در صحنه بوده است.
این اطلاعات همچنین به توضیح دلایل تیره بودن رابطه وی با ایمن الظواهری، جانشین بن لادن در القاعده کمک می‌کند. ظواهری همواره منتقد زرقاوی و اطرافیانش بود و وی را دارای رویکردی بیش از حد فرقه‌گرایانه و بی‌رحمانه می‌دانست؛ ظواهری به بن لادن پیشنهاد کرده بود به زرقاوی اعتماد نکند.
ظواهری اوایل سال جاری میلادی، بغدادی را بر سر یک ماجرای جنگ قدرت از القاعده اخراج کرد. وی تمایل داشت ‌«جبهه النصره» به عنوان شعبه القاعده در سوریه فعالیت کند، در حالی که بغدادی می‌خواست این نقش در اختیار داعش باشد. در عمل، این داعش بود که جبهه النصره را به وجود آورده بود و به همین دلیل، بغدادی خواستار سهم بیشتری بود. این روز‌ها هم که بغدادی خود را خلیفه خوانده و داعیه حکومت بر همه مسلمانان را مطرح می‌کند! این در حالی است که ملا عمر، رهبر طالبان افغانستان نیز به نوبه خود، ادعای خلافت بر مسلمانان را دارد. این ادعای وی به دهه ۱۹۹۰ بازمی‌گردد و در آن زمان، بن لادن نیز در این زمینه از وی حمایت می‌کرد. احتمالاً بغدادی اکنون بر این باور است که همه رقبای خود را پشت سر گذاشته است. به هر حال، تصمیم بغدادی برای خلیفه خواندن خود، به معنای به چالش کشیدن مستقیم ملا‌عمر است.

قانون‌گریزی؛ شاه‌کلید خشونت فاجعه‌بار و عقب‌ماندگی‌ها
تفرقه و نزاع؛ فقط در کشورهای جهان سوم!
کد مطلب : 47986
آیا دیده‌اید که سیاستمداران کشورهای توسعه یافته پس از تخلف راه گریز از کشور را انتخاب کنند و آنجا گروه و فرقه راه اندازی نمایند و علیه منافع کشور خود حرکت کنند؟...
تفرقه و نزاع؛ فقط در کشورهای جهان سوم!
عطا افشاریان

گروه سیاسی: در گذشته در جامعه انسانی با گذشت زمان یک طبقه تبدیل به فئودالهایی صاحب ثروت و زمین شده بودند و عده دیگری کارگر و رعیت و این دو طبقه به صورت موروثی نسل به نسل منتقل می‌گردید، اگر چه شاید در گذر زمان عده اندکی از طبقه کارگر جامعه با ورود به نهادهای نظامی، پا به عرصه قدرت می‌نهاد. مقایسه تاریخ چند صد ساله اخیر کشورها نیز حاکی از آن است که حتی کشورها نیز طبقه بندی شده‌اند و ظاهرا کشورهای جهان سوم به خصوص کشورهای مسلمان قادر به خارج شدن از این لاک توسعه نیافتگی خود نیستند. با ظهور انقلابهای متعدد در کشورها و دگرگون شدن مقوله سیاست، اقتصاد و حکومت، قدرت و اصالت قدرت جای خود را به سیستم جدید حکومتی داد که در آن افراد زیادی قادر به رشد بودند. 

جامعه آمریکا شاید در این گذر و با بکارگیری تجربیات بشری توانست یکی از پایدارترین ساختارهای سیاسی و اجتماعی را در جهان پدید آورد، ساختاری که به آن لقب سرزمین فرصتها داد. کشورهایی چون بریتانیا، آلمان، فرانسه و ژاپن نیز توانستند با روحیه فداکاری ملی در راه توسعه کشور خود پس از جنگ جهانی دوم قدم بردارند. چنین پیشرفتی را صد البته مرهون قانون گذاران خود هستند ولی بافت اجتماعی، سنت مردم و فرهنگ مردم این کشورها را نیز باید مد نظر قرار داد.

ذکر این نکته خالی از لطف نیست که بعد از جنگ جهانی دوم افرادی چون ماتسوشیتا در ژاپن ظهور پیدا کردند که دغدغه توسعه و نجات ژاپن را داشتند، نسل این افراد از اشغالگری آمریکا ناراحت بودند ولی مبارزه را در زمینه دیگر بسط دادند با این شعار که روزی باید تمام خانه‌های آمریکایی با محصولات ژاپنی اشغال گردد و البته چنین نیز شد، تنها چندین سال پش از جنگ جهانی دوم خودروسازهای مطرح آمریکایی یکی پس از دیگری ورشکست شدند و جای خود را به خلاقیت و تکنولوژی ژاپنی دادند. 

این را مقایسه نمایید با شرکت‌ها و بخش خصوصی ایران که در دهه هفتاد بازار کل آسیای میانه را در دست داشت و خیلی زود شرکتهای نوظهور ترکیه‌ای، آنها را بیرون راندند و ایرانی ها و کالاهای آنها به بی کیفیتی و توام با تقلب شهره گردید. اگر تاریخ کشورهای مسلمان بخصوص کشورهای خاورمیانه و به ویژه ایران و عراق پر است از افتخارات و تمدن کهن، امروز برای ما حاصلی ندارد چرا که آن توسعه محصول زحمات پدران ما بوده است و افتخاری برای ما به ارمغان نمی آورد بلکه حداکثر لیاقتی که ما می‌توانیم در مورد آن تاریخ به خرج بدهیم نگاهداری از آنها و کسب درآمد از آنهاست، که صد البته در این نیز موفق نبوده ایم. توسعه نیافتگی ما ناشی از بافت اجتماعی ماست و این ما مردمان ایران زمین هستیم که نقش مستقیم در پسرفت کشور خود داریم.

البته تاریخ کشورهای اروپایی پر است از جنگ‌های طولانی، لشکرکشی، تجاوز و استعمار، اما همه این کشورها پس از جنگ جهانی دوم آغازی دوباره داشتند. بسیاری از کشورهای توسعه یافته بجز آمریکا در جنگ جهانی دوم تقریبا تمام زیر ساخت خود را از دست دادند و گویی از صفر شروع کردند. سوال اینجاست که چرا ایران و کشورهای همجوار آن هرگز طعم توسعه را نچشیدند ولی کره، ژاپن، سنگاپور و بسیاری کشورهای دیگر به جز قدرتهای بزرگ به زودی از اقتصادهای مطرح دنیا گشتند؟

ساختار سیاسی-اجتماعی این کشورها جالب و در خور توجه است، در این کشورها اپوزیسیون، منافقین، مجاهدین خلق و امثالهم وجود ندارد. شما گروههایی را نمی بینید که به کشورهای دیگر متوسل شوند و از آن کشورها علیه مردم و کشور خود بیانیه صادر کنند و یا برای رسیدن به قدرت مانند مجاهدین خلق، جاسوسی نمایند و یا مشی مسلحانه داشته باشند، به ندرت شنیده‌اید که یک انگلیسی به آمریکا یا کانادا پناهنده شود. آیا دیده‌اید که سیاستمداران کشورهای توسعه یافته پس از تخلف راه گریز از کشور را انتخاب کنند و آنجا گروه و فرقه راه اندازی نمایند و علیه منافع کشور خود حرکت کنند؟ مسلما خیر. نمونه آن سارکوزی است که تخلفات وی در حال رسیدگی است.

در این کشورها و کشورهای اروپایی گروه‌های مسلحانه وجود ندارد، رفاه اجتماعی در حدی مطلوب است و این سرزمین‌ها به محلی برای مهاجرت نخبگان کشورها، به ویژه کشورهای اسلامی، شده است. در مقابل آن، کشورهای اسلامی قرار دارند که بر حسب تصادف یا خواست خداوند از منابع عظیم نفت، گاز و طلا بهره مندند ولی خونریزی، درگیریهای فرقه‌ای، گروه‌های مسلحانه و جنگ و خرابکاری و دیکتاتوری از ویژگی‌های بارز این کشورهاست. 

سوال اینجاست که آیا حقیقتا این کشورها مسلمانند و یا تنها نام مسلمانی را یدک می‌کشند؟ و چرا این کشورها باید اینگونه در نادانی خود دست و پا بزنند؟ آیا همه اینها محصول دست استعمار است؟ و آیا خودآگاهی مردم و یا بهتر بگوییم عدم تمایل مردم به آگاه شدن و اندیشیدن و خوب زیستن دست مایه چنین شرایطی نیست؟ آیا مردمان این کشورها همه این بلاها را مشیت الهی می‌دانند و به دنبال تغییر سرنوشت خود نیستند؟

یکی از ویژگی‌های بارز کشورهای توسعه یافته قانونگرایی است و توزیع مناسب قدرت و ثروت، کافی است نگاهی داشته باشیم به انتخابات مختلف این کشورها و نوع برخورد مردم و سیاستمداران به این انتخابها، هر چند تشریفاتی و در قالب دو حزب مشخص و با افراد مشخص که با نام دموکراسی به خورد مردم می‌دهند، می‌توان دموکراسی هدایت شده را برای سیستم این کشورها عنوان نمود.شاید تا حد بالایی ساختار سیاسی اجتماعی آنها را در این توسعه موثر دانست. 

توسعه‌ای که فقط شامل سیستم اقتصادی و اجتماعی آنها نمی گردد بلکه حتی در مسابقات جام جهانی نیز این توسعه یافتگی نمود می‌یابد. آیا سیاستمداران و نظام سیاسی ما در ایجاد چنین جامعه ای موثر هستند؟ صد البته که ساختار سیاسی و اجتماعی هر کشور در رشد فکری آن جامعه موثر است ولی نگرش مردم نیز در نگرش سیاستمداران نمود پیدا خواهد نمود. نظام سیاسی ما در حال بلوغ است ولی آنچه حوادث چندین ساله اخیر را رقم زده است، نشانه قدرت و عافیت طلبی ما ایرانیان، عدم تحمل یکدیگر و عدم قانونگرایی و انحصارطلبی است.

این نگرش که نهادهای سیاسی - اجتماعی ما دچار نقص است منطقی است ولی ویرانه ساختن قانون، بجای بالغ نمودن آن، جز تنش‌های اجتماعی حاصل دیگری ندارد. به طور حتم باید نقش مردم را نیز در پیدایش چنین وضعیتی مد نظر داشت. این نگرش که گروهی از مردم بدنبال تغییر نظام سیاسی هستند و دشمن انگاشتن مردم فضای نامطلوبی ایجاد می‌نماید و سیاستمداران باید همگام با تغییرات دنیای نو پیشروی کنند و جامعه را یک موجود پویا ببینند که به تحول و اصلاح نیاز دارد.

فرقه سازی، اپوزیسیون سازی و مخالف پروری به وضوح در کشورهای جهان سوم دیده می‌شود به گونه ای که هر شخصی در این کشورها به دنبال این است که به گونه‌ای سرمایه‌ای جدا نموده و به یکی از کشورهای توسعه یافته برود! مادامیکه مردم این کشورها در حال کشمکش‌های سیاسی - اجتماعی و مذهبی پوچ هستند و نگاه سیاستمداران آنها به غرب یا شرق است، وضعیت این کشورها همین خواهد بود و باقی خواهد ماند. منظور از نگاه به غرب یا شرق نداشتن، عدم ایجاد رابطه نیست، بلکه کشف، باروری و تکیه بر استعدادهایی است که مزیت رقابتی ایجادمی نماید در عین تعامل سازنده با دنیا.

تنها در کشورهای جهان سوم است که جوانان آن برای پیوستن به کشورهای توسعه یافته و اقامت در آنها به هر دری می‌زنند. حتی شورش علیه دولت خود، هنجار شکنی و هزار راه دیگر و حتی لو دادن رمز کارت‌های بانک‌ها (که در این مورد خاص هرگز انگیزه‌های مجرم و همدستانش هم مشخص نشد!). در این کشورها با دشنام به ارکان سیاسی و فرار از قانون به راحتی مطرح خواهید شد و با پناه بردن به غرب در حکم اپوزیسیون از رفاه مادی آنها برخوردار می‌گردند و البته کشور شما همچنان در تحریم و جنگ و اختلاف دست و پا خواهد زد!

همه کشورها به دنبال منافع خود هستند ولی تنها در کشورهای جهان سوم است که سیاستمداران آن هر از چند گاهی به کشورهای توسعه یافته پناهنده می‌شوند، و در قراردادهای تجاری و اقتصادی آنها هر از چند گاهی بوی فروش منافع این کشورها به مشام می‌رسد و تنها در این کشورهاست که مردمانش سیاستمداران را وابسته به شرق و یا غرب می‌دانند. مسلما چنین جوامعی همچنان جهان سوم باقی خواهند ماند تا زمانی‌که قانون در این کشورها نهادینه گردد و احترام به آن یکی از ارکان جامعه شود.


ارتباط کناره‎گیری ویلیام هیگ با شکست در عدم برقراری رابطه با ایران/ آقای وزیر چگونه تسلیم گزارش کمیته روابط خارجی مجلس عوام بریتانیا شد؟

مهدی خانعلی‌زاده - گروه بین‌الملل رجانیوز: در اوج مذاکرات گروه 1+5 با ایران و در حالی که انگلستان یکی از کشورهای تاثیرگذار بر روند مذاکرات است، خبرگزاری‌ها از استعفای «ویلیام هیگ»، وزیر امور خارجه این کشور از سمت خود خبر می‌دهند؛ خبری که بسیار ناگهانی و بدون هرگونه پیش زمینه قبلی، در حساب رسمی توئیتر آقای هیگ منتشر شد و نشان از مهم بودن علت برکناری وی دارد.

اما علت اصلی این کناره‌گیری ناگهانی چه بود؟ پاسخ به این سوال، یک راه اصلی دارد: مراجعه به گزارش کمیته روابط خارجی مجلس عوام بریتانیا که یک روز پیش از استعفای آقای هیگ منتشر شد؛ گزارشی که در رسانه‌های فارسی‌زبان توجه خاصی به آن نشد.

تلویزیون دولتی انگلیس در این زمینه نوشته است: کمیته روابط خارجی مجلس عوام بریتانیا، گزارشی از فراز و فرودهای روابط سیاسی لندن و تهران منتشر کرده است. در این گزارش از عملکرد وزارت خارجه بریتانیا انتقاد شده است. از جمله در مورد مدیریت روابط با تهران، بعد از حمله به سفارت بریتانیا و طولانی شدن روند بازگشایی سفارت خانه بریتانیا در تهران.

نگاهی به محتوای منتشر شده‌ی این گزارش نشان می‌دهد که دامنه اعتراض مقامات ارشد بریتانیا به عملکرد وزارت خارجه این کشور در ماجرای حضور اعتراض‌آمیز برخی از دانشجویان ایرانی در سفارت انگلیس در تهران و تلاش برای قطع ارتباط سریع با ایران، به حدی بالاست که سبب شده تا ویلیام هیگ مجبور به استعفا و خروج از کابینه شود.

در این گزارش با اذعان به رویکرد محتاطانه انگلیس در قبال ایران، وزارت امور خارجه انگلیس را بازخواست کرده که چرا در از سرگیری روابط با ایران بیش از حد سختگیری کرده است و نتیجه این سختگیری را ضربه به توانایی لندن در شکل دادن به تحولات، جمع آوری اطلاعات و ایجاد روابط شخصی در ایران دانسته و آنرا برای دولت انگلیس بسیار خسارت بار عنوان کرده است. 

این مساله از آنجایی قابل تحلیل است که در طول دو سال گذشته و پس از ماجرای حضور دانشجویان ایرانی در سفارت انگلیس در تهران، اعتراضات زیادی نسبت به نحوه واکنش این کشور در قبال این حادثه از سوی سیاستمداران ارشد بریتانیایی صورت گرفته است. به عنوان مثال، حدود یکسال و چند ماه پس از تعطیلی سفارتخانه انگلستان در ایران، یک مقام سابق دولت انگلیس اعلام کرد تعطیلی این سفارتخانه در ایران، اقدام اشتباه دولت لندن بوده است. 

روزنامه انگلیسی «گاردین» در آن زمان گزارش داد: «دیوید میلیبند، وزیر خارجه سابق انگلیس با انتقاد از سیاست های دولت این کشور اعلام کرده است که اقدام لندن برای تعطیل کردن سفارتخانه در تهران اشتباه بوده، و این اقدام موجب شده تا لندن قدرت درک ایران را از دست بدهد. وزیر خارجه سابق انگلیس معتقد است که تعطیل کردن سفارت این کشور در تهران موجب شده تا بریتانیا نفوذ خود در ایران را از دست بدهد. میلیبند که در موسسه "رویال یونایتد سرویس" در خصوص ایران سخنرانی می کرد در ادامه گفته است: تعطیل کردن سفارت در تهران برای آنها مایه تاسف نیست بلکه این اقدام برای انگلیس زیان بار بود. به گفته میلیبند تعطیل شدن سفارت انگلیس در تهران به افرادی که مسئول این کار بودند این فرصت را داد که تبلیغات سنگینی را در خصوص آن به راه بیاندازند و تعطیلی سفارت فقط به نفع آنها تمام شده است.»

اعتراف دولت انگلیس به تلاش برای اعمال نفوذ در ایران از طریق سفارتخانه این کشور در تهران، در حالی از سوی وزیر خارجه سابق انگلیس صورت گرفت که در زمان فتنه 88 و همزمان با حضور میلیبند در صدر دستگاه دیپلماسی این کشور، سفارت انگلیس در تهران به عنوان یکی از مراکز هدایت آشوب و اغتشاشات شناخته شد؛ به نحوی که برخی از مرتبطین با این سفارتخانه در وسط میدان آشوب و فتنه دستگیر شده و توسط محاکم قضایی ایران نیز محاکمه شدند.

این در حالی است که چند ماه پس از اعلام رسمی «جان ساورز»، رئیس دستگاه امنیتی انگلیس مبنی بر لزوم ورود به عملیات‌های پنهانی در قبال برنامه هسته‌ای ایران، موج ترور دانشمندان هسته‌ای ایران آغاز شده و پس از ترور شهید علی‌محمدی و ترور شهید شهریاری اعتراضات گسترده‌ای را به دنبال داشت؛ به نحوی که در سالگرد ترور این شهید و در حالی که انگلیس محوریت طراحی تحریم‌های جدید غرب علیه بانک مرکزی ایران را به عهده گرفته بود، تجمع اعتراضی دانشجویان در مقابل سفارتخانه این کشور در تهران، به ورود آنها به داخل سفارتخانه این کشور منجر شد.

در همین حال و همزمان با این اقدام اعتراضی، مجلس شورای اسلامی نیز با تصویب طرحی دولت را ملزم به کاهش سطح مناسبات با دولت انگلیس کرد اما دولت انگلیس تلاش کرد با بهانه قرار دادن ورود دانشجویان به سفارت انگلیس و باغ قلهک و با هدف کاهش فشارها وارد شده در قبال تصمیم دولت ایران برای کاهش روابط دیپلماتیک، روابط خود با ایران را قطع کند.




باریکه 40کیلومتری غزه را بهتر بشناسیم

فارس- منطقه غزه که از آن با عنوان «نوار غزه» یا «باریکه غزه» یاد می‌شود در جنوب غربی سرزمین اشغالی (فلسطین) قرار  دارد.

این باریکه دقیقا 41 کیلومتر طول دارد و عرض آن نیز بین 6 تا 12 کیلومتر تغییر می‌کند. کل مساحت این منطقه 360  کیلومتر مربع است و حدود یک و نیم ملیون نفر جمعیت دارد که یکی از پر تراکم‌ترین مناطق دنیاست.

از شمال به شهرک صهیونیست‌نشین «عسقلان» منتهی می‌شود، از شرق به استان «بئر شبع» فلسطین اشغالی و از جنوب نیز به کشور مصر می‌رسد. در سمت غرب نیز، دریای مدیترانه قرار گرفته است.

«باریکه»40کیلومتری «غزه» را بهتر بشناسیم

 

«باریکه»40کیلومتری «غزه» را بهتر بشناسیم

در منطقه غزه پنج شهر وجود دارد، به ترتیب از شمال، جبالیا، غزه، دیرالبلح، خان یونس و رفح که بزرگترین آن‌ها شهر غزه است.

از لحاظ سیاسی و امنیتی، کنترل نوار غزه از سال 2007 پس از اختلاف و درگیری با جنبش فتح، به دست حماس افتاد و جنبش فتح در حال حاضر صرفا بر کرانه باختری تسلط دارد. دو ماه پیش، حماس و فتح برای تشکیل دولت واحد به توافق رسیدند. غزه در حال حاضر محل تجمع گروههایی است که به مقاومت و ایستادگی در برابر رژیم صهیونیستی اعتقاد دارند.

از لحاظ اقتصادی، به علت محاصره شدیدی که بر مردم این باریکه تحمیل شده، فقر و بیکاری افزایش یافته است. بسیاری از صنایع به دلیل نبود مواد خام از کار افتاده و مردم به کارهای یدی روی آورده‌اند. بسیاری از زیر ساخت‌ها توسط بمباران رژیم صهیونیستی نابود شده و پس از آن نیز امکان بازسازی آن نبوده است.

در دوران آتش‌بس کمی وضع بهبود می‌یابد یا در ایامی که دولت مصر مرز رفح را باز می‌کند می‌توان اوضاع کمی بهتری را شاهد بود، اما در بیشتر ایام سال، محاصره یک و نیم ملیون نفر، شرایط ناراحت کننده‌ای را رقم زده است که قلب هر انسانی را به درد می‌آورد. تمامی مردم غزه مسلمان هستند به جز اقلیتی مسیحی که بالغ بر 30 هزار نفر می‌شوند.

 «باریکه»40کیلومتری «غزه» را بهتر بشناسیم

 

موقعیت غزه نسبت به شهرکها و شهرهای «اسرائیل»

نزدیک‌ترین شهرک‌های صهیونیستی به غزه به ترتیب «سدیروت» 10 کیلومتر، «عسقلان» 21 کیلومتر،  «اشدود» 38 کیلومتر، «بئرشبع» 42 کیلومتر است که بیشترین تعداد موشک‌های مقاومت نیز به این شهرها اصابت می‌کند.

شهر تل آویو پایتخت رژیم صهیونیستی در 70 کیلومتری غزه و بارها مورد اصابت موشک‌های مقاومت قرار گرفته است و دورترین شهر نسبت به غزه نیز شهر بزرگ و مهم «حیفا» در شمال سرزمین اشغالی و در 155 کیلومتری غزه است که طی هشت روز گذشته دو بار موشک‌های مقاومت تا آن‌جا نیز رسید و باعث حیرت فرماندهان صهیونیستی شد.

علاوه بر این‌ها موشک‌های مقاومت توانسته تا قدس غربی 77 کیلومتری، بیت شمیس در 57 کیلومتری، گوش دان 67 کیلومتری، رعناتا 85 کیلومتری، کفار سابا 85 کیلومتری، زخرون یعکوف 126 کیلومتری نوار غزه را مورد هدف قرار دهد.

«باریکه»40کیلومتری «غزه» را بهتر بشناسیم

  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد