سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی،اقتصادی و تحلیل متنوع

 

گزارش تحلیلی مشرق؛

آیا توافق ژنو یک بازی برد – برد بود؟  

نتیجه تلاش‌های دولت جدید در مساله هسته‌ای تاکنون در توافق 6 ماهه‌ای خلاصه می‌شود که به برنامه اقدام مشترک یا توافق ژنو مشهور شده است. سوال اینجاست که آیا این توافق مبتنی بر رویکرد برد – برد هست یا نه؟ اگر هست با کدام دیدگاه می‌تواند باشد و اگر نیست چرا نیست؟ داده‌های ایران در توافق ژنو به دو دسته کلی تقسیم می‌شوند. یک دسته داده‌های نظارتی...
v\:* {behavior:url(#default#VML);} o\:* {behavior:url(#default#VML);} w\:* {behavior:url(#default#VML);} .shape {behavior:url(#default#VML);}

گروه بین‌الملل مشرق – پس از روی کار آمدن دولت یازدهم و به تبع آن آغاز به کار تیم جدید سیاست خارجی و مواجهه این تیم با مساله هسته‌ای به‌عنوان مهم‌ترین مساله پیش روی این تیم، بلافاصله یک عبارت بر سر زبان‌ها افتاد: «بازی برد – برد». این عبارت توسط شخص وزیر امور خارجه در برابر «بازی با حاصل جمع صفر» تعریف شد. کسانی که با ادبیات روابط بین‌الملل آشنایی دارند به‌طور طبیعی این عبارات را شنیده‌اند و با ماهیت هریک و بن‌مایه‌های نظری آنها ناآشنا نیستنند.

نتیجه تلاش‌های دولت جدید در مساله هسته‌ای تاکنون در توافق 6 ماهه‌ای خلاصه می‌شود که به برنامه اقدام مشترک یا توافق ژنو مشهور شده است. سوال اینجاست که آیا این توافق مبتنی بر رویکرد برد – برد هست یا نه؟ اگر هست با کدام دیدگاه می‌تواند باشد و اگر نیست چرا نیست؟

پیش از بررسی دقیق‌ اما مختصر این مقوله بد نیست نگاهی به آنچه ایران در توافق ژنو داده و آنچه ستانده بیندازیم و ماهیت آنها را بهتر بشناسیم.

* داده‌ها و ستانده‌های ژنو

داده‌های ایران در توافق ژنو به دو دسته کلی تقسیم می‌شوند. یک دسته داده‌های نظارتی هستند و دسته دیگر داده‌های فیزیکی که شاخص‌ترین آنها اورانیوم 20 درصد غنی‌شده و توقف رشد برنامه هسته‌ای از منظر تعداد سانتریفیوژ، مواد هسته‌ای و نیروگاه آب سنگین اراک است.

در این توافق ایران علاوه بر پذیرش یک رژیم نظارتی سخت‌تر از گذشته که البته پذیرش آن را با توجه به‌مواضع دیرینه کشورمان در خصوص شفاف‌سازی نمی‌توان نادرست دانست، پذیرفته که تعداد سانتریفیوژها و همچنین سقف اورانیوم غنی‌شده خود را طی 6 ماه آینده افزایش ندهد.

در برابر طرف مقابل بخش نه‌چندان قابل توجهی از تحریم‌های یک‌جانبه را لغو کرده و همچنین بخشی از دارایی‌های بلوکه شده ایران را که البته میزان دقیقی از آن اعلام نشده، آزاد ساخته است.

ماهیت امتیازات دریافتی ایران فیزیکی نیست چرا که اولا پولی که آزاد می‌شود نه پول طرف غربی بلکه پول خود ماست که به ما بازگزدانده می‌شود و ثانیا برداشتن تحریم‌ها نیز عملا هزینه واقعی برای طرف مقابل ندارد بلکه یک‌سری قانون است که تاحدودی تغییر می‌یابد.

از سوی دیگر، وزن و تعداد امتیازاتی که دو طرف به هم داده‌اند هم برابری ندارد. برخی رسانه‌ها تعداد امتیازات داده شده را 27 و تعداد امتیازات دریافتی را 11 ذکر کرده‌اند. البته از نظر وزن هم امتیازاتی که ایران می‌دهد بیشتر از آن چیزی است که می‌گیرد.

در یک نگاه ساده، در این توافق منطق قدرت کاملا مشهود است. طرفی که خود را قوی‌تر می‌دانسته و دست برتر را از آن خود می‌دیده بیشتر هم امتیاز گرفته است. این همان منطق آهنین رئالیستی در روابط بین‌الملل است اما به‌نظر می‌رسد مسئولین وزارت امور خارجه موافقتی با چنین نظری نداشته باشند.

بنابراین باید اکنون بررسی شود که بر اساس کدام بن‌مایه نظری می‌توان بازی صورت‌گرفته را برد – برد دانست و کدام بن‌مایه چنین قابلیتی ندارد؟

* منافع مطلق و منافع نسبی در روابط بین‌الملل

«جوزف گریکو»، یکی از پژوهشگران رئالیست / نورئالیست است که بر مفهوم منافع نسبی و مطلق تمرکز دارد. گریکو ادعا می‌کند که دولت‌ها علاقمند به افزایش نفوذ و قدرت خود هستند لذا با دیگر بازیگران عرصه بین‌المللی همکاری می‌کنند که قابلیت‌های خود را افزایش دهند. با این وجود، وی معتقد است که دولت‌ها همواره نگران آن هستند که در هر اقدام همکاری‌جویانه – که توافق ژنو را می‌توان نمونه‌ای از آن دانست – دولت‌ها نگران آن هستند که تا چه اندازه به قدرت و نفوذ نسبی به‌دست می‌آورند.

این را در مناظره نئو – نئو در روابط بین‌الملل (مناظره داغ بین نئورئالیست‌ها و نئولیبرال‌ها) به‌عنوان یکی از اختلافات اصلی دو مکتب فکری دانسته‌اند.

به‌عکس رئالیست‌هایی همچون گریکو، نئولیبرال‌ها معتقدند که دولت‌ها نه به دنبال منافع نسبی که تنها به‌دنبال منافع مطلق هستند. از این رو در یک همکاری هر میزان که سود ببرند برد به‌دست آورده‌اند، حتی اگر منفعت طرف مقابل بسیار بیشتر باشد.

بنابراین، اگر امتیازات داده شده و گرفته شده در یک توافق یا همکاری نابرابر باشد که غالبا چنین است و در توافق ژنو هم کمااینکه گفته شد چنین است، تنها زمانی می‌توان از عبارت برد – برد استفاده کرد که دیدگاه مبتنی بر منافع مطلق بر انگاره‌های سیاست خارجی حاکم باشد. این دیدگاه به ناچار نئولیبرالی است و با اندیشه‌های کسانی چون «رابرت کوهن» و «جوزف نای» گره خورده است.

از منظر امثال گریکو، وقتی در یک توافق امتیاز کمتری گرفته‌ایم و امتیاز بیشتری داده‌ایم، طبعا به‌بازی برد – یاخت به نفع طرف مقابل تن داده‌ایم. اگر دیدگاه رئالیستی ملاک باشد، آن‌گاه توافق ژنو یک بازی منتهی به باخت برای ایران بوده است. اما در انگاره‌های نئولیبرالی، توافق ژنو به‌معنای توافقی برد – برد بوده است چرا که هر دو طرف به بخشی از خواسته‌های خود رسیده‌اند، ولواینکه طرف غربی امتیازات بیشتری گرفته باشد.

* بالاخره برد – برد یا باخت – برد؟

اگر ما هم دیدگاه لیبرال‌ها را انتخاب کرده و تصور کنیم هرکس به هر میزان از منفعت دست یافته باشد، برده است، آن‌گاه می‌توانیم توافق ژنو را توافق برد – برد بنامیم. واقعیت آن است که در بعضی موارد هم این نظر درست است. اگر کشور شما با کشوری دارای سابقه روابط حسنه طولانی باشد، آن‌گاه در یک توافق یا همکاری شما آن‌چنان به منفعت نسبی نمی‌اندیشید و منفعت بیشتر طرف مقابل برای شما قابل قبول است. به عبارت دیگر، روابط کشورها در عرصه بین‌المللی معمولا در سه زمره همکاری، رقابت و خصومت قرار می‌گیرد. اگر شما با کشوری دیگر در حالت همکاری قرار داشته باشد، تمرکز بر منافع مطلق صحیح است اما اگر در شرایط رقابت یا خصومت باشید، تمرکز بر منافع مطلق بی‌معناست.

دست‌کم چهار بازیگر بین‌المللی در شش کشور موسوم به 1+5 حضور دارند که تاریخی پرخصومت با ایران را پس از انقلاب اسلامی سپری کرده‌اند؛ بالاخص ایالات متحده که 34 سال است با ایران در شرایط خصومت به‌سر می‌برد. بنابراین نوع نگاه قابل قبول در خصوص توافق ژنو، نگاه مبتنی بر منافع نسبی است نه نگاه مبتنی بر منافع مطلق. در نگاه مبتنی بر توافق نسبی، ایران را نمی‌توان برنده توافق ژنو دانست.

با این حال، برد طرف غربی در این توافق نیز قابل اعتنا نیست، اگرچه که امتیازات بیشتری دریافت کرده است. آنچه ایران در ژنو ۳ بخشید، قابل بازگشت و موقتی است و اگر ایران در مذاکرات جامع به نتیجه مدنظر خود نرسد، طبعا خیلی سریع می‌تواند به حالت قبل از ژنو بازگردد.

احتمال این اتفاق به‌هیچ‌وجه کم نیست. تضادهای بین‌المللی که به هنجار تبدیل شده و به جزئی از هویت کشورها بدل شده باشند، به این راحتی‌ها قابل رفع نیستند. پایگاه نشنال اینترست هم در گزارشی که اخیرا منتشر کرده، اذعان کرده است که احتمال توافق جامع بین ایران و 1+5 کم است. بنابراین، سطح انتظار از این توافق و مذاکرات پیامد آن را باید در حد معقول نگاه داشت. به هر حال، آن‌گونه که رهبر انقلاب اسلامی فرمودند، اگرچه بعید است این مذاکرات به نتایج دلخواه مدنظر ایران بینجامد اما ضرر جدی هم بر آنها مترتب نیست. بنابراین اگرچه بازی ژنو برای ایران بردی نداشت، اما تاکنون نمی‌توان گفت که باختی جدی هم از پی داشته است.

 

 

یکی از افسران عملیاتی سابق دستگاه جاسوسی آمریکا، در کتاب جنجالی خود به موضوع نحوه پیدایش تروریسم تکفیری در منطقه خاورمیانه پرداخته است.

تجارت سلاح در عربستان
در سال 1990 منبع اصلی امداد رسانی به اسامه بن لادن فردی به نام "ویکتور بوت" بود. وی از افسران سابق ارتش روسیه بود که در انگولا خدمت کرد و پس از آن وارد قاچاق سلاح و نفت شد.
ویکتور بوت به سرعت به فرد مشهوری تبدیل شد زیرا قادر بود که از طریق شرکت خودش که "ایرسیس" نام داشت، هر چیزی را قاچاق کند.

با وجود افشای فعالیتهای غیرقانونی بوت در رسانه ها، عربستان سعودی همچنان اصلی ترین محل برای معاملات قاچاق و ممنوع بود. دبی نیز مکانی بود که بیشترین دارایی های بوت در بانکهای آن برای حملات یازده سپتامبر سپرده گذاری شده بود.

در سال 1987 یکی از ثروتمندترین بانکهای عربستان تأسیس شد؛ بانکی که به فعالیتهای جمعیت های خیریه کمک می کند و برای سعودی های افراطی مانند بن لادن پول می فرستد.

نایف کسی بود که هیچ کسی توانایی مقابله با او را نداشت. نایف وزارت کشور را اداره می کرد و مانند ملک فهد مصونیت داشت و هیچ کس نمی توانست او را اخراج کند. او در حال شدت بخشیدن به "جنگ ویژه" خود با آمریکا بود و برای وهابی های افراطی پول می فرستاد. دلیل این همه نفرت "نایف" از آمریکا همیشه جای سئوال بود.

قطر و القاعده
در نیمه های سال 1990 قطر میزبان 10 تن از تروریستهای القاعده بود که از سوی آمریکا تحت تعقیب بودند. پس از افشای این موضوع که "خالد شیخ محمد" از خطرناکترین اعضای القاعده در میان دعوت شدگان دولت قطر قرار دارد، "لوییز فرییه" رئیس پیشین "اف. بی. آی" در نامه ای به وزیر خارجه قطر از او خواست به تعهدات خود عمل کرده و این فرد را به دفتر تحقیقات فدرال آمریکا تحویل دهد.

"خالد شیخ محمد" عموی "رمزی یوسف" بود. رمزی یوسف کسی بود که حمله کامیون بمبگذاری شده به مرکز تجارت جهانی در سال 1993 را طرح ریزی کرد بود. وی همچنین برنامه‌ای را برای منفجر کردن 11 هواپیمای آمریکایی بر فراز اقیانوس آرام طراحی کرده بود.

یکی از عملیات خالد شیخ محمد، حمله به هواپیمایی فیلیپینی در سال 1994 بود که در جریان آن یکی از سرنشینان ژاپنی این هواپیما به قتل رسید.

در نامه رئیس پیشین "اف بی آی" به وزیر خارجه قطر، تأکید شد که "خالد شیخ محمد" برای منافع دولت قطر خطرناک است و "او به دنبال ساختن بمی است که احتمالا زندگی شهروندان قطری را به خطر می اندازد" و "خالد شیخ محمد بیش از 20 گذرنامه جعلی در اختیار دارد."

با وجود اینکه خالد شیخ محمد در آن زمان کارمند دولت قطر بود(کارمند خدمات عمومی) قطر مدعی شد که نمی تواند او را بیابد. این در حالی است که وی به صورت مخفیانه به خارج از قطر منتقل شد، درحالیکه اف بی آی در یکی از هتل های دوحه انتظار او را می کشید.

نارضایتی رئیس پیشین اف بی آی از قطر در سالهای 1997 تا 1999 به شدت افزایش یافت زیرا قطر شرکتی را در خیابان "کی" با سرمایه ‌ 689،805.16 $ و همچنین یک شرکت وکلا در واشنگتن و نزدیک کاخ سفید با سرمایه 23،938،994.20 تأسیس کرد که هدف از تأسیس این دو شرکت بهبود چهره قطر بود؛ درحالیکه این شرکتها منبعی برای خطرناکترین افراد در دنیا بودند.

دولت کلینتون هیچ شکایتی را به وزیر خارجه قطر که به کاخ سفید رفت و آمد داشت تحویل نداد و یک بار از من خواسته شد تا از دفتر مشاور امنیت ملی خارج شوم تا الگور معاون رئیس جمهور با وزیر خارجه قطر دیدار کنند.

آل سعود و القاعده
نایف خودش به تنهایی مشکل نبود. آل سعود از آغاز سال 1990 حکومت را به چنگ آورده و در سال 1996 عربستان سعودی به سادگی درخواست سودان برای تحویل بن لادن را رد کرد.
ریاض تأکید کرد که بن لادن از محبوبیت بالایی در عربستان سعودی برخوردار است و بازداشت او موجب انقلاب می شود.

از زمان حوادث 11 سپتامبر حتی یک اتهام یا اقدام مفیدی از سوی عربستان سعودی برای تحویل بن لادن صورت نگرفت.

نایف تظاهر می کرد که عربستان سعودی نمی تواند در خصوص حملات یازده سپتامبر انجام دهد. به صورتیکه یک سال و نیم بعد از این حادثه، حتی یک سعودی نیز در راستای کمک عربستان به تحقیقات در حصوص 11 سپتامبر بازداشت نشد.

مسأله بدتر آن است که در عربستان سعودی چیزی تحت عنوان "حاکمیت قانون" وجود ندارد. وقتی که به گذرنامه عربستانی نگاه می کنیم متوجه می شویم که صاحب گذرنامه وابسته به خاندان حاکم است. یک شهروند عربستانی شبیه به بخشی از دارایی‌های این خاندان است و تفاوتی با کاخ جده یا رولزرویسی که متعلق به آل سعود است ندارد .. هیچگونه حق و حقوقی و پارلمان و یا قانون اساسی در عربستان وجود ندارد.

البته اگر عربستان را عده ای افراد عاقل اداره می کردند اوضاع بهتر بود، ولی اینطور نیست. خرفتی، توطئه ها و تعصب فقط آغازی برای داستان آل سعود است. خاندان حاکم در عربستان در برابر هرگونه تغییری مقاومت می کنند و نمی خواهند به تعفن خود در این کشور اعتراف کنند.

داستانهای بسیاری در خصوص فحشای خاندان آل سعود در روزنامه های آمریکایی منتشر شده است . این روزنامه ها بر ضرورت حقوق زنان در این کشور تأکید کردند ولی هیچ کسی به این مسأله توجه نکرد: در عربستان سعودی مقدار بسیار زیادی از درآمدهای ملی برای عقده های جنسی صرف می شود.

خاندان حاکم بیشتر درآمدهای کشور را در اختیار دارند و می توانید آنان را در کاخ هایشان در دریای مدیترانه بیابید . کاخ هایی که برای خوش گذرانی با "زنان هرزه" بنا شده است.

هنگامی که در مغرب بودم خبری به آژانس اطلاعات مرکزی رسید که یک شاهزاده سعودی درحالیکه بسیار مست بود به یک دختر مغربی آسیب جدی وارد کرد، ولی پادشاه مغرب به سرعت بر این موضوع سرپوش گذاشت و به خانواده آن دختر پول داد. به خانواده آن دختر گفته شد که یا دهانشان را می بندند و یا اینکه دخترشان بقیه عمر خود را در زندان می گذراند. این تاکتیک موفقیت آمیز بود و این مسأله فاش نشد.
 
 
باراک اوباما در یادداشتی خطاب به جان کری، وزیر امور خارجۀ آمریکا، تصریح کرده است که ارایۀ تجهیزات و خدمات دفاعی به کشورهای شورای همکاری خلیج فارس امنیت آمریکا را بهبود می بخشد و در خدمت توسعۀ صلح در جهان است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
کاخ سفید واشنگتن اعلام کرد که رییس جمهوری آمریکا، باراک اوباما، با افزایش فروش سلاح به کشورهای عربی شورای همکاری خلیج فارس در مقابل ایران موافقت اصولی کرده است.

به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب» ؛ باراک اوباما در یادداشتی خطاب به جان کری، وزیر امور خارجۀ آمریکا، تصریح کرده است که ارایۀ تجهیزات و خدمات دفاعی به کشورهای شورای همکاری خلیج فارس امنیت آمریکا را بهبود می بخشد و در خدمت توسعۀ صلح در جهان است.

"برنادت میهان"، سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا، تأکید کرده است که به موجب تصمیم باراک اوباما  کشورهای عربی عضو شورای همکاری خلیج فارس – یعنی عربستان سعودی، قطر، کویت، امارات متحد عربی، بحرین و عمان – خواهند توانست به تجهیزات نظامی آمریکایی در زمینه های دفاع ضدموشکی، امنیت دریایی و مبارزه با تروریسم دست یابند.

سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا، سپس تصریح نموده که به این ترتیب شورای همکاری خلیج فارس از منظر بهره‌مندی از سلاح‌های آمریکایی در موقعیتی برابر یا همسان با پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو، سازمان ملل و یا کشورهای عضو سازمان وحدت آفریقا قرار می گیرد.

"برنادت میهان" در ادامه افزوده است که تدبیر جدید کاخ سفید واشنگتن «انعکاس تعهد مستحکم آمریکا در قبال شورای همکاری خلیج فارس و همچنین ارادۀ واشنگتن مبنی بر همکاری با این شورا به منظور توسعۀ ثبات و امنیت در منطقه در دورنمایی درازمدت است.»

تصمیم رییس جمهوری آمریکا، کمتر از یک هفته پس از اجلاس شورای همکاری خلیج فارس در کویت اتخاذ می شود؛ در این نشست شش کشور عربی حوزۀ خلیج فارس ضمن پشتیبانی از توافقات اتمی ایران و شش قدرت جهانی در ٢٤ نوامبر گذشته در ژنو، خواستار اتخاذ تدابیر مشخص برای اجرای این توافقات شدند.

شورای همکاری خلیج فارس، همچنین دارای یک نیروی نظامی مشترک است. پس از آزادی کویت در سال 1991 توسط یک ائتلاف جهانی به رهبری آمریکا، کشورهای عربی حوزۀ خلیج فارس توافقنامه‌های دفاعی جداگانه ای را با آمریکا امضا کردند که هم اکنون دارای 35 هزار نیروی نظامی در خلیج فارس است.

 
ایندپندنت:
سریال «میهن» سمی در مقابل هرگونه تلاش در جهت پر کردن شکاف بین دو کشور است. فصل سوم این سریال جاسوسی در مورد توطئه آمریکا برای ترور فرمانده سپاه ایران و جایگزینی او با یک مامور سیا است.به تصویر کشیدن ایران و ایرانی به عنوان تروریست و افرادی خشن باعث بوجود آمدن تصوری از آمریکا به عنوان کشوری دشمن و غیرقابل اعتماد در ذهن ایرانیان می شود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

ایندپندنت نوشت: سریال «میهن» به اندازه ی کافی قابلیت ضربه به روابط ایران و آمریکا را دارد.

به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، فواز گرگز کارشناس حوزه خاورمیانه در دانشگاه اقتصاد لندن گفت: سریال «میهن» سمی در مقابل هرگونه تلاش در جهت پر کردن شکاف بین دو کشور است.

فصل سوم این سریال جاسوسی در مورد توطئه آمریکا برای ترور فرمانده سپاه ایران و جایگزینی او با یک مامور سیا است.

این کارشناس مسائل خاورمیانه افزود: به تصویر کشیدن ایران و ایرانی به عنوان تروریست و افرادی خشن باعث بوجود آمدن تصوری از آمریکا به عنوان کشوری دشمن و غیرقابل اعتماد در ذهن ایرانیان می شود.

وی تصریح کرد: این سریال نه تنها مضر است بلکه اساسا بین مردم دو کشور دشمنی به وجود می آورد.

براساس گزارش های رسیده، دولت لبنان در حال بررسی امکان اقدام قانونی علیه تهدید کنندگان سریال «میهن» به دلیل نمایش تصویری غیرواقعی از بیروت در فصل دوم هستند.

وزیر گردشگری لبنان گفت که سریال میهن این کشور را به عنوان سرچشمه خشونت معرفی کرده است.

در همین حال، ونزوئلا نسبت به اشاره این سریال به کاراکاس در قسمت قبلی انتقاد کرده است.

دولت ونزوئلا طی بیانیه ای آورده است: نمایش ونزوئلا در سریالی که اشکارا توسط اوباما و سیا حمایت می شود، چه دلیلی می تواند داشته باشد؟ آیا انها در حال آماده ساختن مردم آمریکا برای توجیه اقدام نظامی علیه کشور ما هستند؟ تنها زمان روشن خواهد کرد.

فواز گرگز می گوید: وقتی سریالی با موفقیت «میهن» ایران را آدم بد معرفی می کند چیزی بیشتر از امتیازاتی که در انتظار این سریال هست، در خطر است.

وی می افزاید: تمایلاتی در بخشی از هالیوود برای منحرف نشان دادن روس ها ، چینی ها، ویتنامی ها و ایرانی ها وجود دارد که البته بسیار مخرب است.
 
 
 
مذاکرات ژنو میان ایران و گروه 1+5 به توافقی منجر شد که گام مهمی به شمار می رود اما این اتفاق تنها گام نخست برای حل یکی از سخت ترین گره های سیاست جهانی است.

سرگی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه گفت همچنان به جستجو و تلاش برای یافتن راه حلی برای مسئله هسته ای ایران که حق ایران و امنیت اسرائیل را تضمین کند ادامه می دهیم.

به گزارش عصر ایران به نقل از سایت شبکه روسی آر تی، لاوروف ادامه داد: تسویه پرونده هسته ای ایران باید منجر به بازنگری در برنامه های استقرار سپر موشکی در اروپا شود.

وی افزود: همچنان به جستجو برای یافت راه حل همه جانبه ای برای مسئله هسته ای ایران که حق هسته ای این کشور و امنیت اسرائیل را تضمین کند ادامه می دهیم.

لاوروف توضیح داد: روسیه با همکاری شرکایش جستجو برای یافتن راه حل همه جانبه برای پرونده هسته ای ایران را ادامه می دهد. راه حلی که همه آن را بپذیرند و حق ایران را در توسعه انرژی هسته ای صلح آمیز تحت نظارت آژانس بین المللی انرژی هسته ای موازی با تضمین امنیت همه کشورهای منطقه از جمله اسرائیل را تضمین کند.

وی ادامه داد: طرح های روسیه درباره حل پرونده هسته ای ایران برپایه حرکت چند مرحله ای و مقابله به مثل، با تایید گسترده ای روبه رو شد. همین مبنا، نقش مهمی را در تضمین موفقیت مذاکرات ژنو ایفا کرد. مذاکرات ژنو میان ایران و گروه 1+5 به توافقی منجر شد که گام مهمی به شمار می رود اما این اتفاق تنها گام نخست برای حل یکی از سخت ترین گره های سیاست جهانی است.

او که در محل مجلس سنای روسیه سخن می گفت از پیشرفت در راه حل سیاسی در دو پرونده هسته ای ایران و بحران سوریه ابراز خرسندی کرد.

لاوروف درباره سوریه توضیح داد: دولت سوریه و مخالفان باید تلاش های خود را برای مبارزه با تروریسم و افراط گرایی در این کشور، یکپارچه کنند.

 
 
 
 
تحلیل ستون‌نویس لیوراکول:
این مردان کسانی هستند که به شدت درباره به مخاطره افتادن امنیت ایالات متحده از سوی ایران اغراق می‌کنند؛ بدون توجه به اینکه مذاکره‌ای در جریان باشد یا نه. این افراد به شکل احمقانه‌ای سیاست داخلی در ایران را نادیده می‌گیرند.
کد خبر: ۳۶۵۵۷۲
تاریخ انتشار: ۲۷ آذر ۱۳۹۲ - ۱۲:۳۲ - 18 December 2013

سناتورهای طرفدار تحریم ایران این‌ها هستند!

«مایکل رازف»، ستون نویس نشریه «لیوراکول» در مطلبی جالب توجه به تحلیل چرایی مخالفت برخی سناتورهای آمریکایی با مذاکرات هسته‌ای ایران و توافقات اخیر پرداخته است. 

به گزارش «تابناک»، وی مطلب خود را با این پرسش آغاز می‌کند: چرا نومحافظه‌کاران در سنای آمریکا، خواهان خفه کردن ایران هستند؟ و سپس در‌صدد پاسخ به آن بر‌می‌آید.

وی اشاره می‌کند: آیا ایران باید برای حفاظت از آمریکا و اسرائیل خفه شود؟ پاسخ مثبت به این پرسش بی‌معناست. اکنون در دولت اوباما، نوعی آشفتگی وجود دارد. معاون خزانه‌داری وی و همچنین مذاکره کننده ارشدش از کنگره می‌خواهند که تصویب تحریم جدید علیه ایران را متوقف کند، ولی ساعاتی بعد وزارت خزانه‌داری، برخی از شرکت‌ها را به لیست تحریم‌ ‌می‌‌افزاید.

مک کین و دیگر سناتور‌ها در کنگره، تهدید به تحریم جدید ایران می‌کنند؛ اما ایران با هوشمندی ‌در برابر این تهدیدات می‌گوید‌ به مذاکرات ادامه خواهد داد. در حالی که اوباما هیچ نمی‌گوید و وقت خود را می‌گذراند.

جنگ‌طلبان در کنگره، بزرگ‌ترین تهدید برای ایالات متحده هستند؛ تهدیدی که آن‌ها متوجه ایالات متحده می‌کنند، بسیار ‌بیشتر از هر تهدیدی است که تروریسم متوجه این کشور می‌کند و همچنین بسیار شدید‌تر از هر تهدیدی است که شاید ایران‌ متوجه آمریکا کند. فرصت‌های زیادی برای حل و رفع تهدیدات هسته‌ای ایران ـ چه هم‌اکنون و چه در آینده ـ وجود دارد که جنگ‌طلبان به شدت مخالف یک چنین امری هستند.

اکنون فضای اندکی برای از میان بردن تهدید جنگ‌طلبان ضد ایران و ضد صلح که در کاخ سفید و سنا مستقرند وجود دارد. ‌این افراد باید با اسم و رسم مشخص شده و از کار برکنار شوند.

«جان مک کین»، «رابرت منندز»، «باب کارکر» و «مارک کرک» چهار تن از‌ افرادی هستند که به شدت ‌علیه ایران موضع می‌گیرند؛ به این فهرست، نام «اریک کانتور» را نیز بیفزایید که به شکل ‌باور نکردنی، در حالی که در موافقت‌نامه اخیر ایالات متحده تقریباً هیچ امتیازی به ایران نداده، مواقت‌نامه موقت را «خطرناک» دانسته است! وی از این نگران است که در ‌‌نهایت توافقی ‌خواهد شد و صلحی به وجود می‌آید که طی آن موقعیت ایران، بهتر و اسرائیل بد‌تر خواهد شد.

همچنین نام «اد رویس» را نیز به این فهرست بیفزایید. وی بر این باور نیست که این توافق ایالات متحده و متحد اصلی‌اش یعنی اسرائیل را در امان خواهد گذاشت و سنا را دعوت به افزایش تحریم علیه ایران کرده است.

نام «الیوت انگل» را اضافه کنید که معتقد است ایران ۱۰۰ درصد خارج از حق غنی‌سازی است؛ بدون توجه به اینکه چه معاهده‌ای این حق را به ایران می‌دهد.

‌«مایکل مک کاول» را به این فهرست بیفزایید که می‌گوید، کاهش تحریم ایران خطرناک است و کسی است که قطع‌نامه‌های سازمان ملل را ‌علیه ایران بد جلوه داده است.

نام «برد شرمن» را اضافه کنید که بر این باور دارد که ایالات متحده حتی حین مذاکرات باید تحریم‌ها را افزایش دهد. وی کسی است که با صراحت گفته، ‌خواهان آن است که تحریم‌ها منجر به آسیب رسیدن به مردم ایران شود.

این مردان کسانی هستند که به شدت درباره به مخاطره افتادن امنیت ایالات متحده از سوی ایران اغراق می‌کنند، بدون توجه به اینکه مذاکره‌ای در جریان باشد یا نه. این افراد به شکل غیر مسئولانه‌ای مشغول نادیده گرفتن امتیازاتی هستند که ایران در حال حاضر می‌دهد و پیش از این داده ‌و در آینده نیز آماده دادن آن‌هاست.

این افراد ‌‌احمقانه‌ سیاست داخلی در ایران را نادیده می‌گیرند. آنان ‌غیر منطقی به تهدیداتی چسبیده‌اند که بر اساس انقلاب ۱۹۷۹ بنا شده ‌و داستان‌های ترسناک از تروریسم اسلامی بیبان می‌کنند؛ اما در عین حال هر جا که نفع بازی قدرت امپراتوری باشد، حکم به کمک به شورشیان مسلمان می‌دهند.

این‌ها کسانی هستند که مذاکرات و دورنمای صلح را به خطر می‌اندازند. این افراد به دنبال کاربست یک سیاست معنادار هستند: هر کشوری که در انزوا و فشار قرار بگیرد، مجبور به مسلح کردن خود می‌شود و در آن زمان یک تهدید واقعی خواهد بود. این‌ها هر تلاشی را برای عقب نشینی اوباما از مذاکرات به کار می‌برند.

اما چرا؟ نقطه پایانی بازی که آن‌ها شروع کرده‌اند، تبدیل ایران به یک کشور بی‌هویت و بی‌قدرت است؛ این چیزی است که آن‌ها می‌خواهند‌ که ایران در ‌‌نهایت با یک جنگ پر هزینه خود، منجر به متلاشی شدن نظامش بشود.

به راستی چه دلیلی دارد ‌در حالی که ایران هیچ برنامه هسته‌ای تسلیحاتی ندارد و حتی اگر داشته باشد، تهدیدی برای ایالات متحده نیست، می‌خواهیم این کشور را اینگونه به عقب برانیم؟

پاسخ این ضد ایرانی‌ها حمایت از اسرائیل است. اما به دلایل عدیده این پاسخ اصلاً معقول نیست. اسرائیل از نیروی نظامی بزرگ و تسلیحات هسته‌ای برای دفاع از خود برخوردار است. اسرائیل پنجاه و یکمین ایالت آمریکا نیست و با حمایت بی‌چون و چرای آمریکا از این کشور ایالات متحده تبدیل به عروسک خیمه شب بازی خواهد شد که بدون خواست خود وارد یک جنگ جدی می‌شود. هیچ قدرت بزرگی نباید خود را در ‌چنین موقعیتی قرار دهد که بنا به خواست یک قدرت ضعیف‌تر درگیر جنگ شود.

ایالات متحده باید خود را از این منطقه خارج کند، ‌نه اینکه بیش از پیش در آن درگیر شود. جنگ سرد به پایان رسیده ‌و سیاست ایالات متحده باید معطوف به ایجاد صلح با روسیه و چین باشد؛ نه بر پایه ستیز و تحرکات نظامی در مرزهای آن‌ها و کنترل کشور‌ها در مرزهای آن‌ها.
ایالات متحده نباید اجازه دهد که سیاست خارجی‌اش با تأثیرات اسرائیل و بلوک رأی اسرائیلی داخل کشور شکل داده شود. ایالات متحده نباید به حمایت از کشوری مشغول باشد که مرتب‌ در حال گسترش قلمرو خود و محروم ساختن فلسطینیان است. هر اندازه که ایالات متحده از اسرائیل حمایت کند، به‌‌ همان اندازه به منجر به آن می‌شود که صلح و ثبات از منطقه برچیده شود. 
...‌
صداهایی که اکنون از میان کنگره و کاخ سفید برای دیکته کردن به ایران و نه مذاکره با این کشور بلند می‌شود، منجر به سیاست‌هایی خواهد بود که منابع ایالات متحده را خشک می‌کند و نه اینکه منجر به تقویت آن شود. سیاست‌های معطوف به توسعه طلبی آن‌ها منجر به آن می‌شود که ایالات متحده در خطر درگیری جنگ در سراسر کره خاکی قرار بگیرد.

چرا هنوز معاهده‌ها و توافقات دوره جنگ سرد با ژاپن و کره جنوبی پابرجا مانده و دچار تغییر و بازبینی نشده‌اند؟ پاسخ این است که این نمایندگان و دولتیان به دنبال آن هستند که مواجهه ابرقدرت‌ها در گذشته را به دوره جدید تسلط یک ابر قدرت توسعه دهند.

دیدگاه آنان مبتنی بر کنترل سرنوشت دنیا بر اساس ایده خامی است که در ذهن خود دارند؛ ایده‌ای که می‌گوید، چگونه جوامع و دولت‌ها باید در یک نظام جهانی چیده شوند. آن‌ها تفکرات قدیمی صنعتی و ایده‌های قدیمی جنگ‌طلبانه اقتدار‌گرایی سلسله مراتب بروکراسی و کنترل مالی را به سطح جدیدی منتقل می‌کنند که در آن ایالات متحده از همه این‌ها برای ساختن نظام جهانی آمریکایی استفاده می‌کند.

تحریم‌ها ‌علیه ایران، بخشی از این ابزار‌آلات آنان است که اگر شکست بخورد، استفاده صریح از قدرت حیوانی خشونت گزینه بعدی است. آن‌ها بار‌ها به دفاع از جنگ در صورت شکست سایر گزینه‌ها اعتراف کرده‌اند.

اگر آمریکایی‌ها به دنبال شکوفایی واقعی هستند، در نتیجه این صلح و نه جنگ است که باید به دنبال آن بود. اگر ایالات متحده به دنبال پایان دادن به نظام دولت ـ ملت‌هاست، باید نهادهای دوران جنگ سرد را به کلی فراموش ‌و ساختار امپراتوری بازمانده از آن دوره تاریخی را انکار کند.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد