سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی،اقتصادی و تحلیل متنوع

 

گزارش تحلیلی/

چمدان ظریف در سفر لبنان حاوی چه پرونده‌هایی است؟

برخی از سر ناآگاهی، سفر ظریف را به موضوع تشکیل دولت لبنان مرتبط می‌کنند حال آنکه این سفر، از مدت‌ها قبل از آغاز مجدد تلاش‌ها برای تشکیل دولت مقرر شده بود و پرونده‌هایی که در این سفر بررسی شد، عمیق‌تر و مهم‌تر از این موضوع خاص است.
گروه بین‌الملل مشرق - وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در دیدار با مقامات لبنانی شش پرونده مهم داخلی و منطقه ای را بررسی کرده است؛ اما پرونده‌هایی که محمدجواد ظریف، در سفر به لبنان درباره آنها با مقامات این کشور دیدار و رایزنی کرده، کدام است؟
 
برخی از مقالات و تحلیل‌های رسانه‌ای از روی ناآگاهی، سفر ظریف را به موضوع تشکیل دولت لبنان مرتبط می‌کنند حال آنکه این سفر، از مدت‌ها قبل از آغاز مجدد تلاش‌ها برای تشکیل دولت مقرر شده بود و پرونده‌هایی که در این سفر بررسی شد، عمیق‌تر و مهم‌تر از این موضوع خاص است.

با توجه به سفرهای مهم ظریف به کشورهای منطقه در هفته‌های اخیر شامل ترکیه، کویت، قطر، عمان و امارات، باید گفت که سفر به لبنان در راستای دور جدیدی از این مذاکرات است که وی عزم آغاز آن را داشته و شامل لبنان و عراق و اردن و سوریه می‌شود.
 
شش پرونده‌ای ظریف در رایزنی با مقامات لبنانی آنها را به همراه دارد از این قرار است:

پرونده اول: بحران سوریه که ایران اهمیت خاصی برای آن قائل است، اولین پرونده مهم ظریف در این سفر است. وی در دیدار با طرف های منطقه ای سعی خواهد کرد تا هر کدام از آنها در راستای توان خود برای توقف درگیریهای نظامی در سوریه کار کنند و برای ایحاد سازش سیاسی در این کشور که البته بر اساس نظر ایران بدون هر گونه تغییر در سطح رهبری دولت سوریه خواهد بود، تلاش کنند.

ظریف در لبنان و اردن مانند عراق و ترکیه بر ضرورت کنترل مرزهای مشترک با سوریه تاکید خواهد کرد تا عملیات قاچاق سلاح و عناصر مسلح از مرزها به سوریه و برعکس از طریق گذرگاه های غیر قانونی متوقف شود. وی همچنین بر موضع ایران در رد دخالت نظامی خارجی در سوریه تاکید و حمایت از دولت این کشور به عنوان یک دولت مشروع تاکید کرد.

پرونده دوم: کنفرانس ژنو 2 و ضرورت وحدت کلمه در آن. ایران خواستار حمایت از تلاش های مختلف برای مشارکت در این کنفرانس است و در صورت غیبت از مشارکت نیز ظریف سعی دارد دیدگاه های ایران در مورد بحران سوریه و راهکارهای حل این بحران در داخل سالن کنفرانس از طریق دیگر نمایندگان از جمله عدنان منصور وزیر خارجه لبنان شنیده شود.

پرونده سوم: مبارزه با حملات تروریستی: ظریف در این دیدارها با اشاره به ضررهای آینده برای کشورهای منطقه درمورد رشد برخی گروههای تندرو خواستار وحدت تلاش ها برای از بین بردن این پدیده شد. وی که پیشتر آمادگی ایران را برای حمایت از ارتش عراق با تجهیزات و فن آوری های نظامی برای مقابله با تروریسم اعلام کرده بود، از مقامات لبنانی نیز خواست تا سیاست پیشگیری را علیه تروریسم به کار گیرند و مراکز خفته این تروریست ها را قبل از تحرک تحت تعقیب قرار دهند تا از هر اقدام مشابه انفجار تروریستی سفارت ایران در بیروت جلوگیری کنند. 

 
پرونده چهارم: غنی سازی اورانیوم ایران محور مذاکرات مهمی بین ایران با نمایندگان کشورهای حوزه خلیج فارس است، چرا که ایران تاکید دارد که ماهیت فعالیت های هسته ای این کشور صلح آمیز است و تهران به دنبال تهدید امنیت و ثبات منطقه نیست. ظریف در این دیدارها سعی داشت حمایت دیپلماتیک کشورهای دوست در مورد برنامه هسته ای ایران و رفع تحریم ها آنهم قبل از امضای توافق نهایی بین ایران با کشورهای 1+5 را جلب کند.

پرونده پنجم: مذاکرات فلسطینی – اسرائیلی با میزبانی آمریکا یکی دیگر از پرونده هایی است که ظریف در این دیدارها آن را بررسی کرده است، ایران سعی دارد تا بار دیگر جبهه ای در مخالفت با هر سازش نهایی ایجاد کند که حقوق ملت فلسطین و جهان عرب را محقق نمی نماید. این حقوق شامل بازگشت قدس و اراضی اشغالی به فلسطینی ها، بازگشت آوارگان فلسطینی و از بین بردن شهرک های صهیونیست نشین و عقب نشینی از جولان و ... است.

پرونده ششم: ظریف همچنین پرونده کنترل قاچاق سلاح و عناصر مسلح از ترکیه به سوریه را در آنکارا در دست دارد، پرونده جزایر سه‌گانه ایرانی ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک در رایزنی با مقامات اماراتی، پرونده تشکیل دولت لبنان در دیدار با طرف های لبنانی، از پرونده های محلی است که ظریف برای هر کشور به صورت جداگانه در اختیار دارد. تسهیل در روند تشکیل دولت لبنان برای رسیدن به راه حل مشکلات بزرگتر در منطقه و ممانعت از ورود ستون پنجم دشمن در سایه اختلافات سیاسی در کشور از دیگر مسایل مطرح شده در دیدار با مقامات لبنانی بوده است.

ظریف همچنین احتمالا پرونده انفجار در مقابل سفارت ایران در بیروت را نیز بررسی کرده و خواستار تمرکز تحقیقات برای شناسایی عاملان آن و بازداشت و مجازات آنها بوده است. موضوع مرگ ماجد الماجد فرمانده گردان های عبد الله عزام و مسئول اصلی انفجار در مقابل سفارت ایران در بیروت و شایعات پیرامون این اتفاق از دیگر مسایلی است که در این دیدارها بررسی شده است.

در نهایت باید به این نکته توجه کرد که مذاکرات ویژه ای که وزیر خارجه ایران در تمامی پرونده ها با مقامات لبنانی داشته؛ نسبت به رایزنی‌هایی که وی دیر یا زود در عربستان خواهد داشت، در درجه دوم اهمیت خواهد بود. چرا که مرضیه افخم، سخنگوی وزارت خارجه ایران اخیرا اعلام کرده است که موضوع سفر به عربستان سعودی در برنامه های کاری ظریف قرار دارد و این دیدار در زمان مناسب انجام خواهد شد. البته تا آن زمان بروز تغییرات ریشه ای در مورد اوضاع کنونی منطقه در بسیاری از پرونده های موجود بعید به نظر می رسد.
سخن یزید، در انکار رسالت پیامبر اسلام اکنون از زبان "زهران علوش" رهبر تروریست‌های "الجبهه اسلامیه" جاری شد.
به گزارش مشرق، روزنامه جمهوری اسلامی‌ در قالب اخبار جهت اطلاع امروزسه شنبه خود نوشت:

* سخن یزید، در انکار رسالت پیامبر اسلام اکنون از زبان "زهران علوش" رهبر تروریست‌های "الجبهه اسلامیه" جاری شد. براساس فیلمی که بر روی شبکه‌های اجتماعی اینترنتی دیده شده، زهران علوش که از جمله پیروان تفکرات القاعده است و یا هم پیمانانش تحت شعار نبی محمد (صلی‌الله علیه و آله) می‌جنگد در صحبتی توهین‌آمیز می‌گوید: پیامبر ما ابوسفیان است نه [حضرت] محمد [صلی‌الله علیه و آله]؛ یزید هم گفته بود "لاخبرجاء ولاوحی نزل" علوش رهبر تروریست‌هایی متشکل از چهل گروه تروریستی را تشکیل می‌دهد که با پشتیبانی سعودی در چند ماه پیش اعلام موجودیت و استقلال نمود، آمریکا این گروه را یک گروه معتدل توصیف کرده و تلاش داشت آن را در کنفرانس ژنو 2 بگنجاند، اما با انتشار این ویدئو بر همگان ثابت شده که این گروه نیز یک گروه افراطی است و با القاعده هیچ تفاوتی ندارد.
نخست وزیر عراق با انتقاد از تعلل آمریکا در تجهیز ارتش کشورش به سلاحهای سبک در جنگ با تروریسم تاکید کرد ما در تامین نیازهای تسلیحاتی خود ناتوان نیستیم.
به گزارش مشرق به نقل از مهر، نوری المالکی امروز سه شنبه خاطر نشان کرد آمریکا در تجهیز عراق به سلاحهای سبک و سنگین تردید دارد.

مالکی که با خبرگزاری رویترز گفتگو می کرد، اظهار داشت عراق به سلاحهای قدرتمندی برای دفاع از حاکمیت و تمامیت ارضی خود از جمله جنگنده های اف 16 و انواع دیگر این جنگنده ها نیاز دارد.

وی خاطر نشان کرد نبرد ما با تروریسم هرگز متوقف نخواهد شد و ما به پیروزی در این جنگ نیاز داریم ، سلاحهای مورد نیاز خود را هر طور شده تهیه خواهیم کرد.

مالکی با تاکید بر رابطه تسلیح ارتش و مبارزه با تروریسم در الرمادی و موصل از نیاز عراق به سلاحهای پیشرفته در جنگ با تروریسم خبر داد.

نخست وزیر عراق گفت ما نیاز شدیدی به سلاحهای متوسط در جنگ با تروریسم داریم.

مالکی خاطر نشان کرد عراق خیلی منتظر نمی ماند که مثلا بالگردهای آپاچی یا جنگنده های روسی یا فرانسوی یا آمریکایی یا موشکهای دوربرد و غیره را دریافت کند، زیرا این نبرد، نبرد دو ارتش نیست، بلکه نبرد با باندهای تروریستی مسلح است و ما تلاش می کنیم این سلاحها رااز کشورهای مختلف خواه از آمریکا، روسیه و کشورهای عربی به دست آوریم.

وی افزود عراق منتظر رسیدن موشک و جنگنده نماند و عملیات الجزیره پیش از ورود محموله موشکی و جنگنده های روسی آغاز شد، اما این عملیات پس از شهادت سرتیپ محمد الکروی فرمانده لشگر هفتم تشدید شد.

مالکی اظهار داشت ما در سفر اخیرم به آمریکا خواستار دریافت موشکهای هلفایر شدم، زیرا تنها سلاح برای انجام عملیات در صحراست، زیرا نیروهای زمینی قادر نیستند مسافتهای طولانی را طی کنند و بهترین وسیله این موشکهاست.

وی درباره کمکهای آمریکا به عراق در مناطق غربی گفت آنها تصاویر هوایی از برخی اردوگاههای تروریستها در الجزیره ارائه کردند، اطلاعاتی که آنها دادند اندک بود، اما پس از سفرم به آمریکا درباره ضرورت همکاری با آمریکا به توافق رسیدیم.

وی گفت ما از روسیه سلاح خریدیم و اکنون آنها برای دادن سلاح به ما آماده هستند، رومانی و کشورهای دیگری هم اعلام آمادگی کرده اند، حتی کشورهای منطقه هم برای دادن سلاح آماده هستند، ما سلاح را هر طوری شده تهیه خواهیم کرد.

مالکی افزود : ما هرگز در تسلیح ارتش خود ناتوان نیستیم، اما عشایر و یگانهای زمینی ارتش با تروریستهایی می جنگند که سلاحهای ضد هوایی در اختیار دارند.

وی گفت این سلاحی است که ما برای تسلیح عشایر و یگانهای نظامی موجود در منطقه نیاز داریم، زیرا تروریستهای القاعده مقادیر زیادی از این سلاح در اختیار دارند که از انبارهای لیبی از طریق برخی کشورها در اختیارشان قرار گرفته است.

 

 

بن‌لادن یا آنچه به‌عنوان 'مرکزیت سازمان القاعده' از آن نام برده می‌شد به مرکزی جهانی برای فراهم‌کردن جهت‌گیری‌های ایدئولوژیک و تبلیغات و جهت‌دهی حملات و توزیع منابع تبدیل شد و این زمانی بود که القاعده به پاکستان منتقل شده بود.
گروه بین الملل مشرق - در «قسمت اول» این گزارش، مروری داشتیم بر زمینه های شکل گیری شبکه «جهاد جهانی» و چگونگی تأسیس القاعده توسط بن لادن. همچنین و زمینه های برخورد مستقیم بن لادن با آمریکا را بررسی کردیم. در ادامه، ترجمه بخش دوم را تقدیم می کنیم:

مرحله تراکم 1998- 2000 [حدود سال های 1377 تا 1379 شمسی]

بعد از اعلان رسمی جنگ ضد آمریکا، و بعد از دریافت حمایت «مؤمنانه» از طرف طالبان، سازمان القاعده شروع کرد به طرح ریزی و آماده شدن برای هدف قرار دادن مستقیم آمریکا. القاعده، با استفاده از شبکه های ارتباطی اش و همچنین با توجه به تجربیاتش از «غزوه» سومالی در اوایل سال 1990 [یعنی حمله نیروهای اسلامگرای القاعده به نیروهای آمریکایی حاضر در سومالی]، در ماه آگوست سال 1998، اولین حمله بزرگش را به آمریکا ترتیب داد: منفجر کردن همزمان سفارتخانه های آمریکا در پایتخت کنیا یعنی نیروبی و پایتخت تانزانیا یعنی دارالسلام. این حمله ی همزمان به دو سفارتخانه، که صدها قربانی داشت، نشانگر تحولی بزرگ در توانایی ها و اهدف القاعده بود.


سفارت آمریکا در دارالسلام پس از انفجار
آمریکا هم در پاسخ به این دو عملیات، با موشک های کروز به پایگاه های مرتبط با بن لادن در سودان و افغانستان حمله کرد، ولی این پاسخ آمریکا، تأثیری در «فوران» به وجود آمده در القاعده نداشت.

عملیات ضد آمریکایی بعدی القاعده در اکتوبر 2000 رخ داد: حمله به ناوچه آمریکایی یو اس اس کول در نزدیکی بندر عدن در یمن. این حمله موجب کشته شدن هفده نفر از خدمه آمریکایی این ناوچه شد و با هیچ عکس العمل جدی هم از طرف واشنگتن مواجه نشد. فلذا سازمان القاعده به برنامه ریزی گسترده تر برای حملات مفصل تر به آمریکا ادامه داد؛ آن هم با پادگان های آموزشی خاص خود و شبکه ی منتشر شده در قسمت های مختلف خاورمیانه و آفریقا و اروپا.

محل برخورد قایق اتحاری با ناو یو اس اس کول


ناوچه یو اس اس کول پس از انفجار

[بن لادن تصمیم داشت در کنار حملات به منافع آمریکا در سراسر جهان، به خود آمریکا هم در «قلب خانه» اش حمله کند تا طبق توجیهات شرعی ای که به آن معتقد بود، با کشته شدن بی گناهان مسلمان در سراسر جهان «مقابله به مثل» کند] در همین راستا بود که بن لادن در سال های 1998 و 1999 به «خالد شیخ محمد» اجازه داد که شروع به برنامه ریزی حملاتی در داخل خاک آمریکا بنماید و این حملات که بعد سه سال برنامه ریزی دقیق و گسترده صورت گرفت همان چیزی بود که همه آن را می شناسیم: حمله به برج های دو قلوی نیویورک و ساختمان پنتاگون [و حمله ناموفق به ساختمان کنگره] در یازدهم سبتامبر 2001.

خالد شیخ محمد در اسارت نیروهای آمریکایی

از تورابورا به پاکستان، 2001 - 2002 [حدودا سال های 1380 و 1381]

از نظر سازمان القاعده،  حملات یازده سبتامبر بالاترین موفقیت ممکن به حساب می آمد [از حیث آماده سازی و مخفی نگه داشتن قضایا و موفقیت در انجام نهایی آن]. در خلال مدت زمانیِ آماده شدن این گروه تروریستی برای انجام حملات یازده سبتامبر، آمریکا فقط هشدار های محدودی درباره امکان حمله به سفارتخانه هایش یا به ناوچههای آمریکایی داده بود. [البته این قطعی است که دست کم برخی محافل اطلاعاتی از اصل رخ دادن حمله ای به آمریکا مطلع بودند، ولو اینکه از جزئیاتش اطلاعی نداشته اند]


سفارتخانه آمریکا در نایروبی پس از انفجار
حمله به برج های تجارت جهانی، آمریکا و افکار عمومی جهان را به شکل بی سابقه ای هشیار کرد. و از همان اکتوبر 2001 (یعنی فقط یک ماه بعد از حملات یازده سبتامبر) حملات نیروی هوایی آمریکایی و نیروهای ویژه آمریکایی در افغانستان آغاز شد. القاعده و اعضایش در آن زمان شریک طالبان بودند و با حملات آمریکایی ها، حالا القاعده در افغانستان در معرض «نابودی» بود.

در آن زمان و درحالیکه حمله همه جانبه آمریکا به افغانستان شروع شده بود و آمریکا داشت مراکز طالبان را نابود می کرد، کوه های تورابورا تبدیل به مخفی گاه سران و نیروهای سازمان القاعده شد. با فرا رسیدن فوریه 2002، [و اشغال افغانستان] بن لادن و نیروهای اصلی القاعده در تورابورا توسط نیروهای آمریکایی و نیروهای محلی محاصره شده بودند. اما روابط طولانی بن لادن با نیروهای محلی افغانستان، در نهایت او و نیروهایش را نجات داد.

در شبی ظلمانی بن لادن و برخی نزدیکانش توانستند از تورا بورا بیرون آمده و خود را به پاکستان برسانند و به محض رسیدن بن لادن به افغانستان، دیگر نیروهای آمریکایی نمی توانستند با نیروی نظامی دنبالش بیایند.


 نمونه ای از حملات آمریکایی ها به تورا بورا
در این دوره، برخی نیروعای اصلی القاعده در خاک پاکستان دستگیر شدند، از جمله خالد شیخ محمد [طراح اصلی حملات یازده سبتامبر] و ابوزبیده. اما بن لادن و ظواهری و برخی اعضای اصلی دیگر القاعده توانستند در کنار هم رهبری جهانی القاعده را از راه دور شروع کنند. حالا به جای آنکه القاعده، نیروهای تازه وارد را در پایگاه های امن بپذیرد و آموزش دهد، بن لادن و معاونانش دستور شروع به کار هسته های مخفی در کشورهای مختلف را صادر کردند.

حملاتی که از این زمان توسط القاعده در کنیا و مراکش و تونس و چندی بعد در متروی لندن در سال 2005 رخ داد ثابت کرد  که القاعده در حالیکه در پاکستان است، می تواند اوضاع را در دست داشته باشد و آن طور که می خواهد پیش ببرد.

به این ترتیب، بن لادن یا آنچه به عنوان «مرکزیت سازمان القاعده» از آن نام برده می شد تبدیل شد به مرکزی جهانی برای فراهم کردن جهت گیری های ایدئولوژیک و تبلیغات و جهت دهی حملات و توزیع منابع. در زمانی که القاعده به پاکستان منتقل شده بود، دو اتفاق مهم رخ داد که بیشترین اثر را بر سرشت و سرنوشت القاعده نهاد: ظهور [و همه گیر شدن] اینترنت، و حمله آمریکا به عراق.

یکی از زخمی های حملات به سفارتخانه آمریکا

از عراق به یمن 2003 – 2011 [از حدود 1382 تا 1390]


در این دوره، القاعده امید داشت که خود را از یک سازمان، تبدیل کند به یک «جنبش» گسترده تر و در ضمن می خواست پایگاه خود را در کشورای عربی دیگر هم گسترش دهد.

در اصل، این مسئله که تنها یک سال پس از رانده شدن بن لادن و رهبران القاعده از تورابورا، آمریکا به عراق حمله کرد، برای آنان غافلگیر کننده بود. حمله آمریکا به عراق باعث شد که تمرکز آمریکایی ها به جای دنبال کردن انجام دهندگان حملات یازده سبتامبر، متوجه نابودی نظام صدام حسین شود، صدام حسینی که هیچ نقشی در آن حملات نداشت [درحالیکه بهانه آمریکا برای شروع جنگ ها، همان حملات بود].

نظام صدام به سرعت ساقط شد، ولی این پیروزی سریع آمریکایی ها، یک حفره ی بزرگ امنیتی در عراق ایجاد نمود و بدین ترتیب، این حفره ی بزرگ، عمل کردن القاعده در عراق را تسهیل کرد.

در سال 2003، در عراق مجموعه ای «جهادی» ای تأسیس شد با عنوان «جماعت توحید و جهاد». این سازمان در سال 2004 به صورت رسمی بیعت خود با بن لادن را اعلام کرد تا بدین ترتیب تبدیل شود به «سازمان القاعده ی عراق» [یا شاخه ی القاعده در عراق]. رهبر این گروه ابومصعب الزرقاوی بود که شروع کرد به سلسله هجوم هایی ضد آمریکایی ها و شیعیان عراق.


یکی از مخفی گاه های تورابورا
زرقاوی، سازمان القاعده که در این مدت کم فروغ شده بود را فعال و مجددا سازماندهی کرد. بدین ترتیب دوره دوم جذب رزمنده گان خارجی [بعد از دوره جهاد افغانستان] آغاز شد: این بار برای سفر و جنگ در عراق.

پس از آغاز حرکت های مقاومت در برابر نیروهای آمریکایی در عراق، القاعده به صورت گسترده تر و قوی تر رشد کرد، و البته خشن تر هم شد.

در سال 2006، در پاکستان نامه ای از ایمن الظواهری [نفر دوم القاعده] کشف شد که قرار بود به دست زرقاوی در عراق برسد. این نامه، به زرقاوی توصیه میکرد خشونت ضد شیعیان و غیرنظامیان را کنترل کند چرا که این کارها، موجب عکس العمل های شدید و خشن ضد القاعده خواهد شد [در این نامه ظواهری، بر «کافر» بودن شیعیان تأکید شده بود ولی خواسته شده بود در آن زمان، اولویت «جهاد» به کشتار شیعیان که بخش عمده ای از مردم عراق بودند و با اهل سنت عراق هم روابط بسیار طولانی و تاریخی داشتند، داده نشود چون طبق نظر ظواهری ، هنوز مردم برای فهم علت لزوم کشتن شیعیان توجیه نشده بودند!!]

در همین زمان، شبکه اینترنت هم تبدیل شد به فرصتی طلایی برای القاعده. در این زمان که ارتباط رهبران القاعده با نیروهایشان و طرفدارانشان از طریق راه های مرسوم و معمول، غیرممکن شده بود، پایگاه های اینترنتی القاعده تبدیل شدند به مراکزی برای جهت دهی ایدئولوژیک، مسائل فقهی، راهنمایی آموزش [های نظامی] و مشخص کردن اهداف برای عملیات. در کنار اینها، این سایت های کلیپ های ویدئویی از حملات القاعده در افغانستان و عراق را هم منتشر می کردند.

در زمانی که القاعده نیازمند حفاظت از امنیت عملیات هایش بود، از این اینترنت در این مسیر سود برد. ضمنا اینترنت این امکان را به القاعده می داد تا به صورت مستمر با کسانی مرتبط باشد که گمشده ی خود را در «جهاد در عراق» می دیدند.

در سال 2006، نیروهای آمریکایی توانستند ابومصعب الزرقاوی را بکشند. از این زمان به بعد القاعده ی عراق، بیش از پیش به سمت خشونت و طائفه گرایی [ضدیت با مذهب اهل بیت و دیگر ادیان و مذاهب] گرایش پیدا کرد. چیزی که باعث شد مردم عادی به صورت کامل از آن زده و متنفر شوند.

جسد زرقاوی

در عین حال، «خطوط امداد» رسیدن جنگجویان غیر عراقی در سال 2007 هم ادامه یافت، اما نتیجه ی آن چیزی نبود جز خشونت بی حد و حصر و همین موجب فروکش کردن حمایت قبایل سنی عراقی از این گروه شد چرا که می دیدند این گروه، [به جای مبارزه با اشغالگران کشورشان] مشغول آدم کشی «بی حساب و کتاب» است. پس از کم فروغ شدن عملیاتی «سازمان مرکزی القاعده»، شاخه دیگر القاعده با نام «القاعده ی جزیرة العرب» در صحنه ظاهر شد تا جاهای خالی را پر کند.


ظهور القاعده جزیرة العرب


برای فهم ریشه های این شاخه باید به کمی عقب تر برگردیم، یعنی سال 2005، زمانی که هسته های القاعده در عربستان شرع کردند به برنامه ریزی و آماده شد برای انجام حملاتی ضد اهداف دولتی آل سعود، خصوصا ضد تأسیسات نفتی عربستانی.

در این زمان، درگیری ها در کشور همسایه عربستان یعنی عراق، عربستانی های بسیاری را برانگیخت تا به شمال سفر کنند و با آمریکایی ها بجنگند. این افراد پس از نبردهایی در عراق به کشور خود بازمی گشتند. حالا اعضای با سابقه ی عربستانی القاعده، و نیروهای بازگشته از عراق شروع کردند به جمع شدن کنار هم برای آغاز رویارویی با حکومت.


نفر دوم از سمت راست ناصر الوحیشی و نفر سوم علی الشهری
حکومت سعودی هم در پاسخ، حمله ی سنگین به هسته های القاعده را آغاز کرد که موجب کشته شدن و دستگیری تعداد زیادی از نیروهای اصلی آن و فرار مابقی آنها از عربستان شد که بسیاری از این افراد به یمن رفتند. [اساسا حکومت عربستان، خواستار این است که از این نیروها در کشورهای دیگر استفاده کند و حمایتش از آنها تا جایی است که به محدوده خود او نزدیک نشوند، بدین ترتیب بین بسیاری از این گروه های تکفیری جهادی با عربستان حالت سیاسی خاصی شکل گرفته به عنوان دوستی در خارج و دشمنی در داخل، و این پدیده در عالم سیاست نمونه ای دیگر هم دارد که شرح جداگانه ای می طلبد.]

در آغاز سال 2003، اکثر نیروهای سازمان القاعده در یمن هم یا کشته و یا زندانی شده بودند، برخی دیگر از آنها هم در سال های بعد در حال بازگشت از عراق حین درگیری با نیروهای حکومتی دستگیر شدند. اما با همه اینها، عملیات پاکسازی عربستان از القاعده [که موجب فرار باقی ماندگان به یمن شد] و همچنین جریان فرار نیروهای القاعده از زندان در یمن، روح و جان تازه ای به القاعده در یمن داد.

بدین ترتیب در سال 2009 [و همزمان با افول القاعده در عراق] نیروهای القاعده ی عربستان که به یمن گریخته بودند به همراه نیروهای قدیمی یمنی القاعده کنار هم جمع شدند و «[شاخه] سازمان القاعده در جزیرة العرب» را ایجاد نمودند.

در کنار این ها، حملات بیشتر هواپیماهای بدون سرنشین آمریکای در پاکستان و کم شدن توجه ها [و عملیات ها] در عراق، رزمندگان قدیمی و نیروهای جدید القاعده را بر آن داشت که به سمت یمن راهی شوند. در یمن، حضور ناصر الوُحَیشی (که معاون شخصی بن لادن بود) و سعید علی الشهری (که پیشتر در گوآنتانامو زندانی بود) منابع منطقه ای القاعده [در یمن] را تقویت می کردند. بدین ترتیب، با فراهم شدن این زمینه ها، سازمان شروع کرد به یک سلسله حملات.

ناصر الوحیشی

شخص مهم دیگری که در «سازمان القاعده در جزیرة العرب» حضور یافت، روحانی آمریکایی-یمنی، انور العولقی بود. انورالعولقی کسی بود که از طریق سلسله سخنرانی هایش که در اینترنت منتشر می شد، صدا و حرف و نظرات سازمان را در سطح جهان پخش می کرد.

بدین ترتیب، رفته رفته القاعده ی جزیرة العرب، ابتکار عمل را در حملات خارجی ضد غرب به دست گرفت. از جمله کارهای این سازمان می توان به سازماندهی عملیات های پیچیده ای مثل تلاش برای سرنگونی یک هواپیما در آسمان آمریکا در سال 2009 و همچین جاسازی بمب در کارتیج های پرینتر که با هواپیما جابه جا می شد اشاره کرد.

علامتی که بیش از همه، ظهور القاعده ی جزیرة العرب را نشان می داد، زیاد شدن حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی در یمن بود. و این نشان می داد که نظر آمریکایی ها درباره مرکزی که آنها را تهدید می کند، تغییر کرده است.


روحانی تشکیلات القاعده در شبه جزیره، انور العولقی


نبرد مستمر در پاکستان

اگر جنگ با القاعده عراق یک جنگ مقطعی و مرحله ای بود، ولی جنگ با القاعده در افغانستان و پاکستان امری مستمر بود. چرا که جریان ورد نیروهای رزمنده ی خارجی به پاکستان برای جنگیدن با آمریکایی ها در شرق افغانستان، هرگز قطع نمی شد و همیشه (ولو با تعداد کم) ادامه داشت.

از طرف دیگر، القاعده در درگیریهای داخل پاکستان هم ورود پیدا کرد و این مسئله، به «طالبان پاکستان» در نبردهایش ضد حکومت مرکزی [که همپیمان آمریکا بود] کمک رساند.

اتحاد بین القاعده و طالبان پاکستان، مراکز القاعده در پاکستان را بیش از پیش تبدیل به مرکز جهانی تروریسم نمود و از همین جهت بود که حملات هواپیماهای آمریکایی به این مراکز هم شروع شد.

با افزایش این حملات در سال 2008، خسارت های سنگینی به القاعده وارد شد. و برای اولین بار، تلفاتی که به رهبران القاعده وارد آمد، موجب کندی هماهنگی جهانی بین نیروهای القاعده گردید.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد