سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی و اقتصادی و تحلیل های روز



شواهدی بر پروژه اوکراینیزه سازی ایران؛
یوریپابلیک لیستی از حکومت هایی را آورده که در مقابل انقلاب از زیرساخت، آسیب پذیر هستند؛ از ایران هم نام برده است. آیا ایران،در معرض خطر "دومین انقلاب سبز" قرار دارد؟
گروه سیاسی مشرق- دیروز، «انستیتو بروکینگز» که اغلب در رتبه بندی های معتبر جهانی از اندیشکده های بین المللی، بعنوان معتبرترین اتاق فکری جهانی انتخاب شده است؛ در یک گزارش تحلیلی، به بررسی ماهیت اعتراضات صورت گرفته در اوکراین و ونزوئلا پرداخت. این گزارش اما با عنوان: "آیا ایران، بعدی است؟" (آیا نوبت ایران است؟)، منتشر گردیده بود.

بروکینگز: آیا بعد از اوکراین و ونزوئلا، نوبت ایران است؟

پیش از این «پایگاه خبری- تحلیلی مشرق»، در سلسله مقالاتی با عنوان: "پروژه قدرت خیابانی/ بازخوانی تحولات اوکراین"، ضمن رصد و جمع آوری اطلاعات جزئی، این تئوری را مطرح کرد که آنچه در اوکراین در قالب یک کودتای فاشیستی شبه مردمی در جریان است؛ در واقع، یک نسخه جدید از مدل های "براندازی نرم" است که در قالب "Power Of Street" و بعد از شکست عملیاتی مدل "انقلاب های رنگی"، بروز و طراحی شده و قرار است؛ بعد از تست در دیگر کشورها نیز اجراء گردد.

هر چند آن زمان، برخی که معمولاً نگاه خوش بینانه و ساده اندیشانه ای به تحولات اجتماعی صورت گرفته توسط های سرویس های اطلاعاتی غرب دارند؛ این تئوری را به بدبینی مضاعف متهم می نمودند اما امروز شواهد بیشتری از این مسئله که خود اندیشکده های اطلاعاتی و شبه دولتی آمریکا نیز، چنین تعریفی از وضعیت اوکراین دارند؛ به چشم می خورد.

بروکینگز: بعد از ونزوئلا و اوکراین، منتظر اعتراضات مدنی در ایران باشید

دیروز، تحلیل گر مدعو و غیر مستقر «انستیتو بروکینگز» در مطلب فوق الذکر، با اشاره به گزارش تحقیقی «مجله نیوریپابلیک» آمریکا درباره ماهیت اعتراضات اجتماعی اوکراین- ونزوئلا، اینطور عنوان کرد که بحث های بسیاری درباره تأثیرگذاری بحران اوکراین بر مذاکرات هسته ای ایران توسط کارشناسان مطرح شده لیکن؛ بحث درباره تأثیرگذاری این مدل بر "تحولات داخلی ایران"، مغفول مانده است. نویسنده سپس، می پرسد: آیا ایران در خطر "انقلاب سبز 2" قرار دارد؟

 این فرضیه دوباره بعنوان یک هشدار به نهادهای ذیربط، مسئولین و رسانه های متعهد کشور گوشزد می شود که آماده سازی های فضای اجتماعی ایران و بسترسازی عملیاتی در "سازمان عملیاتی آشوب" (فتنه 88) در جهت ساخت یک ناآرامی برهه ای؛ مدت هاست که شروع شده و شواهد بسیاری از آن موجود است.این ناآرام سازی احتمالی که متأسی از مدل سازی های عملیات صورت گرفته در اوکراین، تایلند، ونزوئلا، ترکیه و ... است، چهار هدف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت را پیگیری می کند: 1- تغییر رفتار تهران: فشار به ایران برای انعطاف بیشتر در حوزه های نفوذش بویژه خارجی (بخصوص موضوع هسته ای و پشتیبانی از مقاومت اسلامی)، 2- ایجاد بحران مقبولیت (به تعریف آنها: مشروعیت) برای جمهوری اسلامی: این ادعا که مطالبات بخشی از مردم ایران که در قالب جنبش سبز متبلور شد، پاسخ داده نشده و رهبران ایران با عدم مقبولیت مواجهند و 3- تغییر در چیدمان قدرت بصورت دومرحله ای و 4- براندازی از درون.

بروکینگز: بعد از ونزوئلا و اوکراین، منتظر اعتراضات مدنی در ایران باشید

در ادامه برای اولین بار، بخشی از گزارش «انستیتو بروکینگز» را بدون رد یا پذیرش مفاد آن منتشر می شود:

***

آیا، بعدی ایران است؟

استفان گراند

این مقاله بخشی از سری یک هفته ای در توضیح کتاب جدید «استفان گراند»، موسوم به "درک میدان التحریر: انتقال های قدرت در جاهای دیگر، چه چیزی درباره آینده دموکراسی عربی؛ می تواند به ما بیاموزد" است. «انستیتو بروکینگز» در ادامه این هفته، 23 آوریل 2014 م.، میزبان مراسم معرفی کتاب «گراند» خواهد بود. «گراند» عضو ارشد و غیر ساکن «مرکز سابان» و مدیر سابق «پروژه روابط آمریکا با جهان اسلام» است.

بحران اوکراین مباحث زیادی را درباره تأثیر آن بر موضوع مذاکرات 1+5 با ایران به وجود آورده است. اما توجه بسیار کمی به نتایج احتمالی موفقیت جنبش "میدان اروپا" در اوکراین بر تحولات داخلی ایران شده است.

سایت «نیو ریپابلیک» ]جمهوری جدید[ هفته گذشته، بخشی کامل را به چیزی اختصاص داد که نامش را "عصر انقلاب" گذاشت. این سایت، مقالاتی درباره اعتراضات مدنی اخیر در اوکراین، ونزوئلا، و کشورهای دیگر منتشر کرد. بخش مذکور با یک "لیست کیسه" به پایان می رسد که در آن لیستی از حکومت هایی آمده که در مقابل انقلاب از زیرساخت؛ آسیب پذیر هستند. در این لیست، از ایران هم نام برده شده است. آیا این کشور، در معرض خطر "دومین انقلاب سبز" قرار دارد؟

«سوزان مالونی» و «کنث پولاک»، همکاران من در «مرکز سیاست خاورمیانه سابان در انستیتو بروکینگز» برای پاسخ به این سؤال بسیار مجهزتر از من هستند. آنچه من می توانم ارائه بدهم، چارچوبی است بر اساس تحقیق اخیرم؛ درباره تجربه دموکراتیک سازی در مناطق دیگر دنیا.

امروز را با اشاره به این مطلب آغاز می کنم که خاورمیانه، اولین منطقه دنیا نیست که دموکراتیک سازی می شود؛ بلکه آخرین است ... از اواسط دهه 1970 تا پایان قرن بیستم، آنچه "موج سوم دموکراتیک سازی" نامیده می شد؛ همه دنیا را فرا گرفت و تنها خاورمیانه را جاگذاشت ... نکته امروز این است که خاورمیانه، هنوز هم از روند جهانی به سمت دموکراسی بیرون است.





پروژه فشار به نهادهای امنیتی
رازگشایی از ادعای حمله به "بند ۳۵۰ اوین"
سه شنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۱۵
 
پس از اتمام بازرسی از بند ۳۵۰ اوین، ۳۰ دستگاه تلفن همراه، سیم کارت های رایتل و ایرانسل، تبلت، فلش مموری، کارت های شارژ اعتباری ایرانسل و حتی وسایل لهو و لعب مانند آلات قمار و متأسفانه مشروبات الکی کشف گردید....

پایگاه خبری انصارحزب الله - پنج شنبه هفته گذشته، مورخ ۲۸/۱/۱۳۹۳، سایت «کلمه» که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ بعنوان سایت تبلیغاتی «میرحسین موسوی» راه اندازی شده بود و بعد از آن، بعنوان یک ارگان رسانه ای فتنه عمل کرد؛ از درگیری شدید بین مأمورین و زندانیان در «بند ۳۵۰ زندان اوین» خبر داد. [۱].



بلافاصله، بنگاه خبرپراکن سلطنتی بریتانیا، «BBC فارسی» اقدام به پوشش این خبر، بعنوان تیتر یک خود نمود. «BBC» تحت عنوان: "حمله به زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین"، نوشت: «سایت کلمه»، سایت نزدیکان به «موسوی» و اصلاح طلبان ایران، گزارش داده که شماری از زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین، با مأموران امنیتی درگیر شده‌اند و عده‌ای از آنها؛ مجروح شده‌اند. گزارش شده که تهاجم نیروهای امنیتی صبح امروز، پنج شنبه ۲۸ فروردین، در پی اعتراض زندانیان به نحوه بازرسی شروع شد»[۲].

سپس رسانه‌های فارسی زبان خارجی و سایت‌های اپوزیسیون و ضدانقلاب خارج نشین، بطور هماهنگ، به بزرگنمایی و حاشیه پردازی برای این ماجرای مبهم و مشکوک؛ مبادرت ورزیدند. برای مثال، فقط «سایت کلمه» به بارگذاری چیزی حدود ۵۱ خبر، تحلیل و گزارش از این واقعه مبهم، پرداخت.

در همین حال، بخش فارسی شبکه سلطنتی «BBC» به پوشش کم نظیر این واقعه پرداخت، طوری که بارها اخبار این ماجرا را بعنوان تیتر یک بخش ایران سایت خود برگزید و گزارش‌های صوتی، ویدئویی و تحلیل‌های مکتوبی در اینباره تهیه و تولید کرد.




برای نمونه، گزارشگر شبکه «BBC» در گزارشی تصویری درباره این ماجرای مبهم، می‌گوید: «زندان اوین، به یکی از مخوف‌ترین زندان‌های دنیا معروف است. گزارش شده که یکی از علت‌های اصلی بازرسی‌ها، پیدا کردن تلفن موبایل بعضی از زندانیان بود که آنها با آن؛ با عزیزانشان در تماس بودند. امروز، «روزنامه قانون» که طرفدار دولت محسوب می‌شود، حادثه روز پنج شنبه را غیر قانونی خوانده و خواستار رسیدگی به آن؛ شده است.»

بازگشایی گره های ماجرا

اولین گره‌ای که باید از این ماجرای مشکوک باز کرد، این است که آیا چنانچه رسانه‌های زنجیره‌ای فتنه سعی دارند به نمایش بگذارند؛ بند ۳۵۰ فقط، شامل محکومین حوادث انتخاباتی سال ۱۳۸۸ ه.ش (فتنه) می‌شود؟ بنابر این، علیرغم تلاش رسانه‌های زنجیره‌ای اپوزیسیون و ضدانقلاب ایرانیِ حامی فتنه (داخلی یا خارج نشین) که سعی زیادی دارند؛ نمای "بند ۳۵۰ اوین" را بند شامل تنها زندانیان محکوم فتنه معرفی کنند؛ چنانچه «BBC» نیز بعنوان یک رسانه انگلیسی ضد انقلاب اعتراف کرده، این بند شامل انواع محکومین ضد امنیتی از محکومین فتنه گرفته تا اعضای عملیاتی سازمان منافقین و حتی برخی از محکومین جاسوسی و مرتبطین با «موساد» و ... نیز می شود.

«شبکه BBC» در گزارش صوتی دیگری می گوید: «ساعتی پیش، گفتگویی داشتم با «مسیح علی نژاد»، روزنامه نگار در زمینه حقوق بشر و پیش از همه از او پرسیدم؛ تازه ترین خبری که از زندانیان بند ۳۵۰ و خانواده های آنها دارد، چیست: «بخاطر اطلاع رسانی گسترده ای که خود زندانیان انجام دادند، آن شهادت نامه ای که ۷۲ نفر از زندانیان داده بودند و بیانیه ای که از داخل زندان منتشر شده و اینکه حتی رسانه های داخلی هم؛ خیلی گسترده این خبر را پوشش دادند، من فکر می کنم که مأمورین در صدد این برآمدند که فضای حاکم بر خانواده ها را کمی آرام تر کنند.»

(مجری:) یک سئوالی هم بپرسم که شاید خیلی ها به فکرشان می رسد و آن اینکه، وقتی در زندان اینقدر محدودیت زیاد است؛ چطور باز هم زندانیان موفق می شوند که صدای خودشان را به بیرون برسانند، مثلاً همین تماس هایی که در همین چند روز گذشته گرفته شده، با توجه به اینکه قرار نیست زندانیان؛ مثلاً تلفن همراه داشته باشند، چه جوری صدا و حرف خودشان را به بیرون می رسانند؟ (علی نژاد:) یک زندانی، این حق را دارد که موبایل داشته باشد و در زندان، بتواند با بیرون زندان ارتباط برقرار کند و بتواند؛ تخلفاتی که مأمورین می کنند را حتی از این طریق گزارش کند ... و این تنها راه باقیمانده است که دارد، سرکوب می شود؛ ظاهراً»[۳].




دومین گره ای که باید بدان پاسخ داد، این است که واقعاً این حجم از اطلاعات جزئی که بطور گسترده و تاکتیکی، اختلاطی از راست و دروغ برای ساخت یک "جنگ روانی" را به بیرون از زندان درز داده است؛ چطور از یک محیط احیاناً حفاظت شده، خارج شده است؟

پاسخ مشخص است، همانطور که خود مدیران «BBC» حدس می زده اند، این سئوال به یک سئوال مهم در ذهن مخاطبین تبدیل خواهد شد، بنابر این؛ از پیش تصمیم گرفتند که سئوال احتمالی را پرسیده و اثر انتقادات بعدی را کم نمایند. در واقع، این استفاده از تاکتیک سوزاندن سوژه توسط خودی، برای کم کردن تبعات احتمالی سوژه است که یک تاکتیک مرسوم در عرصه "جنگ روانی" است. با این حال، «علی نژاد» سهواً از اطلاعاتی پرده بر می دارد که راز اصلی ماجرا را نمایان می کند، اینکه بخشی از زندانیان بند ۳۵۰ که در برابر بازرسی های معمول مقاومت کرده اند؛ به این دلیل به این موضوع دست زده اند که شبکه ارتباطی شان با رسانه های خارجی (BBC) توسط مأمورین کشف و امحاء نشود. در این رابطه «علی نژاد» گفته بود: «یک زندانی، این حق را دارد که موبایل داشته باشد و در زندان، بتواند با بیرون زندان ارتباط برقرار کند و بتواند؛ تخلفاتی که مأمورین می کنند را حتی از این طریق گزارش کند ... و این تنها راه باقیمانده است که دارد، سرکوب می شود؛ ظاهراً».

مورخه ۱/۲/۱۳۹۳، یک منبع آگاه، بدون در اختیار گذاشتن هویت سازمانی خویش، با «باشگاه خبرنگاران» مصاحبه کوتاهی درباره جزئیات این واقعه مبهم ترتیب داد و فرضیه فوق را تأیید کرد. وی گفت: «طبق آیین نامه زندان ها، بازرسی از زندان اوین بصورت مستمر و قانونی انجام می شود ... بازدید اخیر نیز به همین منوال انجام شده است ... در جریان بازرسی اخیر زندان اوین نیز صرفاً، افراد دو اتاق ممانعت کرده و قصد داشتند، بصورت حرفه ای، در روند بازرسی اختلال ایجاد کنند؛ بطوری که هدف آنها، ایجاد درگیری بود که خوشبختانه با سعه صدر مأمورین، این اقدام پیش بینی شده آنها، ناکام ماند ... این افراد، از طریق تیزی ساخته شده از اجزای تختخواب ها، بنا داشتند که به مأمورین حمله کنند تا آنها را وادار به واکنش کرده و اهداف خود را پیاده کنند اما این مسئله نیز ناکام ماند ... این اتفاقات، صرفاً در دو اتاق بوده و زندانیان این اتاق نیز از عناصر فتنه، نفاق و جواسیس محکوم شده؛ بودند ... در بازرسی انجام شده از این دو اتاق، تعداد زیادی سیم کارت، تلفن همراه، USB، MP۳، باتری، مموری، شارژر موبایل و ... کشف شد ... به هنگام بازرسی، از همه اتاق ها یک نماینده از هر اتاق (نماینده زندانی ها) در جریان بازرسی حضور دارد که نمایندگان اتاق های مذکور نیز؛ پای همه کشفیات را امضاء کرده اند، یعنی سند اشیاء کشف شده موجود است ... فیلم مستند لحظه به لحظه بازرسی ها و همه شرح این اتفاق ها، در حال تدوین است ... خبرسازی صورت گرفته بویژه توسط «BBC فارسی»، بدلیل ضربه وسیعی بوده که به باند و شبکه خبرسازی جعلی داخل زندان وارد شده ... با کشف و ضبط سیم کارت های تلفن همراه و پرینتی که از مکالمات آنها گرفته شده، مشخص شد که این سیم کارت ها، اصولاً برای ارتباط گیری خانواده های زندانیان نبوده و عمدتاً؛ بمنظور ارتباط‌ با عوامل ضد انقلاب خارج از کشور، شبکه های نفاق و از جمله «BBC فارسی» بوده و به دلایل گفته شده؛ بازرسی ها از این پس با قوت و قدرت بیشتری، تداوم پیدا خواهد کرد»[۴].

همچنین روز گذشته، یک فرد آگاه در ارتباط با منابع ما در «مشرق»، جزئیات بیشتری از این ماجرا را در اختیار گذاشت. وی گفت: «بازرسی های ماهانه یا هفتگی از زندان ها، یک رویه معمول در تمامی زندان های دنیا و یک رویه منطقی؛ برای جلوگیری از تخلفات احتمالی و در راستای سیاست های پیشگیرانه است. در ایران و بخصوص زندان اوین، علیرغم بسیاری از کشورها که آیین نامه مشخصی برای این بازرسی ها ندارد، از سال ها پیش؛ یک آیین نامه مناسب تدوین شده است. بازرسی های ماهانه توسط مأمورین مشخص شده زندان و با معیت ناظر زندانیان (که توسط خود زندانیان انتخاب می شود)، صورت می گیرد. در مورد اخیر نیز، مأمورین به همراه ناظر منتخب زندانیان و بعد از چک مبنی بر روشن و سالم بودن تمامی دوربین های زندان؛ شروع به انجام بازرسی کردند که فقط در یک نقطه بند با مقاومت حدود ۳۰ نفر از زندانیان روبرو شدند. بعد از اتمام بازرسی ها، وسایل ارتباطی با خارج زندان از جمله، ۳۰ عدد موبایل، سیم کارت های رایتل و ایرانسل، تبلت، فلش مموری، کارت های شارژ اعتباری ایرانسل و حتی وسایل لهو و لعب مانند آلات قمار و متأسفانه مشروبات الکی کشف گردید.

بعد از بررسی ها انجام شده، مشخص گردید که یکی از این افراد، حین شروع بازرسی با رابط خود در «BBC» تماس گرفته و اطلاعات نادرستی درباره این وقایع را در اختیار این رسانه قرار داده و از رابط خود خواسته که آنها را به آقای «احمد شهید» نیز منتقل نمایند. این شبکه ارتباطی، متأسفانه از طریق تطمیع برخی عوامل طی یک زمان نامشخص تهیه و گردآوری شده بود. مهمترین دلیل پیش قراولی شبکه سلطنتی انگلیس در این موضوع نیز ناشی از عصبانیت این شبکه از انهدام این سامانه ارتباطی خبرپراکن است. با تأسف، این زندانیان از سعه صدر نظام در ایجاد فضای راحت برای شان سوء استفاده کرده اند، این فضا تا جایی مناسب بوده که برخی از آنها؛ بارها اقدام به سفارش غذا از رستوران های محلات نزدیک به اوین کرده بودند».

بنابر این، تا حدود زیادی ماهیت اصلی ماجرا مشخص شده است، بیش از این حواشی هستند که دانستن یا ندانستن شان شاید در درجه های بعدی اهمیت باشد. متأسفانه، بخشی از زندانیان خبره جاسوسی و محکومین ضد امنیتی آموزش دیده منافقین، توانسته بودند، از طریق تطمیع برخی از عوامل زندان، به راه اندازی یک شبکه ارتباطی گسترده از داخل زندان با بیرون زندان و بمنظور ارسال گزارشات نوبه ای به سازمان های ضد انقلاب خارجی؛ دست زده بودند.

این شبکه، در صورتیکه مأمورین موفق به بازرسی های نوبه ای از زندان می شدند، کشف می شد، بنابر این، عوامل دخیل در این عملیات ضد امنیتی؛ تصمیم گرفتند با ایجاد یک سناریوی روانی، یا از کشف این سامانه جلوگیری کنند یا تبعات حاصل از کشف و انهدام آن را بواسطه تبلیغات رسانه ای کم اثر کرده و فشار آن را به دوش نهادهای امنیتی- اطلاعاتی نظام منتقل کنند.


ادعای آخرالزمانی یک سایت درباره ایران!
کد مطلب : 39140
گروه بین‌الملل: سایت "امگا شوک دات کام" که سایتی مسیحی است و پیش‌بینی‌هایی را درباره پایان جهان مطرح می کند در جدیدترین ادعای خود گفته است پایان جهان به دنبال شدت گرفتن بحران در کشور اوکراین است و مدعی شده که ایران، روسیه و اسرائیل تعیین کننده مصاف نهایی جهان و سرنوشت در "جنگ پایانی" خواهند بود.
ادعای آخرالزمانی یک سایت درباره ایران!
به گزارش "تدبیر"، سایت "امگا شوک" با اشاره به مشابهت های موجود میان بحران اوکراین و حوادثی که در انجیل کتاب مقدس مسیحیان از آن یاد شده مدعی شده است: "حوادث روی داده در اوکراین در انجیل آمده و پیش از این نشانه هایی از آن در این کتاب مقدس یاد شده بود. در انجیل اوکراین تحت عنوان "روش"(Rosh) یاد شده است. انجیل اظهار داشته که همه مردان (انسان ها) باید درباره آنچه در این منطقه روی می دهد هشیار باشند."

این سایت در ادامه ادعاهای خود می افزاید:"حتی تشابه نامی این واژگان با یکدیگر نیز بسیار زیاد است. انجیل اتحاد روسیه با اوکراین و سایر کشورهای همسایه آن ناحیه را پیش بینی کرده بود. الحاق "کریمه" به فدراسیون روسیه موید گفته های انجیل در مورد تلاش روس ها برای ایجاد اتحاد ارضی قدیمی است." این سایت در پایان مدعی می شود که جهان در پایان با مصاف کشورهای مختلف با یکدیگر مواجه خواهد شد که "ایران" نیز جزو این کشورهاست و به ادعای این سایت در انجیل از آن یاد شده است.

این سایت در این باره می افزاید:"از جمله کشورهای یاد شده در مصاف نهایی در انجیل می توان به روسیه (ماگوگ)، لیبی (پوت)، ایران (پرشیا)، اتحاد جماهیر شوروی پیشین (مکک و توبال)، ترکیه (توگارمیه)، اروپای شرقی (گومر)، سودان (کوش) و اسرائیل اشاره کرد. پس از پایان این جنگ جهان با دوره سختی و رنج از جمله قحطی، سیل، طاعون و بیماری مواجه خواهد شد.


جنجال بوسه سعودی بر پیشانی هاشمی + تصویر
چهارشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۴۶
 
انتشار تصویر مصافحه سفیر عربستان با آیت الله هاشمی رفسنجانی موجی از خشم در میان فعالان در شبکه‌های اجتماعی در عربستان برانگیخت تا جایی که برخی جوانان معترض خطاب به خاندان سعودی نوشتند: قدرتنمایی شما فقط برای مردم خودتان است.
به گزارش خبرگزاری فارس، جوانان عربستانی روز سه‌شنبه، یک روز پس از انتشار تصویر سفیر عربستان در تهران در دیدار با علی اکبر هاشمی رفسنجانی، در صفحات توئیتر خود از دیدار سفیر کشورشان در تهران با علی اکبر هاشمی رفسنجانی انتقاد کردند و بوسه سفیر بر پیشانی رئیس مجمع تشخصی مصلحت نظام را به تمسخر گرفتند.

این جوانان که عمدتا به سیاست‌های داخلی خاندان سعودی اعتراض دارند، با انتقاد از رویکرد رژیم آل سعود در برخورد با اقلیت شیعیان در این کشور و سرکوب آنها تاکید کردند که درحالی که شیعیان در عربستان به دلیل شیعه بودن مورد غضب هستند وگاهی به «مزدوری برای ایران» متهم می‌شوند، نماینده عربستان بر پیشانی یکی از سران ایران بوسه می‌زند.

جوانان عربستانی در این خصوص «هشتگ السفیر _ السعودی _ فی _ ایران #» را راه انداختند و موج اعتراضات به خاندان سعودی را تحت این عنوان به راه انداختند.



اعتراض جوان عربستانی به مقامات سعودی: قدرت‌نمایی‌تان فقط برای ماست

یکی از این فعالان با نام کاربری «Lama Al-Qatify» که به نظر می‌رسد از منطقه قطیف عربستان باشد، خطاب به سران سعودی تأکید می‌کند که «به شیعیان عربستان عیب میگیرند که آدم‌های ایرانید اما خودشان سر ایرانی‌ها را می‌بوسند.. بزدلان.. شما ستمگری و قدرتنمایی‌تان فقط برای مردم داخل است».

یکی دیگر از فعالان نیز در مطلب خود تصریح می‌کند که آل سعود به بهانه مبارزه با شیعیان جوانان را به سوریه می‌فرستد تا [در مبارزه با آنچه آنان را جریان علوی میخوانند] کشته شوند و آنگاه خودشان برپیشانی یک شیعه ایرانی بوسه می‌زنند.



البته در این میان مخالفان نظام سوریه هم در شبکه اجتماعی توئیتر با الفاظ رکیک و فحاشی به سفیر عربستان در تهران و دیگر مقامات عربستانی، آنها را متهم به دست داشتن در کشتار آنچه آن را «مجاهدان» خواندند و همچنین به توافق پنهانی با متحدان نظام سوریه متهم کردند. این مخالفان در حقیقت به اختلافات درونی گروهک‌های مسلح در سوریه اشاره کردند. گروهک‌هایی که برخی از آنان از حمایت عربستان برخورداند و با گروهک‌های مسلح مورد حمایت دیگر کشورها، می‌جنگندند.

قطری‌ها هم در صفحات اجتماعی با انتقاد از رفتار سیاست خارجی عربستان از اینکه ریاض سفیر خود در دوحه فراخوانده و اینگونه سفیرش در تهران رفتار می‌کند خشمگین هستند.

عبدالرحمن بنغرمان شهری، سفیر جدید عربستان سعودی در جمهوری اسلامی ایران روز گذشته ، با حضور در دفتر هاشمی رفسنجانی، با وی دیدار کرد.


زوایای پنهان تر "چالش ابوطالبی"، عیان می‌شود؛
اندیشکده های غربی که خواهان تأسیس سفارت آمریکا در تهران هستند،بارها گفته اند که شرط آن عذرخواهی ایران از تسخیر لانه جاسوسی است؛ آنها از دولت می خواهند که اولین گام این عذرخواهی، عقب نشینی از پیشنهاد ابوطالبی باشد. در دوره خاتمی نیز، "پروژه عذرخواهی" در پشت صحنه هماهنگ شد، آیا پروژه خاتمی- آلبرایت احیا می شود؟
گروه سیاسی مشرق- به موازات اتمام تعطیلات نوروزی در ایران، چالش بر سر صدور یا عدم صدور ویزا برای «حمید ابوطالبی» - گزینه پیشنهادی دولت برای نمایندگی ایران در سازمان ملل- جای خود را در افکار عمومی ایران باز کرده است. سئوال کانونی که اغلب می پرسند، این است که بالاخره چه می شود؟ دولت ایران، کوتاه خواهد آمد یا دولت آمریکا؟

شاید اگر دولت ایران، قبل از علنی شدن ماجرا و قبل از اینکه این چالش به یک موضوع تقریباً فراگیر ملی تبدیل شود؛ بی سر و صدا نماینده خود را عوض می کرد یا اگر دولت با توجه به سوابق موجود؛ دست به یک آینده پژوهشی زده و اساساً شخص دیگری را بجای «ابوطالبی» معرفی می کرد، موضوع اینقدر حیاتی نمی شد. خواه یا ناخواه، ماجرا اینگونه که هست، طی شده و اگر دولت ایران در این مرحله، دست به فراخوانی «ابوطالبی» بزند؛ در واقع، بدین معناست که پذیرفته "تسخیر لانه جاسوسی"، امری نامتعارف بوده که باید به نحوی از انحاء، از آن برائت جوید. لذا اکنون، داستان طوری رقم خورده که افکار عمومی هم در ایران و هم در آمریکا، بسیار بیش از آنچه مسئولین دولت ایران فکر می کردند؛ حساس شده اند. 

این موضوعآ آنقدر بزرگ شده که برخی از رسانه ها بطور تصنعی برای وزن دادن به آن؛ از آن بعنوان "بحران" یاد کردند و این یک هشدار است که چرا برخی می خواهند، یک چالش را در حد بحران جلوه دهند.

پیشتر، «پایگاه خبری- تحلیلی مشرق» با دقت بیشتر بر نقش بازیگران رسمی مناقشه جاری، نسبت به اهداف آمریکا از "پروژه ابوطالبی"؛ دست به تحلیل و ارزیابی زد. با این حال، رفته رفته زوایای پنهان تر این پروژه که به مثابه چندگانه بودن هدف گذاری های سناریونویسان این پروژه است؛ در حال عیان تر شدن است.

اینکه، آمریکایی ها این چالش را ساختند و از ساختن آن، غیر از بهره برداری در عرصه دیپلماسی رسمی و رسانه ای، اهدافی نیز در حوزه "دیپلماسی عمومی" مخرب شان؛ دنبال می کنند، در حال واضح شدن است. گویا قرار است با بازی عناصر مختلف در ایران و آمریکا، موضوع به یک "جنگ روانی" علیه افکار عمومی ایران و برای بهره برداری بیشتر در عرصه سیاست های رسمی؛ تبدیل شود. این رویکرد آمریکا، در قالب یک "تک روانی" تفسیر می شود که می توان، از طریق ایجاد و مدیریت یک "پاتک روانی- سیاسی" مناسب؛ اثرات آن را خنثی نمود.

چندی پیش، «شبکه خبری BBC Persian» - شبکه سلطنتی بریتانیا- درباره موضوع چالش برانگیز «ابوطالبی»، به گفتگو با «باربارا اسلاوین»[1] - عضو ارشد اندیشکده شورای آتلانتیک وابسته به ناتو و هماهنگ کننده میز ایران در این اندیشکده- پرداخته است. این گفتگو، چنانچه گفته خواهد شد، حاکی از این نکته است که این بخش از پروژه، کاملاً "هماهنگ شده" بوده و احیاناً زیر نظر «اندیشکده شورای آتلانتیک»؛ پیشنهاد و مدیریت شده است.

آیا احیای

اسلاوین: اگر ایران خواهان بهبود رابطه با آمریکاست، باید رسماً از تسخیر سفارت عذرخواهی کند

گام اول این عذرخواهی، می تواند عقب نشینی از پیشنهاد ابوطالبی باشد

تسخیرکنندگان سفارت الآن رفورمیست هستند، من اصغرزاده و عبدی را می شناسم، آنها مجبور به طولانی کردن گروگان گیری شدند، امام خمینی از آنها سوء استفاده کرد


ما اینجا، با بررسی سوابقی که در حوزه اطلاعات آشکار مطرح شده، به ارزیابی احتمال این مدعا خواهیم پرداخت:

«اسلاوین» در خلال گفتگوی خویش با «BBC» می گوید: «واضح است که در آمریکا، حساسیت فراوانی درباره واقعه "گروگان گیری" سال ۱۳۵۸ ه.ش وجود دارد. به نظرم، گاهی ایران درک نمی کند که چطور عده زیادی هنوز آن بحران را به یاد دارند؛ اینکه چقدر تحقیرآمیز بود و مردم (آمریکا) درباره آن خشمگین بودند ... حالا که این اتفاق افتاده]: چالشی شدن ویزای ابوطالبی توسط رسانه ها و کنگره[، می توان گفت، احتمالاً فکر خوبی نبود که «حمید ابوطالبی» را نامزد کنند ... 


به نظرم، یک فرصت را از دست دادیم. می توانم، تصور کنم که اگر بعنوان «نماینده ایران در سازمان ملل» به آمریکا آمده بود، می شد؛ کسی مثل «چارلی رز»، او را در تلویزیون دعوت کند، شاید با یکی از گروگان های سابق آمریکایی و می‌شد؛ به این قضیه خاتمه بدهیم، شاید حتی عذرخواهی می کرد. می شد این فرصت را به او بدهیم که برای گروگان گیری، عذرخواهی کند ولی این فرصت را از دست دادیم و در عوض؛ حالا تلخی بیشتری در بین است و کلی توهین مطرح شد ... کنگره از هر فرصتی استفاده می کند تا بهانه ای برای انتقاد از ایران پیدا کند؛ حیف شد که اینطور شد ...من، چند نفر از ایرانی هایی را می شناسم که در آن گروگان گیری شرکت داشتند و بعد "اصلاح طلب" شدند؛ کسانی مانند «عباس عبدی» و «ابراهیم اصغرزاده». 

آنها در دهه هفتاد شمسی، اصلاح طلب شدند. به هر حال، زمانیکه آن اقدام را کردند، خیلی جوان بودند، اغلب در اوایل دهه بیست سالگی بودند؛ وسط انقلاب بود. آنها سفارت را تصرف کردند ولی اینطور نبود که بخواهند آنجا بمانند؛ چه برسد برای ۴۴۴ روز. آنها در یک مناقشه سیاسی داخلی، گیر افتادند، به نظرم؛ «آیت الله خمینی» قدری از آنها سوء ستفاده کرد.

او به این ماجرا ادامه داد، چون هم محبوب عامه بود و هم برایش مفید بود تا "میانه روها"ی آن زمان را مجازات کند؛ کسانی که هنوز جزئی از دستگاه انقلاب بودند ... می شود امیدوار بود که زمانی، بالاخره هر دو کشور بتوانند؛ رسماً از یکدیگر، بابت همه آسیب هایی که به همدیگر زده اند، عذرخواهی کنند. یعنی آمریکا، باید برای "کودتای ۲۸ مرداد" عذرخواهی کند، باید برای حمایت از «صدام حسین» در جنگ با ایران عذرخواهی کند، باید برای شلیک کردن به هواپیمای مسافربری ایران عذرخواهی کند.

اقدامات وحشتناک خیلی زیادی هستند که دولت آمریکا، مسئولشان بوده است. ایران هم باید برای گروگان گیری عذرخواهی کند و بگوید که واقعاً، بی حرمتی بوده که یک "سفارت خارجی" را تصرف کند و دیپلمات هایش را برای ۴۴۴ روز؛ به گروگان بگیرد. نمی دانم چه زمانی ممکن است، وقت این "عذرخواهی ها" برسد ولی روشن است که اول باید مذاکرات هسته ای را پشت سر بگذاریم ... این مایه خجالت می شود که کسی را بعنوان «نماینده ایران در سازمان ملل» معرفی کنید و بعد طرف دیگر؛ آن را رد کند. 

ولی به نظرم، درس خوبی است برای «دولت ایران» که یک زمانی، بالاخره باید با این مسئله گروگان گیری روبرو شود؛ باید عذرخواهی شود، یک جور خاتمه رسمی برای آن. اینطوری، روابط ایران و آمریکا بهتر می شود. شاید بشود برای شروع، به این فکر کنیم که با چه شیوه هایی؛ می‌توانیم عذرخواهی کنیم. (سئوال: پیشنهادی هم برای چنین شیوه هایی دارید؟) به نظرم، ایران بهتر است که فرد دیگری را برای «نمایندگی در سازمان ملل متحد» معرفی کند؛ به هر حال، ماجرای آقای «ابوطالبی» محو می شود. مطمئنم که می توانند، فرد شایسته دیگری را پیدا کنند که ارتباطی با بحران گروگان گیری نداشته باشد؛ مثلاً «معاون وزیر خارجه ایران»، «عباس عراقچی» را ببینید. چرا او را به نیویورک نفرستند؟».

در اصل، مهمترین و محوری ترین بخش های گفتگوی هدفمند «BBC» به ترتیب روبرو می باشد:

1- دولت ایران، اثرات تسخیر لانه جاسوسی بر افکار عمومی آمریکا را نادیده گرفته است و این رویه باید اصلاح شود.

2- ایران و آمریکا، نیاز دارند برای بهبود روابط - که به نظر مصاحبه شونده، در خلال گفتگوهای هسته ای در این مسیر گام برداشتند- یک "پروسه عذرخواهی رسمی دوطرفه" ترتیب دهند و این امر؛ یک امر لازم و لاجرم است.

3- اولین پیشنهاد، این است که دولت ایران با دفع اصرار از «ابوطالبی»، کسی که در ماجرای تسخیر حضور نداشته را بعنوان نماینده جدید معرفی کند و بدین ترتیب؛ رسماً از تسخیر ابراز برائت کند.

***

در ابتدا، شاید گفته شود که این گفتگو، تنها نظر و ایده های شخصی مصاحبه شونده بوده است اما با بازخوانی زنجیره اطلاعاتی که در ادامه می آید؛ روشن می شود که "لزوم عذرخواهی ایران از تسخیر"، یک دستورکار مشخص و بخشی از سناریوی احیای رابطه ایران - آمریکاست:

1- مورخه 3/7/1392، دکتر «حسن روحانی» طی سخنرانی اش در «مجمع سران سازمان مل» می گوید: «ایران، بدنبال راه حل مسائل و نه تولید مشکلات است، هیچ پرونده و موضوعی نیست که با امید و اعتدال، با احترام متقابل و با نفی خشونت و افراط قابل حل نباشد؛ اجازه دهید، به پرونده هسته ای ایران اشاره کنم ... من، سخنان امروز «پرزیدنت اوباما» را با دقت دنبال کردم، در صورت عزم سیاسی رهبران آمریکا و خودداری از دنبال کردن منافع گروه های فشار جنگ طلب؛ می توان به چارچوبی برای مدیریت اختلافات رسید».

2- مورخه 9/7/1392، «حسام الدین آشنا»، «مشاور فرهنگی رئیس جمهوری» و یکی از اعضای «هیئت همراه رئیس جمهور در سفر نیویورک»، در تشریح اقدامات این تیم در آمریکا می گوید: «الآن توپ در زمین طرف آمریکایی است، چون طرف ایرانی میگوید، ما مسئله هسته ای ایران را میگذاریم روی میز؛ (برای آنکه) ببینیم شما با این چطور برخورد میکنید؛ تا راجع به بقیه مسائل صحبت کنیم»[2].

به عبارت بهتر، برخی فکر می کردند که مذاکرات موردی هسته ای ایران با آمریکا در دوره جدید مدیریت اجرایی کشور، بعنوان یک فرآیند "آزمون و خطا"، می تواند به "پایلوتی" برای پاسخگویی به تمامی ادعاهای آمریکا و در جهت احیای روابط؛ مبدل شود.

3- مورخه 3/11/1392، «حسن روحانی» - رئیس جمهوری اسلامی ایران- در حاشیه اجلاس جهانی اقتصادی «داووس» در سوئیس، طی مصاحبه با «شبکه تلویزیونی RTS سوئیس» در پاسخ به پرسش خبرنگار مبنی بر امکان بازگشایی مجدد سفارت آمریکا در ایران می گوید: «هیچ دشمنی تا ابد پایدار نمی ماند، همچنین هیچ دوستی نیز ابدی نیست ... ایران در واقع، دست دوستی و صلح به سوی همه کشورهای دنیا دراز کرده و خواهان روابطی دوستانه و خوب با همه کشوهاست»[3].

آیا احیای

حسن روحانی: امکان بازگشایی سفارت آمریکا در ایران وجود دارد


4- مورخه 27/11/1392، «المانیتور» - وابسته به اندیشکده شورای آتلانتیک زیر نظر ناتو- می نویسد: «طرفداران گفتگوهای ایران - آمریکا، بیم آن دارند که انتقاد تند «آیت الله خامنه ای» از سیاست آمریکا و نیز بی اعتمادی عمیق بین دو کشور؛ پیشرفت اخیر "دولت میانه روی روحانی" را تحت الشعاع قرار دهند ...باوجود لحن تند رهبران محافظه کار ایران در مقابل "دروغ های" آمریکا، میانه روها و حامیان اصلاحات، اطمینان دارند که ظرف یک سال آینده؛ آنها می توانند به یک توافق "همه جانبه" و "اصلی" با واشینگتن برسند ... «رئیس جمهور روحانی» گفت: «بدونِ کار و فعالیت بین المللی؛ رشد، خلاقیت و کیفیت، قابل تحقق نخواهد بود». اما اگر دولت «روحانی»، نتواند در تلاش دیپلماتیک خود موفق عمل کند، "دشمنی تهران- واشینگتن" برای سال ها؛ ادامه خواهد داشت»[4].

«المانیتور» در این تحلیل که به زبان فارسی منتشر گردید، اینطور عنوان نمود که شکست دیپلماسی جاری؛ به معنای عدم بهبود روابط ایران- آمریکا و استمرار دشمنی هاست.

آیا احیای

ارگان رسانه ای-راهبردی وابسته به ناتو: اگر دیپلماسی روحانی موفق نشود، برای سال ها

دشمنی ایران- آمریکا استمرار خواهد یافت


5- مورخه 29/11/1392، «باربارا اسلاوین» در مقاله ای اختصاصی برای «المانیتور» می نویسد: «با توجه به پیشرفت های اخیر در مذاکرات هسته ای و رضایت و موفقیت در تماس ها و برخوردهای مقامات ارشد آمریکایی و ایرانی؛ می توان این پیش بینی را کرد که دور جدیدی از روابط ایران و آمریکا در حال شکل گیری است ... دایر شدن یک "دفتر حفاظت منافع آمریکا" در تهران؛ بعنوان اولین گام در شکستن یخ روابط این دو کشور، می تواند آغازی برای از سرگیری روابط کامل دیپلماتیک بوده و می تواند؛ امنیت آمریکا را از شیوه های مختلف تأمین کند[5] ... اما مشکل در این میان، حفظ امنیت دیپلمات های آمریکایی با خاطره گروگان گیری سال 1979 م. و نیز حمله افراطیون به سفارت انگلیس در اعتراض به تحریم های اقتصادی است ... راه حل این مسئله، این است که ایران، ضمانت نامه امنیت دیپلمات ها را فراهم آورد ... «جان لیمبرت»، یکی از 52 گروگان آمریکایی در سال 1979 م. به «المانیتور» گفت: «برای گشایش "دفتر حفاظت منافع" آمریکا در تهران، لازم است؛ ایران امنیت دیپلمات ها را تضمین و نیز از برخی اقدامات تحریک کننده، مانند بزرگداشت روز اشغال سفارت ... پرهیز کند».»[6].

«اسلاوین» ضمن اینکه، دیپلماسی نوین ایران و آمریکا در «دولت یازدهم» را ابزاری برای بهبود روابط دو کشور دانست، تأسیس «دفتر حافظ منافع مستقل آمریکا» در تهران را گام مهمی در احیای روابط معرفی کره و پیش شرط آن را عذرخواهی رسمی ایران از تسخیر لانه جاسوسی عنوان کرده بود.

آیا احیای

اسلاوین: ما برای شناخت درست از ایران به تأسیس دفتر حافظ منافع مستقل در تهران نیاز داریم،

شرط تأسیس این دفتر، "عذرخواهی" ایران از گروگان گیری دیپلمات های آمریکاست


6- در اسفندماه 1392 ه.ش، «هوشنگ امیراحمدی»[7] در یادداشتی برای «ویژه نامه نوروزی نسیم بیداری» تحت عنوان: "آمریکا پوزش می طلبد"، می نویسد: «یک بعد از ظهر 28 اسفند 1379 بود که تلفن موبایل من زنگ زد. صدا را فوراً شناختم، مسئول «میز ایران» در وزارت خارجه آمریکا بود. از من خواست که لیست اسامی شرکت کنندگان کنفرانس فردای «شورای آمریکاییان و ایرانیان» را تا یک ساعت دیگر، برایش ایمیل کنم ... گفت باید حداکثر تا دو ساعت دیگر، به دستم برسانی. گفت «امنیت و حفاظت وزیر» این را خواسته است، منظورش وزیر امور خارجه، خانم «مادلین آلبرایت» بود که قرار بود؛ در کنفرانس سخنرانی کند ... فردا، روز مهمی برای رابطه ایران و آمریکا بود. وزیر قرار بود، در کنفرانس سخنرانی کند و از مردم ایران برای اشتباهات گذشته آمریکا درباره ایران، مخصوصاً کودتای 1332؛ "عذرخواهی" کند ... نمی توانستم باور کنم که فردا، تاریخ ساخته می شود. در همین حال، مطمئن بودم که "نقشه من" که مدت ها، رویش کار کرده بودم؛ اجراء می شود ... ایده "عذرخواهی" آمریکا از ایران برای اشتباهات گذشته را دو سال و نیم پیش، برای اولین بار با آقای «سایروس وانس» که وزیر امور خارجه «جیمی کارتر» بود؛ در میان گذاشته بودم. 

آن موقع، ایشان رئیس افتخاری هیئت مدیره شورای ما بود. آقای «وانس» که بدلیل طرح «کارتر» برای آزادی گروگان های آمریکایی در تهران و افتضاح طبس، استعفاء داده بود، از سیاست های آمریکا در قبال ایران؛ دل پُری داشت. وقتی برای اولین بار، ایده "عذرخواهی" را با ایشان در میان گذاشتم، بدون تأمل تأیید کرد و گفت که باید روی آن؛ کار کنیم. از آن پس، من با آمریکاییان بسیاری در اینباره حرف زدم و کم کم، متوجه شدم که ایده عملی است. روابط من با آقای «وانس»، کم کم دوستانه و خانوادگی شده بود ... فکر می کنم، در یکی از روزهای ماه نوامبر 1376 بود که تلفن من زنگ زد، «سای» (وانس) بود، گفت که برای شام؛ فردا شب منزل ایشان دعوت دارم. پرسیدم که کسی هم هست؟ گفت می خواهم، سورپرایز شوی ... ساعت 6 شب روز بعد، وقتی وارد آپارتمان آقای «وانس» در «خیابان مادیسون نیویورک» شدم، ... مستخدم مرا به اتاق کار او، راهنمایی کرد. 

آنجا، سورپرایز من با او نشسته بود: «وارن کریستوفر»، «وزیرا وقت امور خارجه کلینتون» ... برای مدتی درباره رابطه ایران و آمریکا، حرف زدیم، «سای» (وانس) سعی می کرد که بحث را به لزوم بهتر شدن رابطه ببرد و «کریستوفر» هم سعی می کرد؛ «سای» را قانع کند که "ایرانی ها قابل اعتماد نیستند" [8]... چند ماه بعد از آن شب، خانم «مادلین آلبرایت»، وزیر امور خارجه دولت دوم کلینتون شد. در همین حال هم، "پروژه عذرخواهی" داشت، کمک کم شکل واقعی تری به خود می گرفت و کسان دیگری هم از فکر؛ استقبال می کردند. 

خوشبختانه ما قادر شدیم که این فکر را درون کاخ سفید و وزارت امور خارجه، ببریم و در این دو جای مهم؛ برای پروژه طرفدار بسازیم. «وانس»، کماکان نقش مهمی داشت و رابطه بسیار نزدیکش با خانم «آلبرایت»؛ کمک زیادی کرد. از من هم مرتب از طرف معاونین خانم «آلبرایت» و مدیران ارشد شورای امنیت ملی آمریکا درباره "تأثیر یک عذرخواهی احتمالی"؛ سئوال می شد. یکبار هم در شهر نیویورک، در دیداری با خانم «آلبرایت»، موضوع بطور سربسته مطرح شد. 

انتخاب آقای «خاتمی» هم، تنش رابطه را تا حدی کاهش داده بود و باعث شده بود که دولتی های آمریکا؛ انعطاف بیشتری نشان دهند. اما نقطه عطف، وقتی پیش آمد که "اصلاح طلبان" حکومتی، در انتخابات مجلس به پیروزی قاطع رسیدند. دولت «کلینتون» و خانم «آلبرایت»، حالا به این نتیجه رسیده بودند که وقت آن شده که به ایران، یک شاخه زیتون بدهند. در چنین وضعیتی بود که شورا، تصمیم گرفت با همراهی تعدادی از مهمترین سازمان های سیاسی- دیپلماسی و آکادمیک آمریکا، یک کنفرانس عظیم برگزار کند.

هدف ما این بود که «کلینتون» یا خانم «آلبرایت» را بیاوریم تا در این کنفرانس، صحبت کنند اما هدف اصلی؛ چیز دیگری بود: استفاده از فضای باز رابطه برای اجرای "پروژه عذرخواهی" ... تصمیم گرفته شد که خانم وزیر به نمایندگی آقای رئیس جمهور به کنفرانس بیایند، من هم آقای «هادی نژادحسنیان»، سفیر ما در نیویورک را قانع کردم که در کنفرانس؛ شرکت و صحبت کنند. این اولین بار بود که بعد از انقلاب، دو مقام رده بالای سیاسی ایران و آمریکا، در یک کنفرانس با هم شرکت می کردند ... (آلبرایت) از مردم ایران برای کودتای 1332، حمایت از دیکتاتوری شاه و پشتیبانی از «صدام» در جنگ او علیه ایران پوزش خواسته بود. وی همچنین، بخشی از تحریم ها را لغو کرد و به ایران، پیشنهاد "حل جامع مشکلات دو کشور" را داد اما نیشگونی هم از برخی دولتمردان گرفت. 

بعدها، «آلبرایت» به من گفت که با این حرف، او و دیگران می خواستند، یک "بالانس" بین سیاست "تشویق و تنبیه" خود ایجاد کنند و دشمنان ایران را هم؛ همزمان خنثی سازند. به قرار اطلاعی که بعداً کسب کردم، در متن سخنرانی خانم «آلبرایت»، در ساعات آخر بدلیل فشار برخی از دشمنان «جمهوری اسلامی»؛ تجدید نظر شد. سخنرانی که قرار بود، فقط به دولت اصلاحات، یک شاخه زیتون بدهد (همان ایده عذرخواهی)، برای بخش محافظه کار «جمهوری اسلامی» هم یک پیام تند داشت. بعدها، دکتر «کمال خرازی» که وزیر امور خارجه وقت بود، به من گفت که سخرانی خانم «آلبرایت» را زندهشنیده و تا قبل از سخنانش درباره مسائل داخلی ایران؛ همه چیز، داشته خوب پیش می رفته است»[9].

آیا احیای

یک دلال رابطه ایران و آمریکا: کلینتون تصمیم گرفت، شاخه زیتون را به اصلاح طلبان بدهد

برای اینکار، پروژه عذرخواهی دوطرفه ایران- آمریکا ایجاد شد


همان زمان که این یادداشت، توسط یک دلال مشهور رابطه ایران و آمریکا و بطور رسمی نگارش یافت، ابهام ها درباره اینکه "آیا پروژه عذرخواهی نوینی نیز در جریان هست یا نه"؛ افزایش یافتند، بالاخص اینکه عنوان این مطلب، کاملاً خبری بود: "آمریکا، پوزش می طلبد".

***

اینجا و با توجه به حوزه اطلاعات آشکار، هیچ قطعیتی وجود ندارد اما این موضوع که گزاره های فوق، بگونه ای خاص با هم دارای هماهنگی محتوایی هستند و مسئله "تلاش برای احیای روابط"؛ چون نخی همه مهره ها را به هم وصل می کند، غیر قابل انکار است.

در واقع اینچنین به نظر می رسد که سناریونویسان "چالش ابوطالبی"، در پی آنند که عدم اصرار دولت ایران بر پیشنهاد «ابوطالبی» برای نمایندگی ایران در سازمان ملل؛ به گامی مؤثر برای "پروژه عذرخواهی" که تحت قالب پیش شرط احیای روابط معرفی شده، تبدیل گردد. این احتمال، وقتی تقویت می شود که بموازات تلاش های دلال های خارجی برای عذرخواهی آمریکا، تلاش هایی نیز در داخل ایران شکل گرفته است که تحت ریل گذاری بیگانه؛ طی مسیر می کنند. پیشتر «صادق زیباکلام» در مقاله ای برای «روزنامه شرق»[10] و اخیراً نیز، «ابراهیم اصغرزاده» در گفتگو با «روزنامه اعتماد»[11]، عمداً یا سهواً؛ مؤلفه های این سناریوی احتمالی را تکرار کرده اند.

آیا احیای

مقاله زیباکلام که شبیه اظهارات اسلاوین بود:روحانی اصراری به نمایندگی ابوطالبی نشان ندهد

آیا احیای

گفتگوی اصغرزاده که شبیه اظهارات اسلاوین بود:ما (دانشجویان تسخیرکننده لانه) برای منافع ملی، از گروگان گیری عذرخواهی کنیم

تسخیرکنندگان لانه، نمی خواستند گروگان گیری طولانی شود، مجبور شدند

هنوز گروگان گیری بر جامعه آمریکا اثرات بدی دارد، برای بهبود رابطه با آمریکا مجبور به عذرخواهی هستیم

ابوطالبی، خودش از پست پیشنهادی دولت انصراف دهد


اغلب، احیای روابط متخاصمانه بین دو کشور، احتیاج به حجم انبوهی از مراودات پنهان و دلالی های سیاسی دارد؛ این اقدامات نه در عرض چند روز که طی ماه ها و در پشت صحنه امتداد می یابند؛ در نهایت آنچه دیده می شود، یک پرده گذار و کوچک است، چیزی مانند "تماس تلفنی روحانی- اوباما" یا "پروژه عذرخواهی متقابل خاتمی- آلبرایت" که قرار بود؛ به دیدارهای کوتاه یا ناگهانی[12] در سازمان ملل هم منجر شوند اما نشد. چندی پیش، «علی اکبر صالحی» - رئیس سازمان انرژی اتمی- که پیشتر مسئولیت وزارت خارجه را در روزهای پر جنجال «دولت دهم» عهده دار بود؛ گفته بود: «بخاطر اقداماتی که وزارت خارجه دولت «احمدی نژاد»، انجام داده بود و الآن اقتضای بیان آن نیست؛ توفیقات هسته ای را پیش بینی می کردم. ما هیچ توفیقی را در «جمهوری اسلامی»، نمی‌توانیم نقطه ای فرض کنیم؛ این ها انباشتگی زحمات گذشتگان است»[13] (البته این اظهارات «صالحی» دارای شواهد دیگری هم هست که مجال پرداختن به آن نیست).

آیا احیای

صالحی: بخاطر اقدامات وزارت خارجه دولت «احمدی نژاد»، توفیقات هسته ای را پیش بینی کردم

آیا مذاکرات پنهان برای "احیای پروژه عذرخواهی" (آلبرایت- خاتمی) در دستور کار آمریکا قرار گرفته است؟


چه کسانی، در پی تبدیل مذاکرات موردی هسته ای با آمریکا به زمینه سازی برای احیای سفارت آمریکا در ایران هستند؟ آیا "پروژه نوین عذرخواهی دوطرفه ایران- آمریکا" برای آماده سازی افکار عمومی در جهت احیای روابط دو طرف، در جریان است؟




[1] Barbara Slavin: اسلاوین که دارای مدرک لیسانس در رشته زبان و ادبیات روسی از دانشگاه هاروارد  در ارتباط با سازمان سیا- است و سابقه تحصیل در دانشگاه دولتی لنینگراد را نیز دارد، یکی از مفسران دائم سیاست خارجه آمریکا در نشنال پابلیک رادیو، Public Broadcasting Systemو شبکه خبری C-SPAN است. وی قبل از آن، نویسنده و ویراستار بخش بازبینی هفته در روزنامه نیویورک تایمز آمریکا بود. او همچنین، از محققین ارشد در شورای روابط خارجی، اندیشکده شورای آتلانتیک، مرکز وودرو ویلسون و مؤسسه صلح است که سه مورد از این مؤسسات؛ توسط معاونت اطلاعات خارجی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران، بعنوان مراکز شریک در جنگ نرم علیه ایران معرفی شده اند. طبق اظهارت شخصی اش، وی توانسته از سال 1996 میلادی و در دولت اکبر هاشمی رفسنجانی، حداقل 8 مرتبه به به ایران سفر کند. اسلاوین توانسته حین سفرهایش به ایران، با اکبر هاشمی و میرحسین موسوی ملاقات کند و در مجله واشینگتن تایمز به همراه سعاد جعفرزاده (دختر یکی از کارمندان سابق دفتر حافظ منافع ایران در واشینگتن)؛ ضمن حمایت از موسوی و علیه بسیج، مقاله نوشت. طبق شواهد موجود، وی با اپوزیسیون و جریان برانداز در خارج از کشور و بخصوص در ایالات متحده آمریکا روابط نزدیک و تنگاتنگی دارد- برگرفته از: «سوابق خانم خبرنگاری که با احمدی نژاد مصاحبه کرد»- «پایگاه خبری- تحلیلی مشرق»- 10/7/1391

[2] «برنامه گفتگوی ویژه خبری شبکه دو سیمای ج.ا» با حضور «حسام الدین آشنا» (مشاور فرهنگی رئیس جمهوری)- 9/7/1392

[3] «امکان بازگشایی سفارت آمریکا وجود دارد»- «پایگاه خبری- تحلیلی مشرق» به نقل از «خبرگزاری ریانووستی روسیه» (نسخه فارسی)- 3/11/1392

[4] «تردید برخی ایرانیان نسبت به ترک سیاست تغییر رژیم توسط آمریکا»- «علیرضا رمضانی»- «Al-Monitor»- 27/11/1392

[5] بخشی از ادامه مطلب: اگر این اتفاق روی دهد، سیاستمداران آمریکایی می توانند به یک فهم نزدیک با واقعیت نسبت به ایران برسند؛ فهم و درکی که طی این سه دهه به دلیل فقدان روابط رسمی در حد مطلوبی نبود و متناقض با واقعیت بود ... «برنادت میهن» - سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید- در مصاحبه با «المانیتور» گفت: «می توان پس از دستیابی به راه حل موضوع هسته ای، در مسیر طولانی برقراری رابطه بر اساس منافع و احترام متقابل گام برداشت» ... «استفان هدلی» - مشاور امنیت ملی در دوره بوش- نیز در مصاحبه با «المانیتور» گفت: «ایده "دفتر حفاظت از منافع آمریکا" در ایران، می تواند گام بسیار خوبی برای شروع نزدیکی با ایران باشد

[6] «Study recommends US interests section in Tehran»- By Barbara Slavin- «Al-Monitor»- 18Feb, 2014- ترجمه از: «پایگاه خبری- تحلیلی مشرق»: «عطش آمریکا برای جاسوسی از ایران/ چرا ناتو، خواهان ایجاد دفتر حافظ منافع آمریکا در ایران است؟»- 27/12/1392

[7] هوشنگ امیراحمدی: متولد 1326 ه.ش است که از 1975 میلادی در آمریکا اقامت دارد. وی استاد دانشگاه راتگرز (دانشگاه ایالتی نیوجرسی) و مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه این دانشگاه بوده است. او همچنین، بنیانگذار و رئیس شورای آمریکایی- ایرانیان (NIAC) است.

[8] بخشی از ادامه یادداشت: «کریستوفر»، برای آزادی گروگان ها با ایران به توافقاتی رسیده بود که بعدها، ایران زیر آنها زد. ایران، بالاخره گروگان ها را به دولت دموکرات «کارتر» نداد و ماند تا آقای «ریگان» محافظه کار بعنوان رئیس جمهوری قسم بخورد؛ آنها را آزاد کند. مشکل گروگان گیری، باعث باخت آقای «کارتر» شد و دموکرات ها را 12 سال از قدرت، به دور کرد. به همین دلیل، آنها دل خونی از حاکمان ایران داشتند اما من، تا آن لحظه، هیچ آمریکایی بزرگی را ندیده بودم که تا حد «وارن»؛ "ضد ایرانی" باشد، «وارن» جداً از دولتمردان ایران متنفر بود ... «سای»، در حالیکه نگاه تیزی به «کریستوفر» داشت، گفت: «وارن»، فکر نمی کنی که وقت آن رسیده باشد که ما؛ از ایران ها برای کودتای 1332 عذرخواهی کنیم ... «کریستوفر» گفت: «سای»، ما باید از آنها عذر بخواهیم، یا آنها از ما؟

[9] «آمریکا پوزش می طلبد»- «هوشنگ امیراحمدی»- «ماهنامه سیاسی، فرهنگی نسیم بیداری»- شماره 46 و 46- «ویژه نامه نوروز 93»

[10] صادق زیباکلام می گوید: «نه «اوباما» در واشینگتن، نه «روحانی» در تهران، بنای عقب نشینی و سپردن فرمان مذاکرات به تندروها را ندارند. در عین حال هم از این واقعیت، ‌گریزی نیست که مخالفان مذاکرات و توافق هسته ای بهانه مناسبی پیدا کرده اند. اقدام دو طرف باید در گام اول، جلوگیری از تأثیر "بحران ابوطالبی" بر روند مذاکرات باشد. گام بعدی آن است که «روحانی»، باید اصراری بر اینکه حتماً آقای «ابوطالبی» به نیویورک بروند، نشان ندهد. «اوباما» هم به نظر نمی رسد که عجله ای برای تصویب و به اجراء گذاشتن مصوبه کنگره داشته باشد»- «مخالفت زیباکلام با اصرار دولت بر ابوطالبی»- «پایگاه خبری- تحلیلی مشرق» به نقل از یادداشت صفحه نخست «روزنامه شرق»- 24/1/1393

[11] ابراهیم اصغرزاده می گوید: «(سئوال: بتازگی در خصوص تسخیر سفارت آمریکا، پیشنهاد "عذرخواهی" از جانب خود برای خانواده گروگان ها را ارائه داده اید. چرا بعد از این سال ها به این نتیجه رسیدید؟) صحبت عذرخواهی یک دولت از یک دولت دیگر نیست، بلکه صحبت همدردی با خانواده افرادی است که به هر دلیل؛ دچار آسیب روحی و روانی شده اند. نه من، نه آنها، هیچ یک دارای پست دولتی نیستیم. این کار انسانی در نوع خود ابتکار جدیدی هم نیست، چیزی حدود 15- 16 سال پیش حتی در سطح رئیس دولت، آقای «خاتمی» در مصاحبه با CNN و خانم «کریستین امانپور»؛ نسبت به آلام و رنجی که دیپلمات های آمریکایی در طول گروگان گیری کشیده اند، ابراز همدردی کرد. خانم «آلبرایت»، وزیر خارجه دولت «کلینتون» هم نسبت به مداخله سابق آمریکا در امور داخلی ایران و ساقط کردن دولت ملی دکتر «مصدق»، عذرخواهی کرد. به هر حال روابط ایران و امریکا نمی تواند که تا ابد، گروگان گذشته باشد ... حالا ملت ایران ... هوشمندانه با انتخاب شخصی مانند «روحانی»، سایه جنگ و انزواء را از سر کشور دور ساخته اند؛ باید به ابتکار عمل دولت میدان داد. تإکید می کنم که روابط ایران و امریکا، نمی تواند تا ابد در بن بست باقی بماند و باید گره گشایی شود؛ مسائلی در روابط دو کشور وجود دارد که اگر گره گشایی نشود، بصورت مزمن سایه بر حوادث بعدی خواهد انداخت. رابطه ایران و امریکا، چه بخواهیم و چه نخواهیم، گروگان یک اتفاق تاریخی است که در 35 سال پیش رخ داده است. کابوس 444 روز گروگان گیری، هنوز در خاطره جمعی جامعه آمریکا زنده است و بر هر حرکتی سایه می اندازد ... انتخاب آقای«اوباما»، برای ایران فرصتی فراهم ساخت. همچنین انتخاب آقای «روحانی» در ایران و نمایش قدرت دموکراسی ایرانی برای آمریکا، فرصتی جدید فراهم آورد تا در سیاست های خاورمیانه ای خود تجدید نظر کند ... 35 سال پیش، دوستان من براساس تحلیلی که از پذیرفتن شاه در آمریکا داشتند، تصمیم گرفتند که جواب مداخله جویی آمریکا را در قالب اعتراض دانشجویی بدهند. ولی کنترل از دست شان خارج شد و در پی حمایت و استقبال مردم ایران ... ناچار از تداوم گروگان گیری طولانی مدت شدند ... پس از 35 سال، ترویج آمریکا هراسی و انداختن همه گناهان و ندانم کاری ها به گردن امریکا، معنا ندارد ... من این پیشنهاد را تنها در رابطه با تنگنای معرفی و روادید آقای «ابوطالبی»، ارائه نکرده ام. موضوع آقای «ابوطالبی»، مسائل خفته و پنهان را به سطح آورد و نشان داد که زیر این پوسته به ظاهر آرام موجود؛ چه میزان هیجان، نگرانی و دلواپسی در دو کشور وجود دارد. من معتقدم دولت آقای «روحانی» و وزارت خارجه، باید جانانه از دیپلمات خود و در حقیقت از حقوق مردم دفاع کنند ودر خصوص آقای «ابوطالبی»؛ پافشاری کنند ... اما اینکه آقای «ابوطالبی»، خود تصمیم به انصراف از پذیرش این پست بگیرد و بن بست موجود را بگشاید؛ مسئله ثانوی است ... این اقدام «ابوطالبی»، سبب می شود که هم موضوع حل شده و هم دولت ایران عقب نشینی نکند»- «چرا پیشنهاد دلجویی از گروگان های آمریکایی دادم؟»- «زهره آقایی»- «ابراهیم اصغرزاده» در گفتگو با «روزنامه اعتماد»- 26/1/1393

[12] دیپلماسی کوریدوری

[13] «خبرگزاری پیامکی نسیم آنلاین» به نقل از گفتگوی زنده «علی اکبر صالحی» با «برنامه شب آفتابی شبکه 5 سیمای ج.ا.ا»- 13/9/1392




مأموریت جدید «اخضر ابراهیمی»

دیدارهای اخیر وزیر خارجه آمریکا با فرستاده ویژه سازمان ملل در امور سوریه، تاکید می‌کند ماموریت جدید اخضر ابراهیمی در این مرحله از بحران سوریه، در نجات طرح آمریکا در خاورمیانه از شهر «حمص» و با حفظ گروه‌های مسلح آن خلاصه می‌شود.

به گزارش فارس، بار دیگر نگاه آمریکایی متوجه گروه‌های مسلح فعال در سوریه و به طور مشخص «حمص»، در مرکز سوریه می‌شود، جایی که از ابتدای بحران سوریه توسط گروه‌های مسلح و معارضان سوری «پایتخت انقلاب»!! نامیده و «کانون تحولات سوریه»!! توصیف شد.
 
این توجه این‌ بار توسط «جان کری»، وزیر خارجه آمریکا قابل ملاحظه است که به «اخضر ابراهیمی»، فرستاده ویژه سازمان ملل در امور سوریه از بیم و هراس‌های واشنگتن درباره تسلط ارتش سوریه حمص سخن گفته و تاکید کرده بود، تسلط کامل ارتش سوریه بر حمص به معنای پیروزی نظام سوریه و «بشار اسد» در جنگی است که محور غرب و هم پیمانانش در منطقه علیه آن به راه انداخته‌اند.
 
اهمیت این گفته در آن است که از سوی وزیر خارجه آمریکا بیان شده و به نوعی اعتراف به شکست از سوی آمریکا در سوریه است تا پس از آن «رابرت فورد»، سفیر سابق آمریکا در دمشق نیز اظهاراتی مشابهی در این خصوص داشته باشد و آشکار شود که بحران سوریه وارد مرحله جدیدی شده و نشان دهد که این اظهارات بیانگر ورود جنگ سوریه به مرحله‌ای سخت‌تر و شدیدتر از مراحل سابق آن است.
 
اما پیش از پرداختن به گرفتاری آمریکا در پرونده سوریه، لازم است نگاهی به حمص داشت، شهری که شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه‌های خود را بر آن متمرکز کرد تا به هر طریق ممکن وضعیت گروه‌های مسلح تروریستی در این منطقه را تثبیت کنند و برکسی پوشیده نیست که شورای امنیت در این راه توصیه‌ها و خواسته‌های آمریکا را به اجرا می‌گذاشت، اما در این بین روسیه مهمترین عاملی بود که مانع تحرکات شورای امنیت بود.
 
از اینجاست که می‌توان به سرنخ‌های بحران آمریکا در پیاده کردن طرحش در خاورمیانه پی برد و اگر دقت کنیم، سخنان کری زمانی ایراد شد که وی از نشست مسکو و واشنگتن درباره بحران اوکراین خارج شده بود و نشان می‌داد که آمریکا این بار نیز نتوانسته به اهداف مورد نظر خود در مذاکره با طرف روسش دست یابد و در این برهه تنها راه اعمال فشار سیاسی بر مسکو و هم پیمانان سوریه را در «حمص» مشاهده می‌کند، جایی که هم اکنون واشنگتن تلاش دارد تا با توسل به آن بحران سوریه را به روزهای اولش باز گرداند و مانع پیروزی بیش از پیش ارتش سوریه در آن به ویژه پیش از برگزاری انتخابات ریاست در این کشور شود.
 
اما در این بین ماموریت ابراهیمی چه خواهد بود؟ بالطبع و همانگونه که پیداست، ابراهیمی نقش مجری خواسته‌های واشنگتن را پیدا خواهد کرد، چون سخن کری همانند دیگر سیاستمدارانی نیست که در دستی در پرونده سوریه دارند و مانند دوره‌های قبل در اینجا نیز مهمترین وظیفه اخضر ابراهیمی فراهم کردن محیطی امن برای بقای گروه‌های مسلح در سوریه با ایفای نقش در عرصه دیپلماسی بین المللی و این مهمترین خواسته کری از ابراهیمی بود، بقای گروه‌های مسلح در سوریه و در امان نگه داشتن آنها از حملات قاطع و سرنوشت ساز ارتش سوریه.
 
آشکار است که ابراهیمی توان مخالفت با خواسته‌های آمریکا را ندارد و همانگونه که پیشتر هم نشان داد وی در طول ماموریتش تنها بازیگری بود که توانست با تکیه بر الفاظی مانند حقوق بشر و راه حل سیاسی بحران سوریه را به درازا بکشاند و این موضوعی بود که تهران در سفر اخیر ابراهیمی به ایران آن را به نماینده سازمان ملل گوشزد و تاکید کرد که ابراهیمی باید در تلاش‌های خود برای یافتن راه حلی سیاسی برای بحران سوریه جدی نشان دهد و تنها به بازی با کلمات اکتفا نکند.
 
این سخن جمهوری اسلامی در آن زمان ماهیت واقعی نقش ابراهیمی را برملا کرد تا پس از آن دمشق درباره حفظ بی‌طرفیش به وی هشدار دهد و عملکردهایش نارضایتی محور مقاومت را فراهم آورد.
 

به همین دلیل به نظر می‌رسد که ابراهیمی آخرین خسی است که آمریکا به وی متوسل شده تا شاید بتواند طرح خود را در منطقه نجات دهد. به همین دلیل می‌توان گفت که ماموریت جدید ابراهیمی نجات نقشه راه رسم شده از سوی آمریکا برای منطقه خاورمیانه است که در راس آن توقف عملیات ارتش سوریه در حمص قرار دارد.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد